English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 220 (11 milliseconds)
English Persian
bear داشتن
bears داشتن
have داشتن
having داشتن
possess داشتن
possesses داشتن
possessing داشتن
relieve داشتن
relieves داشتن
relieving داشتن
own داشتن
owned داشتن
owning داشتن
owns داشتن
intercommon داشتن
to hold a meeting داشتن
to hold داشتن
to have داشتن
to possess داشتن
to have possession of داشتن
Other Matches
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to go hot تب داشتن
bears در بر داشتن
redolence بو داشتن
to be in a f. تب داشتن
to have f. تب داشتن
lackvt کم داشتن
bear در بر داشتن
to be feverish تب داشتن
want کم داشتن
doubted شک داشتن
lack کم داشتن
doubts شک داشتن
lacked کم داشتن
lacks کم داشتن
doubting شک داشتن
doubt شک داشتن
wanted کم داشتن
monogyny داشتن یک زن
resembles شباهت داشتن
possesses در تصرف داشتن
exist وجود داشتن
possessing در تصرف داشتن
to be afraid [of] ترس داشتن [از]
resembling شباهت داشتن
stinks تعفن داشتن
attends حضور داشتن
exists وجود داشتن
attend حضور داشتن
abound with فراوان داشتن
hanker اشتیاق داشتن
hankered اشتیاق داشتن
hankers اشتیاق داشتن
stink تعفن داشتن
existed وجود داشتن
possess در تصرف داشتن
attending حضور داشتن
contradict تناقض داشتن با
concerns اهمیت داشتن
vibrates ارتعاش داشتن
vibrated ارتعاش داشتن
vibrate ارتعاش داشتن
scoots سرعت داشتن
vibrating ارتعاش داشتن
scooting سرعت داشتن
scooted سرعت داشتن
scoot سرعت داشتن
deserves استحقاق داشتن
concern اهمیت داشتن
tolerate طاقت داشتن
lean تمایل داشتن
To be hesitating. To vacI'llate between. تردید داشتن
leaned تمایل داشتن
implying دلالت داشتن
imply دلالت داشتن
leans تمایل داشتن
implies دلالت داشتن
tolerating طاقت داشتن
tolerates طاقت داشتن
tolerated طاقت داشتن
quake لرزش داشتن
quaked لرزش داشتن
liaise رابطه داشتن
corresponds رابطه داشتن
corresponded رابطه داشتن
correspond رابطه داشتن
belongs تعلق داشتن
belonged تعلق داشتن
belong تعلق داشتن
deserve استحقاق داشتن
to hold [to have] نگه [داشتن]
quaking لرزش داشتن
liaise بستگی داشتن
liaised رابطه داشتن
quakes لرزش داشتن
believes گمان داشتن
believed گمان داشتن
believe گمان داشتن
liaising بستگی داشتن
liaising رابطه داشتن
liaises بستگی داشتن
liaises رابطه داشتن
liaised بستگی داشتن
abound in فراوان داشتن
resembled شباهت داشتن
play-act نقش داشتن
trepan تمایل داشتن
have butterflies in one's stomach دلهره داشتن
have butterflies in one's stomach اضطراب داشتن
to be thirsty اشتیاق داشتن
stick up برجستگی داشتن
stick-up برجستگی داشتن
stick-ups برجستگی داشتن
bear on نسبت داشتن
bestowon ارزی داشتن
bipolarity داشتن دو قطب
refrains نگاه داشتن
refraining نگاه داشتن
refrained نگاه داشتن
refrain نگاه داشتن
limps سکته داشتن
undulated نوسان داشتن
undulate نوسان داشتن
dubitation گمان شک داشتن
dubitation تردید داشتن
eloign دورنگاه داشتن از
abhor ترس داشتن از
undulates نوسان داشتن
bode دلالت داشتن
bode شگون داشتن
limping سکته داشتن
limp سکته داشتن
nettles رنجه داشتن
nettle رنجه داشتن
cravings اشتیاق داشتن
craves اشتیاق داشتن
craved اشتیاق داشتن
crave اشتیاق داشتن
dehydrate پسابش داشتن
dispateh گسیل داشتن
dubitate شک داشتن تردیدکردن
able شایستگی داشتن
keep نگاه داشتن
resemble شباهت داشتن
play-acts نقش داشتن
to stop [doing something] نگاه داشتن
occupying مشغول داشتن
occupy مشغول داشتن
occupies مشغول داشتن
to think [of] عقیده داشتن
to be there وجود داشتن
differs فرق داشتن
differing فرق داشتن
differed فرق داشتن
differ فرق داشتن
disguising نهان داشتن
disguises نهان داشتن
disguised نهان داشتن
disguise نهان داشتن
limped سکته داشتن
amativeness دوست داشتن
retain نگاه داشتن
expects چشم داشتن
expecting چشم داشتن
expected چشم داشتن
expect چشم داشتن
retained نگاه داشتن
to continue دنباله داشتن
play-acting نقش داشتن
play-acted نقش داشتن
retains نگاه داشتن
to follow دنباله داشتن
retaining نگاه داشتن
keeps نگاه داشتن
abhorred تنفر داشتن از
protruding برامدگی داشتن
protrudes برامدگی داشتن
protruded برامدگی داشتن
protrude برامدگی داشتن
stand a chance <idiom> احتمال داشتن
stand off <idiom> دورنگه داشتن
loathes نفرت داشتن از
loathed نفرت داشتن از
loathe نفرت داشتن از
withholds دریغ داشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com