Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English
Persian
send down
دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن
Other Matches
to turn out
بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
Master of Arts
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
Masters of Arts
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
teach-ins
بحث علمی دانشجویی
teach-in
بحث علمی دانشجویی
scholarship
کمک هزینه دانشجویی
scholarships
کمک هزینه دانشجویی
matriculates
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculate
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculating
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculated
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
seminarian
دانشجویی که در جلسات بحث وتحقیق شرکت میکند
sizar
دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد
sizer
دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد
colleger
دانشجویی که ازبنگاه خیریه دانشکده بهرمند میشود
pyramidist
دانشجویی که در ساختمان وتاریخ هرم های مصر بررسی میکند
to strain at a gnat
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
rah rah
دارای روحیه دانشجویی شعار دهنده برای دانشکده هورا هورا گفتن
witjout
بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
luxate
از جای خود بیرون کردن جابجا کردن
eliminates
بیرون کردن
to drum out
بیرون کردن
to hunt away
بیرون کردن
exorcised
بیرون کردن
exorcising
بیرون کردن
fire out
بیرون کردن
exorcizes
بیرون کردن
eliminated
بیرون کردن
exorcize
بیرون کردن
exorcises
بیرون کردن
exorcized
بیرون کردن
eliminate
بیرون کردن
cashier
بیرون کردن
to send down
بیرون کردن
exorcizing
بیرون کردن
to drive out
بیرون کردن
force
بیرون کردن
eliminating
بیرون کردن
to give the sack
بیرون کردن
to hunt out
بیرون کردن
ejecting
بیرون کردن
forcing
بیرون کردن
to pack off
بیرون کردن
outcrop
سر بیرون کردن
ejects
بیرون کردن
outcrops
سر بیرون کردن
to stuck out
بیرون کردن
cashiers
بیرون کردن
forces
بیرون کردن
to fire out
بیرون کردن
swap
بیرون کردن
swapped
بیرون کردن
swaps
بیرون کردن
swopped
بیرون کردن
swopping
بیرون کردن
eject
بیرون کردن
swops
بیرون کردن
to charm away
بیرون کردن
ejected
بیرون کردن
extravasate
ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
ejecting
بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound
عازم بیرون روانه بیرون
extrusion
بیرون اندازی بیرون امدگی
ejected
بیرون راندن بیرون انداختن
eject
بیرون راندن بیرون انداختن
ejects
بیرون راندن بیرون انداختن
dispossess
بیرون کردن رهاکردن
jettisons
پرتاب کردن به بیرون
dispossessed
بیرون کردن رهاکردن
dispossesses
بیرون کردن رهاکردن
jettisoning
پرتاب کردن به بیرون
jettisoned
پرتاب کردن به بیرون
expectorate
ازسینه بیرون کردن
pour out
<idiom>
به بیرون مساطه کردن
to put out
بیرون کردن رنجاندن
fire
بیرون کردن انگیختن
jettison
پرتاب کردن به بیرون
exsufflate
بافوت بیرون کردن
dispossessing
بیرون کردن رهاکردن
fires
بیرون کردن انگیختن
un arth
ازلانه بیرون کردن
paravial
بیرون کردن مستاجر
to kick out of the house
ازخانه بیرون کردن
fired
بیرون کردن انگیختن
evicted
مستردداشتن بیرون کردن
to show one out
کسیرا از در بیرون کردن
evicting
مستردداشتن بیرون کردن
evict
مستردداشتن بیرون کردن
evicts
مستردداشتن بیرون کردن
run out
<idiom>
به زور بیرون کردن ،اخراج کردن
extract
بیرون کشیدن استخراج کردن
drives
عقب نشاندن بیرون کردن
to live out
[British E]
در بیرون از شهر زندگی کردن
emitting
بیرون دادن خارج کردن
to push off
شروع کردن بیرون رفتن
unearthed
از لانه بیرون کردن از زیردراوردن
in and out
<idiom>
اغلب به بیرون رفتوآمد کردن
drive
عقب نشاندن بیرون کردن
emitted
بیرون دادن خارج کردن
unearth
از لانه بیرون کردن از زیردراوردن
to live outside Tehran
بیرون از تهران زندگی کردن
to live out of town
در بیرون از شهر زندگی کردن
to conjure anevil spirit
روح پلیدی را بیرون کردن
unearthing
از لانه بیرون کردن از زیردراوردن
extracted
بیرون کشیدن استخراج کردن
to wave away
باشاره دست بیرون کردن
solicits
بیرون کشیدن وسوسه کردن
To dismiss something from ones thoughtl .
فکری را از سر خود بیرون کردن
unearths
از لانه بیرون کردن از زیردراوردن
aspirate
خالی کردن بیرون کشیدن
aspirates
خالی کردن بیرون کشیدن
aspirating
خالی کردن بیرون کشیدن
to seed a person to c.
کسیرا از جامعه بیرون کردن
emit
بیرون دادن خارج کردن
unkennel
از سوراخ یا لانه بیرون کردن
soliciting
بیرون کشیدن وسوسه کردن
solicit
بیرون کشیدن وسوسه کردن
extracts
بیرون کشیدن استخراج کردن
solicited
بیرون کشیدن وسوسه کردن
extracting
بیرون کشیدن استخراج کردن
emits
بیرون دادن خارج کردن
universities
دانشگاه
college
دانشگاه
colleges
دانشگاه
academy
دانشگاه
university
دانشگاه
Univ
دانشگاه
deportation
تبعید و بیرون کردن فردخارجی از کشور
exsibilate
باصوت وهوازصحنه نمایش بیرون کردن
to crowd out
ازتنگی جایابسیاری جمعیت بیرون کردن
refreshes
از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
emitted
بیرون دادن از خود خارج کردن
emitting
بیرون دادن از خود خارج کردن
laugh one out of a habit
با استهزا عادتی را از سرکسی بیرون کردن
refresh
از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
to work out of town
در حومه
[بیرون]
شهر کار کردن
emit
بیرون دادن از خود خارج کردن
refreshed
از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
emits
بیرون دادن از خود خارج کردن
University of Applied Sciences
[UAS]
دانشگاه فناوری
college of
[music, technology,...]
دانشگاه فناوری
senior technical college
دانشگاه فناوری
Chancellor
رئیس دانشگاه
the institution of a universit
تاسیس دانشگاه
academy
دانشگاه هنر
Chancellors
رئیس دانشگاه
technical university
دانشگاه فنی
academical
دانشجوی دانشگاه
state university
دانشگاه ایالتی
state university
دانشگاه دولتی
staff college
دانشگاه جنگ
polytechnic
دانشگاه فناوری
president
رئیس دانشگاه
presidents
رئیس دانشگاه
academies
دانشگاه اموزشگاه
to make a goal
توپ راازدروازه طرف مقابل بیرون کردن
to turn off
خاموش کردن انجام دادن بیرون اوردن
To crane ones neck .
گردن کشیدن (دراز کردن بیرون آوردن )
chairs
کرسی استادی در دانشگاه
vice chancellor
معاون رئیس دانشگاه
chairing
کرسی استادی در دانشگاه
oxonian
وابسته به دانشگاه اکسفورد
matriculant
قبول شده در دانشگاه
chaired
کرسی استادی در دانشگاه
chair
کرسی استادی در دانشگاه
extramural
مربوط به خارج از دانشگاه
vice-chancellors
معاون رئیس دانشگاه
semesters
دوره 61 هفتهای دانشگاه
proctor
مدیر اجرایی دانشگاه
rectors
رئیس دانشگاه رهبر
war college
دانشگاه عالی جنگ
rector
رئیس دانشگاه رهبر
semester
دوره 61 هفتهای دانشگاه
vice-chancellor
معاون رئیس دانشگاه
to put off
بور کردن بیرون کردن
turn out
<idiom>
بیرون کردنکسی ،کسی را مجبور به ترک یا رفتن کردن
removes
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removing
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
remove
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
faculty
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
He was not admitted to the university.
اورا به دانشگاه راه ندادند
matriculates
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
As a university professor , his performance stank.
طرف گند زد به هر چه استاد دانشگاه !
matriculating
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculated
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
faculties
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
matriculation
امتحان ورودی دانشگاه کنکور
matriculation
دخول یا نام نویسی در دانشگاه
donnish
وابسته به یا همانند استاد دانشگاه
spring practice
دوره تمرینهای بهاری دانشگاه
mattriculation
نام نویسی دردانشکده یا دانشگاه
alma mater
سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
He is majoring in mathematic at the university.
در دانشگاه رشته ریاضیات می هواند
in the schools
مشغول دادن امتحانات دانشگاه
academicals
لباس رسمی استادی دانشگاه
matriculate
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
academic costume
لباس رسمی استادی دانشگاه
chancellery
رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
ox man
کسیکه در دانشگاه OXFORDپرورش یافته است
general staff college
دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com