Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (33 milliseconds)
English
Persian
drug
دارو خوراندن تخدیر کردن
drugged
دارو خوراندن تخدیر کردن
drugging
دارو خوراندن تخدیر کردن
drugs
دارو خوراندن تخدیر کردن
Other Matches
dope
دارو دادن تخدیر کردن
dopes
دارو دادن تخدیر کردن
dose rate
نواخت جذب دارو میزان جذب دارو مقدار اثر دارو
feed
خوراندن تغذیه کردن
feeds
خوراندن تغذیه کردن
stupefy
تخدیر کردن کودن کردن
narcotism
تخدیر
narcotic blockade
سد تخدیر
narcotization
تخدیر
dosages
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
narcotherapy
تخدیر درمانی
obnubilate
تخدیر شدن
stupefaction
بیهوشی تخدیر
stupefier
مخدر تخدیر کننده
feeds
خوراندن
overfeed
پر خوراندن
to cause to eat
خوراندن
misfeed
بد خوراندن
feed
خوراندن
curve fitting
منحنی خوراندن
force-fed
به زور خوراندن
force-feed
به زور خوراندن
force-feeding
به زور خوراندن
force-feeds
به زور خوراندن
cold turkey
<idiom>
ترک کردن اعتیاد بدون دارو
remedying
دارو
drugs
دارو
remedied
دارو
medics
دارو
drugged
دارو
remedies
دارو
cure
دارو
pharmaceutical
دارو
pharmaceuticals
دارو
medications
دارو
medicament
دارو
medication
دارو
remedy
دارو
medicaments
دارو
drugging
دارو
drug
دارو
medicines
دارو
pharmaceutic
دارو
natural philosophy
دارو
puisne judge
دارو جز
medicine
دارو
materia medica
دارو
medicinally
با دارو
cured
دارو
cures
دارو
pill
حب دارو
pills
حب دارو
hyssop
اشنان دارو
dosages
یک خوراک دارو
substance withdrawal
ترک دارو
cure all
نوش دارو
dosage
یک خوراک دارو
chemic
دارو فروش
calomel
کرم دارو
alkahest
نوش دارو
pouch kit
جای دارو
dose
یک خوراک دارو
doses
یک خوراک دارو
dosing
مقدار دارو
dosing
یک خوراک دارو
troche
قرص دارو
muller
دارو ساز
withdrawal
ترک دارو
philter
مهر دارو
withdrawals
ترک دارو
philtre
مهر دارو
doses
مقدار دارو
male fern
کیل دارو
lungwort
سینه دارو
dosed
یک خوراک دارو
dosed
مقدار دارو
dose
مقدار دارو
pouch kit
جعبه دارو
withdrawal syndrome
نشانگان ترک دارو
dosage
مقدار استعمال دارو
medications
دارو
[به طور کلی ]
dosages
مقدار استعمال دارو
vial
شیشه کوچک دارو
dozes
دوز یک خوراک دارو
drugs
دارو
[به طور کلی ]
drug abuse
سوء استفاده از دارو
dozing
دوز یک خوراک دارو
drug holiday
ترک موقت دارو
withdrawal symptoms
نشانههای ترک دارو
seasoning
دارو زنی بچوب
drugs of every description
[of all descriptions]
همه نوع دارو
miyhridate
زهر دارو پادزهر
doze
دوز یک خوراک دارو
hocus
نوشابه دارو زده
dozed
دوز یک خوراک دارو
pillboxes
قوطی حب دارو وغیره
pillbox
قوطی حب دارو وغیره
resolutive
دارو یا عامل گدازنده
diatessaron
ترکیبی ازچهار دارو
orthopathy
معالجه بدون دارو
dosages
مقدار تجویز شده دارو
iamatology
مبحث دارو شناسی پزشکی
spaced out
<idiom>
از خوردن دارو گیج شدن
dozing
مقدار کافی از یک دارو خوراک
dosage
مقدار تجویز شده دارو
dozes
مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozed
مقدار کافی از یک دارو خوراک
doze
مقدار کافی از یک دارو خوراک
nauseant
دارو و یا چیزدیگری که تهوع اورد
love philtre
مهر دارو شربت سحر امیز
This drug excites the nerves.
این دارو اعصاب را تحریک می کند
potion
دارو یا زهر ابکی شربت عشق
gallipot
پیاله کوچک مخصوص مرهم و دارو
potions
دارو یا زهر ابکی شربت عشق
rodenticide
دارو یا عامل کشنده جانوران جونده
stateroom
اتاق ویژه تختخواب دارو مجلل
love potions
مهر دارو شربت عشق امیز
love potion
مهر دارو شربت عشق امیز
pulsatilla
شیره شقایق که برای دارو بکار می رود
pharmacodynamics
مبحث اثر دارو بر ساختمان موجودات زنده
lay off
<idiom>
بیش از این استفاده نکردن (دارو،سیگار)
muller
سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
reconstituent
دارو یا چیز دیگری که نیرووبافت تازه به بدن بدهد
dosimetry
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
infringed
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
correcting
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringes
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilising
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringing
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
corrects
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
support
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
infringe
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
exploits
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
checked
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checks
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
crossest
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstood
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crosses
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstand
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
woos
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
point
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploiting
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
woo
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilises
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com