English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
That story is as old as the hills. داستان خیلی طول و دراز است.
Other Matches
I have thought long and hard about it. خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
this story is improbable این داستان راست نمینماید این داستان بعید بنظر میرسد
she has a well poised head وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns <idiom> موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner <idiom> گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
microfilm فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
ponderous خیلی سنگین خیلی کودن
rattling خیلی تند خیلی خوب
emergency خیلی خیلی فوری
emergencies خیلی خیلی فوری
soricine موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
jim dandy ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
conte داستان
apologue داستان
novella داستان
fable داستان
anecdotage داستان
fables داستان
tales داستان
story داستان
marchen داستان
tale داستان
flashbacks بازگوی داستان
flashback بازگوی داستان
make-up داستان ساختگی
storyteller داستان سرا
to invent stories داستان ساختن
to spin yarns داستان ساختن
catastrophes عاقبت داستان
parables داستان اخلاقی
narrative داستان داستانسرایی
narratives داستان داستانسرایی
parable داستان اخلاقی
in a narrative style بسبک داستان
fictions داستان اختراع
novel کتاب داستان
novels کتاب داستان
hero پهلوان داستان
fiction داستان اختراع
heroes پهلوان داستان
catastrophe عاقبت داستان
conte داستان کوتاه
fairy tales داستان جن و پری
short stories داستان کوتاه
short story داستان کوتاه
novelettes داستان کوتاه
hermitically هلوان داستان
storybook کتاب داستان
storybook داستان نامه
underplot داستان فرعی
fictionist داستان نویس
novelette داستان کوتاه
epitasis حداعلای داستان
episode داستان فرعی
episodes داستان فرعی
decameron داستان نامه
an iliad of woes داستان بدبختبی
an interesting story داستان با مزه
fairy tale داستان جن و پری
novelet داستان کوتاه
whodunnits داستان پلیسی
whodunits داستان پلیسی
narration داستان داستانسرایی
narrators گوینده داستان
narrator گوینده داستان
storytellers داستان سرا
whodunit داستان پلیسی
fictionalised بصورت داستان دراوردن
fictionize داستان سرایی کردن
donnee موضوع داستان یا درام
novelize بشکل داستان در اوردن
novelistic وابسته به داستان و رمان
fictionize بصورت داستان دراوردن
ruise شایعات داستان ساختگی
serialist داستان نویس سریال
fairy tales داستان باور نکردنی
story recall test ازمون یاداوری داستان
invention of a false story جعل داستان دروغی
fairy tale داستان باور نکردنی
catastrophical مربوط به عاقبت داستان
sob story <idiom> داستان اشک آور
fictionalizes داستان سرایی کردن
fictionalizing بصورت داستان دراوردن
fictionalizing داستان سرایی کردن
fictionalised داستان سرایی کردن
science fiction داستان تخیلی علمی
cliff hanger مطلب یا داستان جالب
cliff-hanger مطلب یا داستان جالب
fictionalizes بصورت داستان دراوردن
fictionalized داستان سرایی کردن
anecdotal evidence شواهد داستان گونه
story اشکوب داستان گفتن
story بصورت داستان در اوردن
fictionalized بصورت داستان دراوردن
fictionalises بصورت داستان دراوردن
fictionalises داستان سرایی کردن
fictionalising بصورت داستان دراوردن
fictionalising داستان سرایی کردن
fictionalize بصورت داستان دراوردن
fictionalize داستان سرایی کردن
cliff-hangers مطلب یا داستان جالب
sob story داستان گریه اور
personage شخصیت بازیگران داستان
personages شخصیت بازیگران داستان
That's not so! داستان اینطوری نیست!
sob stories داستان گریه اور
lay تخم گذاردن داستان منظوم
character شخصیتهای نمایش یا داستان نوشتن
characters شخصیتهای نمایش یا داستان نوشتن
heroically زنی که قهرمان داستان باشد
iliad داستان حماسی منسوب به هومر
The scene of the nover is laid in scotland. صحنه داستان دراسکاتلند است
yarn الیاف داستان افسانه امیز
heroine زنی که قهرمان داستان باشد
yarns الیاف داستان افسانه امیز
make up ساختمان یاحالت داستان ساختگی
make a picture story test آزمون داستان سازی مصور
romance کتاب رمان داستان عاشقانه
pastorale شعرویاموسیقی روستایی داستان شبانی
to be back to square one <idiom> دوباره به اول داستان رسیدن
tract داستان یانمایشنامه ویاحوادث مسلسل
What's behind all this? معنی این داستان چه است؟
tracts داستان یانمایشنامه ویاحوادث مسلسل
heroines زنی که قهرمان داستان باشد
lays تخم گذاردن داستان منظوم
romances کتاب رمان داستان عاشقانه
cartoons تصویر مضحک داستان مصور
cartoon تصویر مضحک داستان مصور
cock-and-bull stories داستان جعلی برای تعریف ازخود
cycled سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
cycle سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
this play does not stage well این داستان خوب در نمایش در نمیاید
cock and bull story داستان جعلی برای تعریف ازخود
skald شاعر قدیمی اسکاندیناوی داستان نویس
That's another story. این داستان [قضیه] دیگری است.
cock-and-bull story داستان جعلی برای تعریف ازخود
The whole story was faked up . تمام داستان قلابی وساختگه بود
Her sad story moved us to tears. داستان غم انگیزش همه ما را بگریه انداخت
The moral of the story is that … نتیجه اخلاقی این داستان اینست که ...
folktale افسانههای قومی واجدادی داستان ملی
cycles سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
long headed سر دراز
lengthwise دراز
longs دراز
longish دراز
lengthy دراز
dolichomorphic دراز تن
to piece out دراز
longheaded دراز سر
macro دراز
to be prolonged دراز
oblongated دراز
longed دراز
long- دراز
long دراز
to eke out دراز
toom دراز
linear دراز
longer دراز
prolix دراز
longest دراز
verbose دراز
oblong دراز
oblongs دراز
achilles اشیل یا اخلیوس قهرمان داستان ایلیاد هومر
subplot داستان یا موضوع فرعی وتبعی رمان یانمایشنامه
The moral point of this story is that… مقصود از این کتاب داستان درواقع اینست که ...
elongating دراز کردن
long run [American E] <adj.> دراز مدت
lengthen دراز کردن
elongating دراز شدن
elongate دراز کردن
elongate دراز شدن
verbalization دراز گویی
elongates دراز کردن
elongates دراز شدن
lengthen دراز شدن
long term <adj.> دراز مدت
long-winded دراز نفس
long winded دراز نفس
stretch دراز کردن
elongation دراز شدگی
drag on <idiom> دراز کردن
couchant دراز کشیده
codling یکجورسیب دراز
codlin یکجورسیب دراز
blue moon زمان دراز
at full length دراز کشیده
longer-term دراز مدت
long-term دراز مدت
proboscis پوزه دراز
long-time دراز مدت
lengthened دراز کردن
lengthened دراز شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com