English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
climb corridor دالان بالا کشیدن
Other Matches
weight بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
pull up بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
raise بالا کشیدن
hoists بالا کشیدن
embezzling بالا کشیدن
hoisted بالا کشیدن
embezzles بالا کشیدن
embezzled بالا کشیدن
embezzle بالا کشیدن
climb بالا کشیدن
heave in بالا کشیدن
raises بالا کشیدن
hoist بالا کشیدن
climbing بالا کشیدن
climbed بالا کشیدن
heaved بالا کشیدن
climbs بالا کشیدن
heave بالا کشیدن
pullovers کشیدن به طرف بالا
to weigh anchor لنگر بالا کشیدن
sniffs اب بینی را بالا کشیدن
pullover کشیدن به طرف بالا
sniff اب بینی را بالا کشیدن
sniffing اب بینی را بالا کشیدن
sniffed اب بینی را بالا کشیدن
weighed بالا کشیدن لنگر ناو
weighs بالا کشیدن لنگر ناو
weigh بالا کشیدن لنگر ناو
weighing بالا کشیدن لنگر ناو
checkerein لگام برای بالا یا عقب کشیدن سر اسب
snivels اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivelling اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivelled اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
sniveling اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
sniveled اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivel اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
windlasses ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
windlass ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
horizontal دراز کشیدن به صورت تخت یا حرمت از طرفی به طرف دیگر و نه از بالا به پایین
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
pillaring بالا رفتن ستون دود به طورسریع تنوره کشیدن دود
gallery دالان
galleries دالان
alure دالان
alura دالان
passages دالان
passage دالان
corridor دالان
corridors دالان
ailure دالان
arcade دالان
lobby دالان
lobbies دالان
lobbied دالان
access gallery دالان دستیابی
tunnels دالان زیرزمینی
tunnel دالان زیرزمینی
tunnelled دالان زیرزمینی
air corridor دالان هوایی
tunneled دالان زیرزمینی
tunneling دالان زیرزمینی
entrance gallery دالان دستیابی
dwarf gallery دالان کوتاه
inspection gallery دالان بازدید
terrain corridor دالان زمینی
corridor دالان هوایی
drainage gallery دالان زهکش
gully دالان زمینی
gullies دالان زمینی
stream corridor دالان رود
gulleys دالان زمینی
porches دالان ایوان
lobby راهرو دالان
lobbies راهرو دالان
corridors دالان هوایی
porch دالان ایوان
lobbied راهرو دالان
grouting gallery دالان تزریق
climb corridor دالان صعود هواپیما
halls اتاق بزرگ دالان
vestibules دالان سرپوشیده هشتی
vestibule دالان سرپوشیده هشتی
chancel-aisle دالان پشت محراب
chute دالان پایان دوصحرانوردی
chutes دالان پایان دوصحرانوردی
hall اتاق بزرگ دالان
terrain corridor دالان تاکتیکی زمین
aircraft climb corridor دالان صعود هواپیما
inspection gallery دالان بازرسی گالری بازدید
bouse بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
arch-rib [قوسی زیر طاق که از شبستان یا دالان کلیسا می گذرد.]
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
snuffles باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
spinwriter چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
agonise زحمت کشیدن درد کشیدن
twinge درد کشیدن تیر کشیدن
twinges درد کشیدن تیر کشیدن
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
drags کشیدن بزور کشیدن
drag کشیدن بزور کشیدن
dragged کشیدن بزور کشیدن
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
high burst ranging تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
over بالا
highs بالا
outreach بالا
up there ان بالا
up stairs بالا
uppermost از بالا
overhead سر بالا
over- بالا
overhead بالا
gallery لژ بالا
up بالا
headwater بالا اب
upper limit حد بالا
upped بالا
galleries لژ بالا
upped رو به بالا
upping بالا
upping رو به بالا
upper بالا
on high در بالا
up رو به بالا
upside بالا
top بالا
atop بالا
lever bridge پل بالا رو
aloft بالا
at a great age در سن بالا یی
overtones بالا تن
ascendency بالا
ascendancy بالا
above در بالا
balconies لژ بالا
overtone بالا تن
superincumbent از بالا
balcony لژ بالا
in old age [in great age] در سن بالا
high بالا
aweigh بالا
highest بالا
shoot out بالا جستن
ascending بالا رونده
high voltage ولتاژ بالا
puking بالا اوردن
high wing بال بالا
booster بالا برنده
boosters بالا برنده
upgraded بالا بردن
pukes بالا اوردن
soared بالا رفتن
soars بالا رفتن
on stilts بالا ایستاده بل
chock-a-block بالا کشیده
soar بالا رفتن
puke بالا اوردن
shoot-outs بالا جستن
puked بالا اوردن
shoot forth بالا جستن
escalate بالا گرفتن
upper beam تیر بالا
spoke bone زند بالا
shoot-out بالا جستن
all-time بالا یا پایینترین حد
lifted بالا دادن
lifts جر ثقیل بالا بر
regorge بالا اوردن
long precision با دقت بالا
radius زند بالا
res noitaloseR بالا
ascendance بالا رفتن
ascendent بالا رونده
lifts بالا بردن
Please come up . بفرمائید بالا
scandent بالا رونده
high-class از طبقات بالا
ascensive بالا رونده
upgrade بالا بردن
upgrade از درجه بالا
lifting بالا بردن
lifting بالا دادن
lifting جر ثقیل بالا بر
lifted جر ثقیل بالا بر
lift بالا بردن
lift بالا دادن
lift جر ثقیل بالا بر
highlights نور بالا
pushup بالا فشردنی
upper class طبقه بالا
upper classes طبقه بالا
abovestairs طبقه بالا
upward بطرف بالا
lifted بالا بردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com