Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 130 (8 milliseconds)
English
Persian
tunnel
دالان زیرزمینی
tunneled
دالان زیرزمینی
tunneling
دالان زیرزمینی
tunnelled
دالان زیرزمینی
tunnels
دالان زیرزمینی
Other Matches
cut out
وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
clandestine
سازمان زیرزمینی نهضت زیرزمینی نهضت براندازی پنهانی
gallery
دالان
galleries
دالان
corridors
دالان
alura
دالان
corridor
دالان
lobbied
دالان
passages
دالان
lobby
دالان
arcade
دالان
ailure
دالان
alure
دالان
passage
دالان
lobbies
دالان
entrance gallery
دالان دستیابی
grouting gallery
دالان تزریق
corridor
دالان هوایی
inspection gallery
دالان بازدید
corridors
دالان هوایی
drainage gallery
دالان زهکش
porch
دالان ایوان
porches
دالان ایوان
stream corridor
دالان رود
terrain corridor
دالان زمینی
access gallery
دالان دستیابی
air corridor
دالان هوایی
gulleys
دالان زمینی
lobby
راهرو دالان
lobbies
راهرو دالان
gullies
دالان زمینی
gully
دالان زمینی
lobbied
راهرو دالان
dwarf gallery
دالان کوتاه
hall
اتاق بزرگ دالان
chutes
دالان پایان دوصحرانوردی
terrain corridor
دالان تاکتیکی زمین
chute
دالان پایان دوصحرانوردی
aircraft climb corridor
دالان صعود هواپیما
climb corridor
دالان بالا کشیدن
climb corridor
دالان صعود هواپیما
chancel-aisle
دالان پشت محراب
vestibule
دالان سرپوشیده هشتی
vestibules
دالان سرپوشیده هشتی
halls
اتاق بزرگ دالان
inspection gallery
دالان بازرسی گالری بازدید
ground water
اب زیرزمینی
cellars
زیرزمینی
cellar
زیرزمینی
subsurface ice
یخ زیرزمینی
subsurface water
اب زیرزمینی
underground
زیرزمینی
subterranean
زیرزمینی
underground water
اب زیرزمینی
arch-rib
[قوسی زیر طاق که از شبستان یا دالان کلیسا می گذرد.]
underground furnace
کوره زیرزمینی
ground water table
سفره اب زیرزمینی
ground water trench
بریدگی اب زیرزمینی
underground mine
معدم زیرزمینی
ground water table
سطح اب زیرزمینی
underground cable
کابل زیرزمینی
subsoil drainage
زهکشی زیرزمینی
subsoil irrigation
ابیاری زیرزمینی
under ground working
استخراج زیرزمینی
under ground survey
برداشت زیرزمینی
subbing
ابیاری زیرزمینی
under ground mining
استخراج زیرزمینی
mattamore
انبار زیرزمینی
kobold
غول زیرزمینی
underdrain
زهکش زیرزمینی
ground water storage
اب انباشت زیرزمینی
mined
راه زیرزمینی
camouflet
حفره زیرزمینی
mine
راه زیرزمینی
underground
شبکه زیرزمینی
grottos
غار زیرزمینی
grottoes
غار زیرزمینی
caverns
حفره زیرزمینی
cavern
حفره زیرزمینی
burrows
سوراخ زیرزمینی
burrowing
سوراخ زیرزمینی
burrowed
سوراخ زیرزمینی
mines
راه زیرزمینی
grotto
غار زیرزمینی
fixed ground water
اب زیرزمینی ماندگار
ground water runoff
جریان زیرزمینی
ground water
ابهای زیرزمینی
burrow
سوراخ زیرزمینی
earth house
خانه زیرزمینی
dug out
پناهگاه زیرزمینی
ground water basin
حوزه اب زیرزمینی
metros
راه آهن زیرزمینی
underground
راه اهن زیرزمینی
under ground
راه اهن زیرزمینی
metro
راه آهن زیرزمینی
atomic underground burst
ترکش زیرزمینی اتمی
fluctutaion of water table
نوسان سفره اب زیرزمینی
actual velocity of ground water
سرعت واقعی اب زیرزمینی
kanat
کانالهای زه کشی زیرزمینی
hydrogeology
بررسی ابهای زیرزمینی
underground railway
راه اهن زیرزمینی
rhizmatous
دارای ساقه زیرزمینی
hypogeum
قسمت زیرزمینی بنا
endophagous
تغذیه کننده از موادفاسد زیرزمینی
silo
مخزن زیرزمینی غلات و غیره
rhizomatous
دارای ساقههای ریشه مانند زیرزمینی
magazine space
زاغه زیرزمینی محل انبار مهمات
retrench
دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن
culverts
لوله مخصوص کابل برق زیرزمینی
culvert
لوله مخصوص کابل برق زیرزمینی
lateral
افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه
intrapermafrost water
ابهای زیرزمینی واقع در لایه منجمد زمین
apparatus
شعبه زیرزمینی و مخفی فعال دستگاه وسیله
molehills
توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
dowse
پی بردن به وجوداب یا منابع دیگر زیرزمینی بوسیله گمانه
molehill
توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
accross the slope system
شبکهای زیرزمینی که در ان زهکش ها خط بزرگترین شیب را قطع می کنند
keyth rope system
شبکه زیرزمینی که زهکشهاخط بزرگترین شیب را قطع نماید
junction well
چاهها یا گودالهایی که درمحل تلاقی تغییر شیب زهکشهای زیرزمینی ایجادمیگردند
observation pipe
لوله ایکه جهت تعیین سطح اب زیرزمینی درزمین حفر گردد
suprapermafrost
ابهای زیرزمینی که بالای منطقه لایه منجمد زمین قرارمی گیرند
mole hill
توده خاکی که کوش کور زیرزمینی هنگام کندن زمین درست میکند
earth
حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
earths
حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
clandestine assembly area
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com