English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
slack دامن اویخته وشل لباس یا هر چیزاویخته وشل
slackest دامن اویخته وشل لباس یا هر چیزاویخته وشل
slacks دامن اویخته وشل لباس یا هر چیزاویخته وشل
Other Matches
lap دامن لباس
skirts دامن لباس
lapped دامن لباس
skirted دامن لباس
skirt دامن لباس
hoopskirt دامن وپیراهن فنری زنها دامن ژوپن
lapful به قور یک دامن انچه در یک دامن جاگیرد
nutant سرازیر اویخته زیور اویخته
to dress [put on your clothes or particular clothes] لباس پوشیدن [لباس مهمانی یا لباس ویژه] [اصطلاح رسمی]
motley مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
hang out پهن کردن لباس [روی بند لباس]
life jacket لباس نجات لباس چوب پنبهای
droppers اویخته
pendent اویخته
dropper اویخته
flappy اویخته
hung اویخته
penduline اویخته
underhung اویخته
pensile اویخته
pendants اویخته
pendant اویخته
overhung اویخته
suspended اویخته
poutingly با لب اویخته
flapping اویخته
brorher in law هم دامن
lapful یک دامن پر
overskirt دامن رو
chap fallen لب ولوچه اویخته
pendulums جسم اویخته
pendulum جسم اویخته
down in the mouth لب و لوچه اویخته
flap eared اویخته گوش
beetles اویخته شدن
beetle اویخته شدن
suspensed load بار اویخته
suspended ceiling سقف اویخته
flap اویخته وشل
lappet گوشت اویخته
cat walk راه رو اویخته
flapped اویخته وشل
pendentive dome گنبد اویخته
punka بادبزن اویخته
flaps اویخته وشل
tutus دامن کوتاه
mini-skirt دامن کوتاه
tutu دامن کوتاه
hobble skirt دامن تنگ
lapdog سگ دامن پرورده
lap dog سگ دامن پرورده
tablier پیش دامن
kilts دامن مردانه
kilt دامن مردانه
aprons پیش دامن
apron پیش دامن
unchaste الوده دامن
lappet دامن اویز
lapfulof straw یک دامن کاه
mini-skirts دامن کوتاه
shirttail دامن پیراهن
farthingale دامن فنری
coatee دامن کوتاه
crinoline دامن پف کردن
skirts دامن دوختن
crinolines دامن پف کردن
chronicity دامن گیری
cut away دامن گرد
cutaway دامن گرد
cutty sark دامن کوتاه
skirted دامن دوختن
farthingale دامن پف کرده
skirt دامن دوختن
flews قسمت اویخته لب بالای سگ
dolman sleeve استین گشاد و اویخته
flaccid چروک شده اویخته
lobs گوشت یا پوست اویخته
lopeared دارای گوشهای اویخته
lappet لبه اویخته کلاه
penduline دارای اشیان اویخته
lobbing گوشت یا پوست اویخته
flaps قسمت اویخته هر شیئی
flapped قسمت اویخته هر شیئی
lop eared دارای گوش اویخته
thrum ریشه یانخ اویخته
flap قسمت اویخته هر شیئی
lob گوشت یا پوست اویخته
lobbed گوشت یا پوست اویخته
to add fuel to fire آتش را دامن زدن
basque دامن کوتاه زنانه
provoke دامن زدن برانگیختن
provokes دامن زدن برانگیختن
To add fuel to (fan) the flames. آتش را دامن زدن
provoked دامن زدن برانگیختن
to poke one's head با سرپایین اویخته راه رفتن
breasted transmitter میکروفونی که به گردن اویخته میشود
pendulously بطور اویخته یا تاب خور
pensile birds پرندگانی که اشیانه اویخته میسازند
lobated دارای غبغب یازائده اویخته
drop leaf رومیزی اویخته از اطراف میز
truss بدار اویخته شدن خرپا
trussing بدار اویخته شدن خرپا
dipping sonar سونار اویخته از هواپیما یاهلیکوپتر
trussed بدار اویخته شدن خرپا
lobate دارای غبغب یازائده اویخته
trusses بدار اویخته شدن خرپا
to pander to somebody [something] دامن زدن با کسی [چیزی]
morning coat نیم تنه دامن گرد
morning coats نیم تنه دامن گرد
panniers لول ژوپن زیر دامن
maxi پیراهن زنانه دامن بلند
midi پیراهن زنانه با دامن متوسط
To appeal (turn)to someone for help. دست به دامن کسی شدن
draggle tail دارای دامن کثیف والوده
panier لول ژوین زیر دامن
to pour oil on the flame اتش خشم را دامن زدن
cut away نیم تنه دامن گرد
pannier لول ژوپن زیر دامن
flaps برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
flapped برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
flap برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
hanging بدار زدن چیز اویخته شده
dag قسمت تیز هر چیزی که اویخته باشد
slouch hat کلاه لبه پهن ولبه اویخته
dress improver لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
tail coat جامه دامن گرد که پشت ان ماننداست به دم
rational dress نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
skirt دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
improver لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
skirts دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
tailcoat کت دامن گرد مخصوص مواقع رسمی
skirted دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
pantaloon پیر مرد عینکی شلوار اویخته دلقک
valances لبه اویخته کلاه یا سرپوش نیم پرده
valance لبه اویخته کلاه یا سرپوش نیم پرده
pinup girl دختر زیبایی که عکسهایش به دیوار اویخته شود
valences لبه اویخته کلاه یا سرپوش نیم پرده
mastiffs سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
mastiff سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
to beg of somebody دست به دامن کسی شدن [بخاطر چیزی]
placket ژوپن یا زیر پوش زنانه چاک دامن
to beg somebody for something دست به دامن کسی شدن [بخاطر چیزی]
frock coat نیم تنه دامن بلند مردانه فراک
frock coats نیم تنه دامن بلند مردانه فراک
lugsail بادبان چهارگوشی که بطوراریب به زورق یا قایق اویخته شود
giants stride تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
pull-backs چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
pull-back چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
peplum نوعی ردا یانیم تنه زنانه دامن کوتاه
pull back چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
dress coat جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
sporran چنته یاکیسه چرمی جلو دامن اسکاتلندیهای کوهستانی
jackrabbit نژاد خرگوشهای بزرگ شمال امریکا که گوشهای دراز و اویخته دارند
crosshead وزنه مستطیلی که به سیم نقاله روی سطل معدنچیان اویخته میش ود
gremial پارچهای که اسقف هنگام اجرای برخی ایین هاروی دامن میاندازد
lobes اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
lobe اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
steam iron ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam irons ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
sabretache خرجین یاکیسه چرمی پهن که بکمر بند سرباز سواره نظام اویخته است
uniform لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniforms لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
lighted چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
light چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
lobation قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
lightest چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
pouter لب ولوچه دار دارای لب ولوچه اویخته
dirndl نوعی دامن بلند با کمر بلند
slouches خمیده بودن اویخته بودن
slouch خمیده بودن اویخته بودن
slouching خمیده بودن اویخته بودن
slouched خمیده بودن اویخته بودن
evining dress لباس شب
donkey jacket لباس
frou frou خش خش لباس
clothing لباس
rosette گل لباس
rosettes گل لباس
dressing لباس
dressings لباس
costume لباس
accouterment لباس
accouterments لباس
acoutrement لباس
bathhouse لباس کن
bibandtucker لباس
costumes لباس ها
nightgowns لباس شب
nightgown لباس شب
costume لباس
oilskins لباس ضد اب
costumes لباس
clobbered لباس
clobbering لباس
clobbers لباس
untented بی لباس
flannels لباس
clobber لباس
vestment لباس
vesture لباس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com