English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
amplitude دامنه بزرگی
Other Matches
subalpine ساکن دامنه کوهستان الپ مربوط به دامنه کوه
greatness بزرگی
magnifcation بزرگی
voluminosity بزرگی
voluminesity بزرگی
dignity بزرگی
massiveness بزرگی
hauteur بزرگی
largeness بزرگی
augustness بزرگی
masterdom بزرگی
grandeur بزرگی
supercilicusness بزرگی
enlargements بزرگی
enlargement بزرگی
magneficence بزرگی
bulkiness بزرگی
gentility بزرگی
hugeness بزرگی
gloriousness بزرگی
bigness بزرگی
grandness بزرگی
size بزرگی
sizes بزرگی
magnitude بزرگی
Lordships سیادت بزرگی
Lordship سیادت بزرگی
she was nipped in the bud به بزرگی نرسید
eminency برامدگی بزرگی
so large باین بزرگی
eminence برامدگی بزرگی
magnanimity بزرگی طبع
megacephaly بزرگی بیش از حد سر
sample size بزرگی نمونه
headships بزرگی برتری
headship بزرگی برتری
order of magnitude مرتبه بزرگی
immeasurableness بزرگی بی اندازه
man and boy چه در کودکی چه در بزرگی
immenseness بزرگی عظمت
aggrandizement افزایش بزرگی
vastness عظمت بزرگی
vastity عظمت بزرگی
vastitude عظمت بزرگی
he did me a great wrong خطای بزرگی .....
formidability استحکام بزرگی
to a greatness بزرگی یافتن
to a greatness به بزرگی رسیدن
skirt دامنه
hillside دامنه
mountainsides دامنه
mountainside دامنه
skirts دامنه
foot دامنه
amplitude دامنه
skirted دامنه
brae دامنه
slopes دامنه
ranges دامنه
ranged دامنه
talus دامنه
range دامنه
tail دامنه
tailed دامنه
scope دامنه
magnitude دامنه
hillsides دامنه
slope دامنه
sloped دامنه
tails دامنه
monstrousness شگفت انگیزی بزرگی
he is a great help او کمک بزرگی است
great dangers overhang us خطرهای بزرگی ماراتهدیدمیکند
that is no great work کار بزرگی نیست
come a long way <idiom> برنامه بزرگی ریختن
pyralidid خانواده بزرگی ازپروانه ها
he is a great person شخص بزرگی است
bulk حجم بزرگی از چیزی
too big for one's breeches/boots <idiom> احساس بزرگی کردن
breadth of mind بزرگی یا وسعت فکر
to be toast [American E] <idiom> در دردسر بزرگی بودن
the meridian of glory اوج بزرگی یا جلال
impluse amplitude دامنه ایمپولز
hill side دامنه تپه
f.of mountain دامنه کوه
range دامنه [ریاضی]
frequency response خم دامنه- بسامد
double amplitude دامنه دوبل
discriminating range دامنه افتراق
interval confidence دامنه اطمینان
range of motion دامنه حرکت
restriction of range محدودیت دامنه
midrange میان دامنه
response amplitude دامنه پاسخ
range of stress دامنه تنش
pulse amplitude دامنه تپش
range expression عبارت دامنه
range format قالب دامنه
maximum amplitude دامنه حداکثر
talus دامنه تالیوز
talus دامنه سنگلاخی
wave amplitude دامنه موج
vibration amplitude دامنه ارتعاش
two tailed test ازمون دو دامنه
tropic range دامنه استوایی
total amplitude of oscillation دامنه کل نوسان
tooth flank دامنه دندانه
one tailed test ازمون یک دامنه
talus meterial واریزه دامنه
range name نام دامنه
hillside دامنه کوه
ranges دامنه تغییرات
flanking دامنه جناح
scope دامنه رسیدگی
audio frequency دامنه شنودپذیری
audibility range دامنه شنودپذیری
hillsides دامنه کوه
amplitude of vibration دامنه ارتعاش
am مدولاسیون دامنه
amplitude of oscillation دامنه نوسان
amplitude modulation مدولاسیون دامنه
feet پایین دامنه
class interval دامنه طبقه
colluvial دامنه کوهی
flanked دامنه جناح
tolerances دامنه تغییرات
criteria range دامنه ملاک
ranged دامنه تغییرات
tolerance دامنه تغییرات
range دامنه تغییرات
flank دامنه جناح
combe دامنه تپه
great dangers impend over us خطرهای بزرگی متوجه ما هستند
decked مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
great dangers impend over us خطرهای بزرگی مارا تهدیدمیکند
deck مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
decks مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
piece deresistance مثلا تیکه بزرگی از گوشت
Majesty بزرگی عظمت وشان واقتدار
(when the) chips are down <idiom> بامشکل بزرگی مواجه شدن
Majesties بزرگی عظمت وشان واقتدار
great dangers overhang us خطرهای بزرگی متوجه ما است
he did me a great wrong بیعدالتی بزرگی نسبت به من کرد
steatopygia بزرگی وفربهی کفل زنان
bias error خطایی با علامت و بزرگی ثابت
modular range دامنه تغییرات مدول
The matter assumed significant proportions. دامنه کار با لاگرفت
lifts بالارو دامنه بالابری
lift بالارو دامنه بالابری
lifted بالارو دامنه بالابری
semi interquartile range دامنه نیمه چارکی
lifting بالارو دامنه بالابری
skirting armor زره دامنه تانک
tidal range دامنه جذر و مد دریایی
purview دامنه شمول قانون
double apron fence سیم خاردار دو دامنه
magnitude of alternating current دامنه جریان متناوب
domain of a function دامنه یک تابع [ریاضی]
cylinder skirt حاشیه یا دامنه سیلندر
domain of definition دامنه تعریف [ریاضی]
foothill تپه دامنه کوه
impluse amplitude دامنه ضربه جریان
interquartile range دامنه میان چالاکی
nothing great is easy هیچ کاری بزرگی اسان نیست
to roll a huge snowball گلوله بزرگی از برف درست کردن
loving cup پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
A big rock rolled down the mountain. سنگ بزرگی از کوه بپایین غلتید
sidehill واقع در کنار تپه دامنه
foot hill تپه ای که در دامنه کوهی باشد.
neap range دامنه نوسان جزر و مدضعیف
skirt دامنه کوه حومه شهر
skirted دامنه کوه حومه شهر
skirts دامنه کوه حومه شهر
ridge پشته تپههای دامنه کوه
ridges پشته تپههای دامنه کوه
Police are out in force. نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
the propylaea نام در بزرگی که از ان واردACROPOLLS دژنامی اتن میشدند
mastiffs سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
anagogy بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
mastiff سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
miller thumb یکجور ماهی قنات که کله بزرگی دارد
broadsheet کاغذ بزرگی که یک روی ان چاپ شده باشد
broadsheets کاغذ بزرگی که یک روی ان چاپ شده باشد
treadmills چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
treadmill چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
breaker موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
breakers موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
rocking stone سنگ بزرگی که باندک زوری میتوان انراغلتانید
anagoge بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
multivolume file فایل بسیار بزرگی که نیازمندبیش از یک بسته دیسک
cove خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
daily range of soil temperature دامنه تغییرات حرارت روزانه خاک
foehn باد خشک وگرم دامنه کوه
damping factor نسبت دامنه هر موج به موجهای بعدی
coves خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
aquaria شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
internally blown flap فلپ بزرگی که جریان اصلی گازها به ان برخورد میکند
aquariums شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquarium شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
bell gear چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com