English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (9 milliseconds)
English Persian
provoke دامن زدن برانگیختن
provoked دامن زدن برانگیختن
provokes دامن زدن برانگیختن
Other Matches
hoopskirt دامن وپیراهن فنری زنها دامن ژوپن
lapful به قور یک دامن انچه در یک دامن جاگیرد
overskirt دامن رو
lapful یک دامن پر
brorher in law هم دامن
mini-skirt دامن کوتاه
kilt دامن مردانه
unchaste الوده دامن
kilts دامن مردانه
farthingale دامن پف کرده
lap dog سگ دامن پرورده
lapdog سگ دامن پرورده
cut away دامن گرد
lappet دامن اویز
tutus دامن کوتاه
shirttail دامن پیراهن
tablier پیش دامن
tutu دامن کوتاه
mini-skirts دامن کوتاه
lapfulof straw یک دامن کاه
hobble skirt دامن تنگ
skirted دامن لباس
skirts دامن دوختن
cutty sark دامن کوتاه
chronicity دامن گیری
lapped دامن لباس
lap دامن لباس
coatee دامن کوتاه
skirts دامن لباس
crinoline دامن پف کردن
cutaway دامن گرد
farthingale دامن فنری
aprons پیش دامن
apron پیش دامن
skirt دامن لباس
skirt دامن دوختن
skirted دامن دوختن
crinolines دامن پف کردن
excites برانگیختن
instigate برانگیختن
instigated برانگیختن
instigates برانگیختن
instigating برانگیختن
roust برانگیختن
actuate برانگیختن
key up برانگیختن
abetted برانگیختن
excite برانگیختن
foments برانگیختن
abetting برانگیختن
abets برانگیختن
abet برانگیختن
prompts برانگیختن
prompted برانگیختن
prompt برانگیختن
stimulation برانگیختن
aroused برانگیختن
fomenting برانگیختن
fomented برانگیختن
foment برانگیختن
arousing برانگیختن
arouses برانگیختن
arouse برانگیختن
tarre برانگیختن
to key up برانگیختن
whet برانگیختن
to put the wind up برانگیختن
to add fuel to fire آتش را دامن زدن
To add fuel to (fan) the flames. آتش را دامن زدن
basque دامن کوتاه زنانه
put out رنجاندن برانگیختن
prod سک زدن برانگیختن
rewake دوباره برانگیختن
excitation تحریک برانگیختن
work up بتدریج برانگیختن
prodded سک زدن برانگیختن
prods سک زدن برانگیختن
prodding سک زدن برانگیختن
panier لول ژوین زیر دامن
morning coat نیم تنه دامن گرد
morning coats نیم تنه دامن گرد
to pander to somebody [something] دامن زدن با کسی [چیزی]
maxi پیراهن زنانه دامن بلند
midi پیراهن زنانه با دامن متوسط
pannier لول ژوپن زیر دامن
panniers لول ژوپن زیر دامن
To appeal (turn)to someone for help. دست به دامن کسی شدن
cut away نیم تنه دامن گرد
draggle tail دارای دامن کثیف والوده
to pour oil on the flame اتش خشم را دامن زدن
exacerbate تشدید کردن برانگیختن
evinced موجب شدن برانگیختن
evince موجب شدن برانگیختن
exacerbated تشدید کردن برانگیختن
to word up کم کم برانگیختن خردخردکوک کردن
whomp up قیام کردن برانگیختن
exacerbating تشدید کردن برانگیختن
exacerbates تشدید کردن برانگیختن
shot in the arm <idiom> تشویق یا برانگیختن چیزی
to incite somebody to rebellion کسی را به شورش برانگیختن
to incite somebody to something کسی را به کاری برانگیختن
heat گرم کردن برانگیختن
heats گرم کردن برانگیختن
evinces موجب شدن برانگیختن
act روح دادن برانگیختن
irritates برانگیختن خشمگین کردن
irritate برانگیختن خشمگین کردن
irritated برانگیختن خشمگین کردن
evincing موجب شدن برانگیختن
acted روح دادن برانگیختن
skirt دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
improver لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
tailcoat کت دامن گرد مخصوص مواقع رسمی
skirts دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
dress improver لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
rational dress نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
tail coat جامه دامن گرد که پشت ان ماننداست به دم
skirted دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
to pretend an excuse عذر برانگیختن بهانه انگیختن
to try to get off with somebody کسی را از نظر جنسی برانگیختن
to get off with somebody کسی را از نظر جنسی برانگیختن
frock coat نیم تنه دامن بلند مردانه فراک
frock coats نیم تنه دامن بلند مردانه فراک
placket ژوپن یا زیر پوش زنانه چاک دامن
to beg somebody for something دست به دامن کسی شدن [بخاطر چیزی]
to beg of somebody دست به دامن کسی شدن [بخاطر چیزی]
nettles ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
nettle ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
dress coat جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
peplum نوعی ردا یانیم تنه زنانه دامن کوتاه
pull-back چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
sporran چنته یاکیسه چرمی جلو دامن اسکاتلندیهای کوهستانی
pull-backs چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
pull back چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
to key up any to do s.th. <idiom> کسی رابه انجام دادن کاری برانگیختن
gremial پارچهای که اسقف هنگام اجرای برخی ایین هاروی دامن میاندازد
sick علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
sickest علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
lasers روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
laser روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
slacks دامن اویخته وشل لباس یا هر چیزاویخته وشل
slack دامن اویخته وشل لباس یا هر چیزاویخته وشل
slackest دامن اویخته وشل لباس یا هر چیزاویخته وشل
exasperate ازجادربردن اوقات تلخی کردن کردن برانگیختن
exasperated ازجادربردن اوقات تلخی کردن کردن برانگیختن
exasperates ازجادربردن اوقات تلخی کردن کردن برانگیختن
to instigate something چیزی را برانگیختن [اغوا کردن ] [وادار کردن ]
exasperating ازجادربردن اوقات تلخی کردن کردن برانگیختن
dirndl نوعی دامن بلند با کمر بلند
lasers وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
laser وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
raise بنا کردن زنده کردن برانگیختن
raises بنا کردن زنده کردن برانگیختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com