Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
psychoactive drug
داروی فعال کننده روان
Other Matches
psychedelic
داروی روان گردان
detergent
داروی پاک کننده
detergents
داروی پاک کننده
ataraxic
داروی ارام کننده
ataractic
داروی ارام کننده
actuator
فعال کننده
anesthetic
داروی بی هوشی بی هوش کننده
calefacient
داروی گرم کننده گرمی ده
ce
تراشه فعال کننده
tetanic
داروی ایجاد کننده تشنجات کزازی
lubricant
روان کننده
lubricants
روان کننده
membrane keyboard
احساس کننده فشار را فعال میکند
epo
Off Power Emergency مدار و دکمههای فعال کننده ان
benzocaine
ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
exsiccant
داروی خشکاننده داروی خشکی اور
exsiccative
داروی خشکاننده داروی خشکی اوز
active
هدف فعال خط مشی فعال
antimalarial
داروی مربوط بدرمان مالاریا داروی ضد مالاریا
psychologically
از لحاظ روان شناسی ازروی روان شناسی
psychophysics
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
pulmonic
داروی شش
febrifnge
داروی تب بر
antipyretic
داروی تب بر
pyretic
داروی تب بر
antifebrine
داروی تب بر
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
drugged
داروی مخدر
drug
داروی مخدر
all heal
داروی هردرد
narcitic
داروی مخدر
toxicant
داروی سمی
drugging
داروی مخدر
drugs
داروی مخدر
patent medicines
داروی اسپسیالیته
obstruent
داروی قابض
pain killer
داروی درد کش
cholagogue
داروی زرداب کش
patent medicines
داروی اختصاصی
nepenthes
داروی غمزدا
tickicide
داروی کنه کش
nepenthe
داروی غمزدا
relaxant
داروی بیحالی
haematogen
داروی خون زا
gossypium
داروی فشار
galenical
داروی گیاهی
galactopoietic
داروی شیرزا
digestant
داروی گوارنده
eye wash
داروی چشم
psychedelic
داروی توهم زا
pep pills
داروی انگیزان
pep pill
داروی انگیزان
miticide
داروی موش کش
depilatory
داروی ازاله مو
liverwort
داروی جگر
vomitoryt
داروی قی اور
wormroot
داروی ضد کرم
wormseed
داروی ضد کرم
anorexic
داروی اشتها کم کن
rubella
داروی محمره
jalap
داروی مسهل
downer
داروی مسکن
downers
داروی مسکن
corrobrant
داروی نیروبخش
allheal
داروی هر درد
anticonvulsive
داروی ضد تشنج
antihistamine
داروی ضد هیستامین
antimanic ru
داروی ضد شیدایی
antiparalytic
داروی ضدفلج
ataractic
داروی مسکن
roborant
داروی نیروبخش
carminative
داروی ضد نفخ
stimulant drug
داروی محرک
anesthetic
داروی بیحسی
sedatives
داروی مسکن
anesthetic
داروی بیهوشی
anodyne
داروی دردزا
aperient
داروی ملین
eyewash
داروی چشم
ataraxic
داروی مسکن
patent medicine
داروی اختصاصی
cephalalgic
داروی سردرد
antidepressant
داروی ضد افسردگی
sedative
داروی مسکن
psychoactive drug
داروی روانگردان
antidepressive
داروی ضد افسردگی
patent medicine
داروی اسپسیالیته
psoric
داروی جرب
bute
داروی ضد درد
narcotize
داروی مسکن دادن
narcitic
داروی خواب اور
acopon
داروی نیرو بخش
narcotism
اثر داروی مخدر
dopes
اگاهی داروی مخدر
downers
داروی خواب آور
downer
داروی خواب آور
dope
اگاهی داروی مخدر
splenetic
اسپرزی داروی اسپرز
antihistamines
داروی ضد حساسیت یا آلرژی
antiphlogistic
داروی اماس نشان
anaesthetics
بی حسی داروی بیهوشی
truth drug
داروی کشف حقیقت
sudatory
داروی عرق اور
anaesthetic
بی حسی داروی بیهوشی
anaesthesia
بی حسی داروی بیهوشی
astringent
سفت داروی قابض
aphrodisiacs
داروی مقوی غرایزجنسی
aphrodisiac
داروی مقوی غرایزجنسی
tranquilizer
داروی تسکین دهنده
vomitive
برگرداننده داروی قی اور
anti-histamine
داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-histamines
داروی ضد حساسیت یا آلرژی
injection
داروی تزریق کردنی
patent medicine
داروی ثبت شده
anesthetics
بی حسی داروی بیهوشی
ophthalmic
داروی چشم درد
salve
داروی تسکین دهنده
escharotic
داروی سوزاننده یا خشکاننده
elixir of life
داروی زندگی بخش
parturifacient
داروی درد تند کن
overdoses
داروی بیش از حد لزوم
overdose
داروی بیش از حد لزوم
patent medicines
داروی ثبت شده
permissible dosage
میزان داروی مجاز
alleviative
داروی تسکین دهنده
panacea
داروی همه درد
panaceas
داروی همه درد
restrictive
داروی پیش گیر
cure-all
داروی همه درد
odontalgic
داروی دندان درد
cure-alls
داروی همه درد
haemostatic
داروی خون بند
emetic
داروی استفراغ اور
soporific
داروی خواب اور
emetics
داروی استفراغ اور
active cell
سل فعال
efective
فعال
commissioned
<adj.>
فعال
up
فعال
energetic
فعال
strenuous
فعال
light footed
فعال
astir
فعال
operational
فعال
smacker
فعال
upping
فعال
upped
فعال
snell
فعال
light foot
فعال
active
فعال
go-ahead
فعال
smacking
فعال
sthenic
فعال
suppressant
داروی جلوگیر
[مثال اشتها]
hydragogue
داروی پیشاب اور یادافع اب
tonic medicine
داروی نیرو بخش یامقوی
arcanum
راز کیمیاگری داروی سری
psychomotor stimulant
داروی محرک روانی- حرکتی
sympathomimetic drug
داروی برانگیزنده دستگاه سمپاتیک
sternutator
داروی عطسه واشک اور
galenical
دوای نباتی داروی جالینوسی
disinfectant
داروی ضد عفونی ماده گندزدا
toxin
ترکیب زهردار داروی سمی
agglutinant
چسب داروی جوش دهنده
elaterium
داروی مسهل که ازشیره خرخیارمیسازند
toxins
ترکیب زهردار داروی سمی
styptic
داروی بند اور خون
vulnerary
بهبود دهنده داروی زخم
to drug somebody
به کسی داروی مخدر دادن
mercurochrome
داروی ضدعفونی قرمز رنگ
activated
فعال کردن
operating personnel
پرسنل فعال
activating
فعال کردن
enthalpy
حرارت فعال
activates
فعال کردن
cycle stock
موجودی فعال
activate
فعال کردن
adrenergic
فعال شونده
activate
فعال کردن
kinetic energy
نیروی فعال
active window
پنجره فعال
actual output
بازداده فعال
active
فعال کنشی
activate
فعال کردن
active site
محل فعال
inactive
غیر فعال
passive
غیر فعال
semiactive
نیمه فعال
out of action
غیر فعال
optically active
فعال نوری
whip up
<idiom>
فعال کردن
come alive
<idiom>
فعال ماندن
passives
غیر فعال
hot money
پول فعال
actinic rays
اشعه فعال
active carbon
کربن فعال
active cell
سلول فعال
active hydrogen
هیدروژن فعال
active mine
مین فعال
active program
برنامه فعال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com