Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
center ice circle
داره میانی زمین
Other Matches
midfield line
خط میانی زمین
center line
خط میانی زمین
center stripe
خط میانی زمین
grounded neutral
سیم میانی زمین
middles
منطقه میانی زمین
middle
منطقه میانی زمین
medice
قسمت میانی زمین
little pitchers have big ears
<idiom>
دیوار موش داره موش هم گوش داره
The feeling is mutual . It is a case of telepathy.
دل بدل را ؟ داره
far cry from
<idiom>
[خیلی فرق داره با]
eyes in the back of one's head
<idiom>
پشت سرش هم چشم داره
The sky is becoming overcast.
هوا داره تیره می شود.
There's more to come.
<idiom>
باز هم هست.
[هنوز ادامه داره]
Timber!
درخت داره می افتد!
[تازه اره شده]
There's more to come.
<idiom>
هنوز تموم نشده.
[هنوز ادامه داره]
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
midline
خط میانی
mediating
میانی
mediums
میانی
mesial
میانی
mesne
میانی
median
میانی
middle deck
پل میانی
innermost
میانی
centrical
میانی
centric
میانی
mediates
میانی
center land
خط میانی
mesal
میانی
mesail
میانی
medium
میانی
mediate
میانی
inmost
میانی
mediated
میانی
center back
بک میانی
medial
میانی
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
interband
باند میانی
middles
میانی وسطی
tympanum
گوش میانی
intermediate link
حلقه میانی
median
سکوی میانی
intermediate band
باند میانی
intermediate layer
لایه میانی
intermediate image
تصویر میانی
tun dish throught
پاتیل میانی
middle
میانی وسطی
meddled
میانی وسطی
meddle
میانی وسطی
intermediate frequency tank circuit
فرکانس میانی
buffer
حافظه میانی
intermediate frequency
فرکانس میانی
halfback
بازیگر میانی
halfback
بازیگرخط میانی
interconnection
اتصال میانی
intermediate field
میدان میانی
i.f.
فرکانس میانی
intermediate distribution frame
مقسم میانی
intermediate contact
کنتاکت میانی
intermediate anneal
التهاب میانی
meddles
میانی وسطی
mesencephalon
مغز میانی
neutral conductor
سیم میانی
mid flap
فلپ میانی
neutral wire
سیم میانی
intermediate oscillation
نوسان میانی
center circle
دایره میانی
median income
درامد میانی
center section
بال میانی
center wing
بال میانی
central reserve
سکوی میانی
central strip
نوار میانی
midsection
قطعه میانی
middle part
قسمت میانی
hogging
تنش میانی
midpoint
نقطه میانی
midpoints
نقطه میانی
mid-
میانی وسطی
mid
میانی وسطی
middle ear
گوش میانی
middle fraction
جزء میانی
middle fraction
پاره میانی
middle insomnia
بیخوابی میانی
intermediate
عضو میانی
intermediate zone
ناحیه ی میانی
dorsomedial
پشتی- میانی
drop keel
تیغه میانی
intermediate plate
صفحه میانی
intermediate phase
فاز میانی
cut splice
پیوند میانی
ridge rope
سیم میانی
interphase
فاز میانی
intermediate fuse
فیوز میانی
intermediate points
جهات میانی
intermediate terminal
ترمینال میانی
middle layer
قشر میانی
intermediate office
مرکز میانی
lower boom
بوم میانی
intermediate transmitter
فرستنده میانی
intermediate
طبقه میانی
lower boom
تیرک میانی
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
intermediate roll stand
مقام نورد میانی
intermediate repeater
تقویت کننده میانی
centered
نقط ه میانی چیزی
intermediate aperiodic circuit
مدار میانی اپریودیک
intermediate frequency stage
طبقه ی فرکانس میانی
interjacent
میانی در میان افتاده
intermediate amplifier
تقویت کننده میانی
centre
نقط ه میانی چیزی
centers
نقط ه میانی چیزی
intermediate temperature
درجه حرارت میانی
medium frequency motor
موتور با فرکانس میانی
centred
نقط ه میانی چیزی
intermediate transformer
مبدل یا ترانسفورماتور میانی
intermediate frequency sensitivity
حساسیت فرکانس میانی
intermediate frequency section
مقطع فرکانس میانی
intermediate frequency transformer
مبدل فرکانس میانی
intermediate frequency breakdown
شکست فرکانس میانی
media
پوشش میانی سرخرگ
intermediate frequency amplification
تقویت فرکانس میانی
third ventricle
بطن میانی مغز
midpoint rule
قاعده نقطه میانی
middle lintel in window
وادار میانی پنجره
steering wheel hub
قسمت میانی غربالک
interband telegraphy
تلگراف باند میانی
deepest
نقطه میانی سر پیچ
rail
الت میانی در و پنجره
amidship
قسمت میانی قایق
intercede
پادر میانی کردن
interceded
پادر میانی کردن
bilge board
تخته میانی قایق
intercedes
پادر میانی کردن
interceding
پادر میانی کردن
flankerback
بازیگر میانی جناح
looms
قسمت میانی پارو
looming
قسمت میانی پارو
loomed
قسمت میانی پارو
center back
بازیگر میانی خط عقب
loom
قسمت میانی پارو
deeper
نقطه میانی سر پیچ
central concrete membrane
پرده میانی بتنی
dermis
غشاء میانی پوست
Somewhere in the darkness
جایی در میانی تاریکی
dorsomedial thalamus
تالاموس پشتی- میانی
insulated intermediate layer
لایه میانی عایق
center
نقط ه میانی چیزی
vermis
قطعه میانی مخچه
half length illusion
خطای ادراکی میانی
deep
نقطه میانی سر پیچ
medial layer
لایه میانی
[پزشکی]
cif
فرمت میانی معروف
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
proxinal
نزدیک به تنه یا خط میانی بدن
image camera tube
لامپ تصویر میانی دوربین
drawman
مرد میانی برای رویارویی
king-pendant
[تیر عمودی در خرپای میانی]
seats
قسمت میانی زین اسب
intermediate frequency band filter
صافی باند فرکانس میانی
interband recombination
ترکیب مجدد باند میانی
midgut
قسمت میانی مجرای هاضمه
seated
قسمت میانی زین اسب
intermediate frequency amplifier
تقویت کننده فرکانس میانی
midpoints
نقطه میانی یا نزدیک مرکز
thalamic
ماده خاکستری مغز میانی
seat
قسمت میانی زین اسب
big man
بازیگر میانی بیس بال
inflammation of the middle ear
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
infection of the middle ear
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
mesoblast
لایه جرثومه میانی جنین
mesocarp
قشر میانی غلاف میوه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com