English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 172 (8 milliseconds)
English Persian
whodunit داستان پلیسی
whodunits داستان پلیسی
whodunnits داستان پلیسی
Other Matches
whodunits فیلم پلیسی رمان پلیسی
whodunit فیلم پلیسی رمان پلیسی
whodunnits فیلم پلیسی رمان پلیسی
this story is improbable این داستان راست نمینماید این داستان بعید بنظر میرسد
police states حکومت پلیسی
standing light چراغ پلیسی
police state حکومت پلیسی
cloak and dagger شبیه نمایشنامه پلیسی
cloak-and-dagger شبیه نمایشنامه پلیسی
bracelets [humor] دست بند [پلیسی]
handcuffs دست بند [پلیسی]
darbies [colloq.] دست بند [پلیسی]
manacles دست بند [پلیسی]
chinkers [colloq.] دست بند [پلیسی]
anecdotage داستان
novella داستان
marchen داستان
fable داستان
story داستان
conte داستان
apologue داستان
fables داستان
tale داستان
tales داستان
short story داستان کوتاه
short stories داستان کوتاه
novelette داستان کوتاه
novelettes داستان کوتاه
storyteller داستان سرا
storytellers داستان سرا
narrator گوینده داستان
narrators گوینده داستان
narration داستان داستانسرایی
decameron داستان نامه
episode داستان فرعی
episodes داستان فرعی
an iliad of woes داستان بدبختبی
an interesting story داستان با مزه
in a narrative style بسبک داستان
to invent stories داستان ساختن
novelet داستان کوتاه
storybook داستان نامه
underplot داستان فرعی
fairy tale داستان جن و پری
fairy tales داستان جن و پری
to spin yarns داستان ساختن
conte داستان کوتاه
epitasis حداعلای داستان
fictionist داستان نویس
hermitically هلوان داستان
storybook کتاب داستان
flashbacks بازگوی داستان
flashback بازگوی داستان
hero پهلوان داستان
heroes پهلوان داستان
fiction داستان اختراع
fictions داستان اختراع
parable داستان اخلاقی
parables داستان اخلاقی
catastrophe عاقبت داستان
novels کتاب داستان
narrative داستان داستانسرایی
novel کتاب داستان
narratives داستان داستانسرایی
catastrophes عاقبت داستان
make-up داستان ساختگی
fairy tale داستان باور نکردنی
sob stories داستان گریه اور
catastrophical مربوط به عاقبت داستان
invention of a false story جعل داستان دروغی
sob story <idiom> داستان اشک آور
story اشکوب داستان گفتن
fictionize داستان سرایی کردن
fictionize بصورت داستان دراوردن
sob story داستان گریه اور
novelistic وابسته به داستان و رمان
novelize بشکل داستان در اوردن
story recall test ازمون یاداوری داستان
serialist داستان نویس سریال
ruise شایعات داستان ساختگی
fairy tales داستان باور نکردنی
story بصورت داستان در اوردن
fictionalizing داستان سرایی کردن
fictionalising داستان سرایی کردن
That's not so! داستان اینطوری نیست!
personage شخصیت بازیگران داستان
fictionalize بصورت داستان دراوردن
personages شخصیت بازیگران داستان
fictionalize داستان سرایی کردن
fictionalized بصورت داستان دراوردن
fictionalized داستان سرایی کردن
fictionalizes بصورت داستان دراوردن
cliff-hanger مطلب یا داستان جالب
science fiction داستان تخیلی علمی
fictionalizing بصورت داستان دراوردن
fictionalising بصورت داستان دراوردن
fictionalises داستان سرایی کردن
anecdotal evidence شواهد داستان گونه
donnee موضوع داستان یا درام
fictionalised بصورت داستان دراوردن
fictionalizes داستان سرایی کردن
cliff-hangers مطلب یا داستان جالب
fictionalised داستان سرایی کردن
fictionalises بصورت داستان دراوردن
cliff hanger مطلب یا داستان جالب
yarns الیاف داستان افسانه امیز
yarn الیاف داستان افسانه امیز
heroine زنی که قهرمان داستان باشد
characters شخصیتهای نمایش یا داستان نوشتن
character شخصیتهای نمایش یا داستان نوشتن
heroines زنی که قهرمان داستان باشد
cartoons تصویر مضحک داستان مصور
lay تخم گذاردن داستان منظوم
lays تخم گذاردن داستان منظوم
tract داستان یانمایشنامه ویاحوادث مسلسل
tracts داستان یانمایشنامه ویاحوادث مسلسل
heroically زنی که قهرمان داستان باشد
cartoon تصویر مضحک داستان مصور
What's behind all this? معنی این داستان چه است؟
to be back to square one <idiom> دوباره به اول داستان رسیدن
The scene of the nover is laid in scotland. صحنه داستان دراسکاتلند است
pastorale شعرویاموسیقی روستایی داستان شبانی
make up ساختمان یاحالت داستان ساختگی
make a picture story test آزمون داستان سازی مصور
iliad داستان حماسی منسوب به هومر
romance کتاب رمان داستان عاشقانه
romances کتاب رمان داستان عاشقانه
folktale افسانههای قومی واجدادی داستان ملی
That story is as old as the hills. داستان خیلی طول و دراز است.
cycled سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
That's another story. این داستان [قضیه] دیگری است.
cycle سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
this play does not stage well این داستان خوب در نمایش در نمیاید
skald شاعر قدیمی اسکاندیناوی داستان نویس
cock-and-bull story داستان جعلی برای تعریف ازخود
The whole story was faked up . تمام داستان قلابی وساختگه بود
cock and bull story داستان جعلی برای تعریف ازخود
cycles سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
cock-and-bull stories داستان جعلی برای تعریف ازخود
Her sad story moved us to tears. داستان غم انگیزش همه ما را بگریه انداخت
The moral of the story is that … نتیجه اخلاقی این داستان اینست که ...
subplot داستان یا موضوع فرعی وتبعی رمان یانمایشنامه
achilles اشیل یا اخلیوس قهرمان داستان ایلیاد هومر
The moral point of this story is that… مقصود از این کتاب داستان درواقع اینست که ...
rhapsodies اشعار حماسی مخصوص نقالان و داستان گویان شعررزمی
rhapsody اشعار حماسی مخصوص نقالان و داستان گویان شعررزمی
pick wickian شبیه پیکویک قهرمان داستان نگارش چارلز دیکنز
roman a clef داستان واقعی که نام شخصیتهای ان بطور ناشناس برده شده
sikt قطعه خوش مزه داستان مضحک کاباره هاونمایشهای واریته
agamemnon اگاممنون پادشاه مایسنا که منازعهء او با اشیل مقدمهء داستان حماسی ایلیاد است
follow up تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
Let me back up and explain how ... به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
What followed was the usual recital of the wife and children he had to support. سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او [مرد] باید از آنها حمایت بکند.
dramatic monologue نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
the story is probale این داستان راست مینماید این حکایت احتمال داردراست باشد
name part بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند
narrate داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrated داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrating داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrates داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
romanticizing بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticizes بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticized بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticize بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticising بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticises بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticised بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
Once upon a time . یکی بود یکی نبود ( د رآغاز داستان )
graustark سر زمین خیالی داستان خیالی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com