English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
gill net دامی که چون ماهی دران بیافتد
Other Matches
deadfall دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
fence month ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
marinades اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinaded اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinade اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinading اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
retiary دامی
bestial دامی
it is bound to nappen مقدراست اتفاق بیافتد
big head انواع بیماریهای دامی که نشان آن آماس سر وگردن است
big heads انواع بیماریهای دامی که نشان آن آماس سر وگردن است
He just missed going to jail. چیزی نمانده بود بزندان بیافتد
Dont let the grass grow under your feet. نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
combination shot ضربه مرکب با یک سری حرکات گوی تا به کیسه بیافتد
Nothing on earth will induce him to go there again. اگر کلاهش هم آنجا بیافتد دیگر پا نمی گذارد.
wait up for <idiom> به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
landing net تور ماهیگیری با دسته کوتاه یا بلند, دامی که باماهیهای بزرگ راباان به خشکی میکشند
crosscourt shot ضربه کوتاه به دیوار مقابل که به طرف دیگر زمین اسکواش بیافتد
pomfret یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
latest event time دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
fished ماهی صید کردن ماهی گرفتن
guppy ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fish ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fishes ماهی صید کردن ماهی گرفتن
haddock ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
mackerel ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
guppies ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
flight پرواز بلند و طولانی توپ پس از ضربه یا توپ زدن بطوری که ناگهان به زمین بیافتد
grayfish نوعی ماهی روغن سگ ماهی
therein دران
sea calf گوساله ماهی سگ ماهی
offing دران نزدیکی ها
therabout دران حدود
slideway راهی که دران سر
thereabout دران حدود
it is not subject to review دران روا نیست
therewith دران هنگام بدانوسیله
then انگاه دران هنگام
nautch که دران رقاص میرقصند
pickerel اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
swimming bath تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
errors slipped in اشتباهاتی دران راه یافت
scrinium لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
polytonality ایجاد چندلحن دران واحد
thereis not a p of truth init ذرهای راستی دران نیست
polytony ایجادچند لحن دران واحد
thumbhole حفرهای که شست دران جابگیرد
i had no voice in that matter من دران قضیه رایی نداشتم
pot liquor اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
oast کورهای که رازک را دران خشک می کنند
crate صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
dish water ابی که دران فرف شسته باشند
dish wash ابی که دران فرف شسته باشند
mainstream مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
impressibly بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
dripping pan فرفی که چکیده کباب دران میریزد
crates صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
cellaret گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
flashingpoint درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashpoint درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashpoints درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
actinology دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
the bill defined his powers حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
crematorium کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoriums کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
heath زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
there is nothing in it چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
dry town شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
vortex filament خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
heaths زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
protoxide ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
slugfest مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
effective beaten zone منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
dies non روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
book message نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
crematoria کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
bearbaiting نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
coulisse ناویا شیاری که دریچه بند اب دران حرکت میکند
lyophobic دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
clearinghouse سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
oxyhydrogen blowpipe بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
isocracy حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
polyandry اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
ringthe bull بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
he is a proficient that art در ان هنر زبر دست است دران فن متخصص یا ماهراست
the room was seated for 00 جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
turbulent flow جریانی است که دران عدد رینولدز از0032 بیشتراست
jardiniere جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
catastasis بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
mince pie نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
indirect speech گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
register فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
registering فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
tragi comedy نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
mince pies نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
polygram طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
vasculum کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
ready reckoner کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
tie in sales حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
registers فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
pot pourri کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
group contracts قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
fugues قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
water hole سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
fugue قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
handy dandy بازی بچگانه که دران کودکی چیزی رادریکی ازدودست بسته خودنگاه
jumble shop دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
paranoia or noea دیوانگی خیالی که دران انسان مردم دیگر رازیردست وسزاوارمی پندارد
free on quay قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
light trap اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
pantechnicons نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
pantechnicon نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
to prove an a اثبات اینکه شخص هنگام وقوع جرم دران محل نبوده
sachets بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
sachet بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
teleost ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
rigging position وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
ex ship یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد و درکشتی به خریدارتحویل میدهد
ex quay یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
funeral home محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
portmark علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
universal legacy وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
free trade شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
log rolling دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
dramatic monologue نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
ostensory فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
compound bending خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
delivered at frontier یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
open cycle reactor system سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
esturm مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
positive economics شاخهای ازاقتصاد که دران پدیده هاانطوریکه وجود دارند موردبررسی قرارمیگیرند نه انطوریکه باید باشند
hemophilia بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
estrus مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
replenishing phase بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
fugal وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
vortex tube وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
grand larceny سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
boostrap operation عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
isocratic دارای اختیارات برابر که دران اختیارات سیاسی همه کس یکسان است
incorporating mill کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
solariums اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
solarium اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
precatory words عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
compound compression فشار مرکب حالت فشاری که دران لنگرپیچشی صفربوده وتمام تنشهای عمودی فشاری میباشند
plenum method طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
thermionic tube لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
turboprop توربین گاز که دران توان بیشتری از توربین برای چرخاندن شفت ملخ نسبت به توربوفن گرفته میشود
cyclotron دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
exhibitionism نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
new deal برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
canard رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canards رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
tuna ماهی تن
per mensem ماهی
mermaids زن ماهی
piscium ماهی
pisces ماهی
fumade ماهی
gar سگ ماهی
tartar sauce سس ماهی
caudal fin دم ماهی
tuna fish ماهی تن
sturgeon سگ ماهی
lunar ماهی
fishes ماهی
dogfish سگ ماهی
haberdine ماهی
mermaid زن ماهی
fish ماهی
fished ماهی
chocked nozzle خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
declassified cost هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
fishbone خار ماهی
sea needle نیزه ماهی
needle fish نیزه ماهی
gar نیزه ماهی
halieutics ماهی گیری
game fish ماهی موردنظر
gurnet ماهی سرگنده
gurnet سرخ ماهی
guitarfish ماهی گیتار
ground gudgeon ماهی تیان
goggle eye نوعی ماهی
grampus گاو ماهی
i went to fish ماهی بگیرم
green bone نیزه ماهی
fingerling ماهی ازاد
fish backed گرده ماهی
fish bone استخوان ماهی
fish culture ماهی پروری
fish culture تربیت ماهی
fish fag زن ماهی فروش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com