English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (16 milliseconds)
English Persian
membered دارای .....اندام یا عضو
Search result with all words
three legged دارای سه پا
three-legged دارای سه پا
double jointed دارای مفصل کاذب
double-jointed دارای مفصل کاذب
absorbent دارای خاصیت جذب درکش
diffident دارای عدم اتکاء بنفس محجوب
bodies دارای جسم کردن
body دارای جسم کردن
fanatic دارای احساسات شدید
fanatic دارای روح پلید دیوانه
fanatics دارای احساسات شدید
fanatics دارای روح پلید دیوانه
toothier دارای دندان مضرس
toothiest دارای دندان مضرس
toothy دارای دندان مضرس
assiduous دارای پشتکار
clownish دارای رفتار زمخت وبدون اداب
incandescent دارای نور سیمابی
attachment فایل نام دارای که همراه یک پیامیست الکترونیکی ارسال میشود
steep دارای شیب عمیق
steepest دارای شیب عمیق
ketch کشتی دارای بادبان جلو و عقب
ketches کشتی دارای بادبان جلو و عقب
basic یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
toggle مربوط است به هر دستگاهی که دارای دو حالت پایدار است
toggles مربوط است به هر دستگاهی که دارای دو حالت پایدار است
potential دارای استعداد نهانی پتانسیل
patent دارای حق امتیاز امتیازی
patent دارای حق انحصاری
patent دارای امتیاز یا حق ثبت شده
patented دارای حق امتیاز امتیازی
patented دارای حق انحصاری
patented دارای امتیاز یا حق ثبت شده
patenting دارای حق امتیاز امتیازی
patenting دارای حق انحصاری
patenting دارای امتیاز یا حق ثبت شده
patents دارای حق امتیاز امتیازی
patents دارای حق انحصاری
patents دارای امتیاز یا حق ثبت شده
chronological دارای تسلسل تاریخ
chronological دارای ربط زمانی
capital قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
blank 1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
blankest 1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
aquiline دارای منقار کج
gabled دارای ارایش سه گوش
footsore دارای پاهای زخمی
bosom دارای پستان شدن
bosoms دارای پستان شدن
grizzled خاکستری رنگ دارای موهای سفید
root crop محصولات دارای ریشههای خوراکی
root crops محصولات دارای ریشههای خوراکی
extant دارای هستی
fortified دارای استحکامات
fortified سنگربندی شده دارای استحکامات
populate دارای جمعیت کردن
populates دارای جمعیت کردن
populating دارای جمعیت کردن
frilly دارای زوائد وتزئینات
golf course زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
golf courses زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
walloping قوی دارای صدای ضربت
wallopings قوی دارای صدای ضربت
structured دارای ساخت
rhythmic دارای وزن یا اهنگ پرنواخت
rhythmically دارای وزن یا اهنگ پرنواخت
jet propelled دارای سرعت سیر هواپیمای جت
jet-propelled دارای سرعت سیر هواپیمای جت
blockbuster بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
blockbusters بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
amorphous دارای ساختمان غیر مشخص
tardier دارای تاخیر
tardiest دارای تاخیر
tardy دارای تاخیر
lowbrow بیسواد دارای سلیقه پست
low minded دارای فکر بد وپست
low-minded دارای فکر بد وپست
mitten دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
mittens دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
billed دارای نوک
measly دارای کرم کدوگوشت
liveried دارای لباس
chequered دارای تحولات
fluorescent لامپ مهتابی دارای تشعشع
youthful دارای نیروی شباب
preponderant دارای مزیت
soothing ارامی بخش دارای اثر تسکین دهنده تسلیت
monolith دارای یک سنگ
monoliths دارای یک سنگ
snake دارای حرکت مارپیچی بودن
snaked دارای حرکت مارپیچی بودن
snakes دارای حرکت مارپیچی بودن
fetish اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده وموردپرستش قرارمی گرفتند بت
fetishes اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده وموردپرستش قرارمی گرفتند بت
frigid دارای اندکی تمایل جنسی
seamed دارای نشان
seamed دارای نشان زخم
cretin شخصی که غده درقی اوترشحات لازم را نداردودرنتیجه دارای مشاعرنادرست است
cretins شخصی که غده درقی اوترشحات لازم را نداردودرنتیجه دارای مشاعرنادرست است
Other Matches
the unruly اندام سر کش
member اندام
organs اندام
members اندام
organ اندام
mayhen اندام
memberless بی اندام
dismemberment اندام
slimmed باریک اندام
anthropometry اندام سنجی
mutilating بی اندام کردن
mutilates بی اندام کردن
mutilate بی اندام کردن
slimmest باریک اندام
slim باریک اندام
olfactory organ اندام بویایی
handsome <adj.> خوش اندام
well set up خوش اندام
prosthesis اندام مصنوعی
flabelliform اندام بادبزنی
flabellate اندام بادبزنی
plasticity اندام پذیری
slimming باریک اندام
slims باریک اندام
body building پرورش اندام
Lilliputian ریزه اندام
organ of corty اندام کورتی
organography اندام شناسی
organology اندام شناسی
petite ریزه اندام
svelte باریک اندام
body-building پرورش اندام
organic موثردرساختمان اندام
puny ریزه اندام
largeof limb درشت اندام
hemialgia دردنیمه اندام
phantom limb اندام خیالی
plastisity اندام پذیری
golgy tendon organ اندام گلژی
terminal organ اندام پایانی
sense organ اندام حسی
effector اندام مجری
electric organ اندام برقزن
extirpation قطع اندام
end organ اندام انتهایی
extirpation اندام برداری
sense modality اندام حسی
lithe لاغر اندام
slimpsy باریک اندام
limbs اندام زیرین
swimming bell اندام شنا
f. of uterus اندام رحم
shape ریخت اندام
shapes ریخت اندام
limb اندام زیرین
svelt باریک اندام
figurines پیکره کوچک اندام
hobbies اسب کوچک اندام
body building ورزش زیبایی اندام
statuette تندیس ریزه اندام
statuette پیکره کوچک اندام
figurine پیکره کوچک اندام
statuettes تندیس ریزه اندام
handsomeness تناسب اندام مطبوعیت
amputate قطع اندام کردن
statuettes پیکره کوچک اندام
paidle اندام شنا پرک
hobby اسب کوچک اندام
mutilated اندام بریده مغلوط
wolf hound تازی درشت اندام
slights باریک اندام پست
lachrymals اندام های اشکی
slighting باریک اندام پست
slightest باریک اندام پست
slighter باریک اندام پست
slighted باریک اندام پست
slight باریک اندام پست
lachrymals اندام های اشک
tegument جلد پوشش اندام
amputated قطع اندام کردن
amputating قطع اندام کردن
body-building ورزش زیبایی اندام
slimsy باریک اندام نحیف
organic اندام دار اساسی
exairesis برش اندام زیادی
midgets ریز اندام ریزه
midget ریز اندام ریزه
amputates قطع اندام کردن
slim jim شبیه ادم لاغر اندام
launce سگ ماهی باریک اندام خاردار
tortricidae پروانه بید درشت اندام
dismembered اندام های کسی رابریدن
sculpture in miniature پیکر تراشی کوچک اندام
tortricid پروانه بید درشت اندام
sylphid زن جوان وزیبا وباریک اندام
dismembers اندام های کسی رابریدن
to cut a figure عرض اندام یاجلوه کردن
dismembering اندام های کسی رابریدن
dismember اندام های کسی رابریدن
tortrix پروانه بید درشت اندام
slenderize لاغر اندام شدن باریک کردن
malfunction [ اندام یا ماشین و غیره ] درست کار نکردن
rachis اندام ساقهای یا محوری مهرههای پشت
limbs قطع کردن عضو اندام زبرین
tiger moth پروانه درشت اندام ودراز بال
Give ( get , have ) somebody the shivers . ترس ولرز بر اندام کسی انداختن
limb قطع کردن عضو اندام زبرین
mammila اندام یا چیز دیگرکه مانند پستان باشد
willet مرغ ساحلی درشت اندام شبیه لک لک یا ماهیخوار
scal away ادم بی معنی جانور کوچک اندام یا لاغر
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
saury ماهی باریک اندام ودراز منقار اقیانوس اطلس
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
marred ناقص کردن بی اندام کردن
mar ناقص کردن بی اندام کردن
marring ناقص کردن بی اندام کردن
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
odoriferous دارای بو
trilinear دارای سه خط
iodic دارای ید
fraught with دارای
bilabiate دارای دو لب
footy دارای پا
glochidiate دارای مو
bimotored دارای دوموتور
quartziferous دارای در کوهی
bimorphemic دارای دوشکل
bimolecular دارای دوملکول
feldspathic دارای فلدسپار
fibrinous دارای مودلیفی
pulsatile دارای تپش
rarely beautiful دارای زیبائی
rattly دارای صدای تق تق
reboant دارای واکنش
rugose دارای رکه
biramous دارای دو شاخه
biradial دارای دوشعاع
reversioner دارای حق رجوع
febile دارای حالت تب
bipartite دارای دوقسمت
binucleated دارای دو هسته
binucleate دارای دو هسته
binuclear دارای دو هسته
binocular دارای دو چشم
binaural دارای دو گوش
sabulous دارای شن ریزه
pulsant دارای تپش
basined دارای ابگیر
antithetical دارای ضد ونقیض
prerogatived دارای حق ویژه
preemptor دارای حق شفعه
antithetic دارای ضد ونقیض
geniculate دارای زانویی
glanduliferous دارای غد دکوچک
glary دارای تشعشع
amphibolic دارای دو معنی
aluminous دارای زاج
arbitrative دارای اختیارحکمیت
primipara دارای یک اولاد
artiodactyl دارای سم شکافته
pseudonymous دارای تخلص
bicentric دارای دومرکز
floaty دارای اب نشین کم
bichrome دارای دو رنگ
primiparous دارای یک اولاد
foliolate دارای برگچه
azotic دارای ازت
aulait دارای شیر
artiodactylous دارای سم شکافته
pre emptive دارای حق شفعه
bisulcate دارای دوشکاف
sexagenary دارای سن 06 تا96
cuspidal دارای برامدگی
dartrous دارای تبخال
copperbottomed دارای ته مسی
declinatory دارای تمایل
diandrous دارای دوپرچم
dichotomous دارای دو بخش
dimorphic دارای دو شکل
dimply دارای فرورفتگی
dipetalous دارای دوگلبرگ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com