Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
proteranthous
دارای گلهاییکه قبل از برگ فاهر گردد
Other Matches
verisimilar
دارای فاهر حقیقی
scarious
دارای فاهر خشک وپلاسیده
hued
دارای فاهر ونمای مخصوص
specious
دارای فاهر زیبا وفریبنده
He is looking for trouble.
دنبال شر می گردد
unsettling
آنچهباعثعصبانیتوخشمشما گردد
covenants
که بین طرفین مبادله می گردد
covenant
که بین طرفین مبادله می گردد
Spint not against heaven,it will fall back in thy .
<proverb>
بر آسمان تف مکن,که به صورتت بر مى گردد .
The earth moves round the sun .
زمین بدور خورشید می گردد
He wont be back for another six months.
رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
reductase
دیاستازی که موجب تقلیل و حل گردد
dedication
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
dedications
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
Everything goes back to its origin .
<proverb>
باز گردد به اصل خود هر چیز .
riffles
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
Unless otherwise stated .
مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
registering
ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
register
ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
riffle
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
delays
دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
It was inappropriate to make such a remark .
مناسبت نداشت چنین مطلبی اظهار گردد
riffled
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
registers
ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
riffling
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
bargain hunter
کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد.
delay
دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
save all
چیزی که مانع زیان گردد پایه شمعدان
delaying
دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
When one door shuts another opens.
<proverb>
وقتى درى بسته مى شود در دیگرى باز مى گردد .
polder
زمین پست ساحلی که بوسیله سد بندی مزروع گردد
force
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forcing
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forces
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
out and in
گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
curved weft
[انتهای نخ پودی که به زیر تارهای انتهایی خم شده و محکم می گردد.]
asset
جمع دارایی شخص که بایستی بابت دیون او پرداخت گردد
circulating
ثبات حرکتی که خروجی آن از طریق یک حلقه بسته به ورودی آن بر می گردد
annulus
دایرهای که بوسیلهء گردش یک دایره وراء محیط خودتشکیل گردد
in irons
نقص در تعیین سمت حرکت که در نتیجه قایق بعقب بر می گردد
progressive rebate
تخفیفی که با بالا رفتن حجم خرید به درصد ان افزوده می گردد
eds
وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
typematic
هر کاراکتر صفحه کلید که تاوقتی بر ان فشار وارد میشود تکرار می گردد
hitching
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitches
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
observation pipe
لوله ایکه جهت تعیین سطح اب زیرزمینی درزمین حفر گردد
documenting
فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد
documented
فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد
hitch
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
perfect participle
وجه وصفی معلوم که برای ساختن ماضی نقلی اغاز گردد
hitched
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
alumetize
الومینیوم روی فولاد باپیستوله تزریق شده و سپس گداخته می گردد
eerom
دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
document
فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد
debt limit
حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
hard hyphen
خط کجی که به هنگام هجی کردن مورد نیاز بوده وهمیشه چاپ می گردد
eyestrings
ضمائم چشمی که سابقا معتقد بودند هنگام کوری ومرگ از هم گسیخته می گردد
postal match
مسابقهای که در محل انجام میشود و نتیجه ان با پست نزد داوران ارسال می گردد
apparent
فاهر
guises
فاهر
surface
فاهر
sensations
فاهر
superficies
فاهر
groomed
فاهر
semblable
فاهر
rind
فاهر
surfaced
فاهر
rinds
فاهر
ostensible
فاهر
surfaces
فاهر
outside
فاهر
squalid
بد فاهر
appearance
فاهر
externals
فاهر
manifested
فاهر
outsides
فاهر
mien
فاهر
superficial
فاهر
exteriority
فاهر
the outward state
فاهر
external
فاهر
sensation
فاهر
guise
فاهر
manifesting
فاهر
externally
فاهر
on the surface
در فاهر
manifests
فاهر
face
فاهر
guize
فاهر
manifest
فاهر
faces
فاهر
appearances
فاهر
bombs
شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
finds
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
bombed out
شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bomb
شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
find
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
bombed
شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
nominally
بصورت فاهر
aspects
صورت فاهر
aspect
صورت فاهر
pro forma
از لحاظ فاهر
semblance
صورت فاهر
to out ward seeming
برحسب فاهر
affecter
فاهر ساز
in outward show
بصورت فاهر
faces
فاهر منظر
turn-ups
فاهر شدن
garb
کسوت فاهر
turn up
فاهر شدن
settings
وضع فاهر
surface
رویه فاهر
surfaces
رویه فاهر
trumpery
خوش فاهر
surfaced
رویه فاهر
hues
تصویر فاهر
seemed
فاهر شدن
face
فاهر منظر
merged
دشمن فاهر شد
appearances
فاهر نمایش
setting
وضع فاهر
appearance
فاهر نمایش
outwardly
برحسب فاهر
turned out
فاهر لباسیکهفردیبرتندارد
seems
فاهر شدن
seem
فاهر شدن
gloss
جلوه فاهر
looked
فاهر شدن
springs
فاهر شدن
looks
فاهر شدن
spring
فاهر شدن
personal appearance
وضع فاهر
hue
تصویر فاهر
habit
مشرب فاهر
habits
مشرب فاهر
simulations
فاهر سازی
hermaphrodite
خنثی فاهر
hermaphrodites
خنثی فاهر
exposed
فاهر شده
simulation
فاهر سازی
similitude
بیرون فاهر
look
فاهر شدن
to make ones a
فاهر شدن
outside appearance
صورت فاهر
outsight
فاهر بینی
formalist
فاهر پرست
outward show
نمایش فاهر
outward show
صورت فاهر
the out ward eye
چشم فاهر
the outward man
انسان فاهر
horizontal
مدت زمانی که اشعه تصویر در صفحه نمایش به اول خط بعد برمی گردد از آخر خط قبل
affectedly
از روی فاهر سازی
phantoms
منظر فاهر فریبنده
resurface
دوباره فاهر شدن
resurfaces
دوباره فاهر شدن
phantom
منظر فاهر فریبنده
on the surface
درصورت فاهر از بیرون
of the surface
در صورت فاهر از بیرون
outward things
جهان برونی یا فاهر
out
رفتن فاهر شدن
out-
رفتن فاهر شدن
judge by appearances
حکم به فاهر کردن
seeming
فاهر نما زیبایی
show up
<idiom>
فاهر شدن ،رسیدن
prima facie evidence
مدرک به فاهر قاطع
pro forma
برای صورت فاهر
the outer man
وضع فاهر شخص
exposures
فاهر شدن عکس
pro forma
منباب فاهر فاهری
phantasm
فاهر فریبنده سایه
for a sake
برای حفظ فاهر
outed
رفتن فاهر شدن
to keep up appearances
حفظ فاهر کردن
develops
فاهر کردن عکس
exposure
فاهر شدن عکس
develop
فاهر کردن عکس
resurfaced
دوباره فاهر شدن
acceleration principle
براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
reasonable and probable cause
علت معقول و به فاهر درست
sterling
فاهر وباطن یکی واقعی
to evolve a fact
چگونگی امری را فاهر کردن
rounding
ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
paradoxical
در فاهر مهمل و درواقع درست
look
فاهر بنظرامدن مراقب بودن
looked
فاهر بنظرامدن مراقب بودن
looks
فاهر بنظرامدن مراقب بودن
acronichal
فاهر شونده در غروب افولی
cycled
بصورت متناوب فاهر شدن
projects
فاهر کردن نشان دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com