Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
monogenic
دارای یک ریشه واصل
Search result with all words
monogenic
دارای ریشه واصل مشترک
Other Matches
monophyletic
وابسته بیک ریشه واصل
fimbrillate
دارای ریشه فریف
neurogenic
دارای ریشه عصبی
monogenesis
دارای یک ریشه یا اصل بودن
rhizomatous
دارای ساقههای ریشه مانند زیرزمینی
contour
خط واصل
hard hyphen
خط تیره واصل
hard space
فاصله واصل
genetically
ازلحاظ پیدایش واصل
contour interval
فاصله خطوط واصل
leg
خط واصل بین دو نقطه شاخه
i am in receipt of your letter
نامه شما واصل گردید
legs
خط واصل بین دو نقطه شاخه
rhizogenic
تولید کننده ریشه ریشه اور
rhizogenetic
تولید کننده ریشه ریشه اور
radicate
ریشه گرفتن ریشه دار شدن
debt discount
تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
to take root
ریشه گرفتن ریشه دوانیدن
to strike root
ریشه گرفتن ریشه دواندن
wing spar
عضو سازهای اصلی بال درامتداد خط واصل دو سر بال
plaiting
[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
tie
[knot]
ریشه
paronymous
هم ریشه
cama
ریشه
stubs
ریشه
radix
ریشه
depth of face
ریشه
fringes
ریشه
stubbing
ریشه
stubbed
ریشه
rhizogenetic
ریشه زا
stumps
ریشه
rhizogenous
ریشه زا
frange
ریشه
rhizogenic
ریشه زا
fibreless
بی ریشه
stump
ریشه
stumped
ریشه
stumping
ریشه
stub
ریشه
homoousian
از یک ریشه
fimbria
ریشه
cognate
هم ریشه
extraction
ریشه
expansion scab
ریشه
fringe
ریشه
root
ریشه
harl
ریشه
harle
ریشه
scabs
ریشه
thrum
ریشه
tassels
ریشه
radicals
ریشه
radical
ریشه
fimbriation
ریشه
scab
ریشه
radicle
ریشه چه
roots
ریشه
tassel
ریشه
rootless
بی ریشه
rootlet
ریشه چه
supplants
از ریشه کندن
galangale
ریشه جوز
extirpator
ریشه کن کننده
filose
ریشه دار
ventral root
ریشه قدامی
firtree root
ریشه صنوبری
beetroot
ریشه چغندر
supplanting
از ریشه کندن
beetroots
ریشه چغندر
rooty
شبیه ریشه
rhizopod
ریشه پایان
fimbriated
ریشه دار
supplant
از ریشه کندن
wing root
ریشه بال
fringent
ریشه مانند
rhizomorphous
ریشه مانند
fringing
ریشه یابی
fimbriate
ریشه دار
supplanted
از ریشه کندن
rush root
ریشه اریسا
gelsemium
ریشه یاسمن
rush root
ریشه ایرسا
to pull up by the roots
از ریشه دراوردن
to pull up by the roots
ریشه کن کردن
irradicable
ریشه کن نشدنی
roots
ریشه کن کردن
uproot
ریشه کن کردن
thrum
ریشه دار
the root of a word
ریشه واژه
root
ریشه گرفتن
imaginary root
ریشه ی موهومی
tap root
ریشه اصلی
tap root
ریشه عمودی
supplanter
ریشه کن کننده
supplantation
از ریشه کنی
strike root
ریشه زدن
i. and evdevolution
ریشه گیری
root
ریشه کن کردن
squar root
ریشه دوم
to root up
از ریشه دراوردن
to root up
ریشه کن کردن
irrationable
ریشه گنگ
geometric mean
ریشه nام
uproots
ریشه کن کردن
uprooting
ریشه کن کردن
uprooted
ریشه کن کردن
madder
ریشه روناس
grubbing up
ریشه کنی
hang nail
ریشه ناخن
irradicate
از ریشه دراوردن
hangnail
ریشه ناخن
roots
ریشه گرفتن
imaginary root
ریشه ی انگاری
to take root
ریشه کردن
to take root
ریشه زدن
irradicate
ریشه کن کردن
to strike root
ریشه زدن
inveterate
ریشه کرده
horse radish
ریشه خردل
radicle
ریشه کوچک
radical
ریشه
[ریاضی]
root
ریشه
[ریاضی]
cube root
ریشه مکعب
fibrous
ریشه دار
eradication
ریشه کنی
rooted
ریشه دار
rooted
ریشه کرده
radicle
اصل ریشه
blade root
ریشه تیغه
barbate
ریشه دار
ammonium
ریشه +4NH
acid radical
ریشه اسید
cube roots
ریشه مکعب
ablation
ریشه کنی
rhizanthous
گل اور از ریشه
cube root
ریشه سوم
tendril
ریشه پیچک
eradication
ریشه کن کردن
themes
ریشه زمینه
etymologies
ریشه شناسی
runner
ریشه هوایی
stems
ریشه اصل
outroot
از ریشه کندن
stemming
ریشه اصل
stemmed
ریشه اصل
orris root
ریشه بنفشه
stem
ریشه اصل
deep-rooted
ریشه کرده
paronym
واژه هم ریشه
etymology
ریشه شناسی
fixing
حاشیه ریشه
abort
ریشه نکردن
eradication
ریشه کن شدن
ineradicable
ریشه کن نشدنی
cognate
واژه هم ریشه
theme
ریشه زمینه
tendrils
ریشه پیچک
morphophonemics
ریشه شناسی
musk root
ریشه مشک
runners
ریشه هوایی
pedigree
ریشه نژاد
extirpation
ریشه کنی
rootage
مجموع ریشه ها
rootage
ریشه بندی
root up
ریشه کن کردن
root section
مقطع ریشه
root out
ریشه کن کردن
root of the weld
ریشه جوش
deracinate
از ریشه در اوردن
deep rooted
ریشه کرده
frill
ریشه دارکردن
rooter
ریشه کننده
cube roots
ریشه سوم
the root of a tree
ریشه درخت
square root
ریشه دوم
etymon
ریشه کلمه
square roots
ریشه دوم
eradiacable
ریشه کن شدنی
eradicating
ریشه کن کردن
enrooted
ریشه کرده
rooty
ریشه دار
rootlet
ریشه فرعی
frills
ریشه دارکردن
germs
ریشه منشاء
frilled
ریشه دار
thrum
ریشه فرش
rhizopodous
ریشه پای
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com