Dictiornary-Farsi | دانش آموز پیشین | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
old boy	دانش آموز پیشین
old boys	دانش آموز پیشین


Other Matches

Excepting [With the exception of] two students, no one could answer the last question correctly.	به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
straight "A " student	دانش آموزی [دانش جویی] که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
tame	دست آموز
pet	دست آموز
clunk	دیر آموز
clunks	دیر آموز
fore	پیشین
ci devant	پیشین
primitive	پیشین
apriori	پیشین
previous	پیشین
antecedents	پیشین
antecedent	پیشین
anterior	پیشین
ventral	پیشین
one-time	پیشین
primeval	پیشین
pristine	پیشین
telencephalon	مغز پیشین
past masters	استاد پیشین
past master	استاد پیشین
cerebra	مغز پیشین
antecendent phenomenon	پدیده پیشین
the old ways	رسمهای پیشین
the magi of old	مجوسیان پیشین
the days of old	روزگار پیشین
protext	عبارت پیشین
primogenitors	نیاکان پیشین
cerebrum	مغز پیشین
early poets	شعرای پیشین
langsyne	در روزگار پیشین
foretime	روزگار پیشین
instatu quo	بحالت پیشین
incisor	دندان پیشین
prior	پیشین جلوی
incisive tooth	دندان پیشین
cerebrums	مغز پیشین
olden	پیشین سابق
paleocrystic	یخ بسته از زمانهای پیشین
incisive	دندان پیشین ثنایا
former	قالب گیر پیشین
orbital frontal cortex	قشر پیشین حدقهای
Do you want an inheritance from your father?THen a. <proverb>	میراث پدر خواهى علم پدر آموز.
Dahomey	نام پیشین کشور بنین
to rest on ones laurels	بجایزههای پیشین خودخرسند بودن
to run the f.	جاده پیشین رادوباره رفتن
constable of france	فرمانده کل قوادرغیاب پادشاهان پیشین فرانسه
track records	آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
og	الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
track record	آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
prestation	خدمتی که درزمان پیشین دربرابرمالیات انجام می دادند
sanhedrim	سهندرین :دادگاه وشورای عالی بنی اسرائیل دراورشلیم درزمانهای پیشین
hush ship	کشتی جنگی که درجنگ بزرگ پیشین نهانی ساخته شده وبسیار کلان و تندرو بود
gramary	دانش
gramarye	دانش
kenning	دانش
scholarships	دانش
science	دانش
gramarey	دانش
know how	دانش
sciences	دانش
scholarship	دانش
wisdom	دانش
realising [British]	دانش
cognisance [British]	دانش
cognition	دانش
knowledge	دانش
realizing	دانش
knowledge	دانش
understanding	دانش
know-how	دانش
knowledge domain	قلمرو دانش
architectonic	دانش معماری
maieutic	دانش مامایی
teacher's college	دانش سرا
normal school	دانش سرا
knowledge representation	نمایش دانش
kith	دانش و معرفت
knowing faculty	قوه دانش
knowlege representation	نمایش دانش
knowledge engineer	مهندسی دانش
knowledge base	پایگاه دانش
knowledge representation	بازنمود دانش
ominscience	دانش بی پایان
omniscience	دانش بی پایان
schoolfellow	کسب دانش
physical science	دانش مادی
life sciences	دانش زیستی
life science	دانش زیستی
technical know how	دانش فنی
witting	معلومات دانش
to reach for knowledge	دانش کوشیدن
onomastics	دانش نام
organum	وسیله دانش
philomath	دانش پرست
pansophism	دانش مطلق
patrons of learning	دانش پروران
photology	دانش روشنایی
polyhistor	دانش بسیار
polymathy	دانش زیاد
to a knowledge	دانش اندوختن
pupil	دانش اموز
striker	دانش اموز
pupils	دانش اموز
letter	معرفت دانش
letters	معرفت دانش
student	دانش اموز
students	دانش اموز
academies	انجمن دانش
academy	انجمن دانش
schoolboy	دانش اموز
schoolboys	دانش اموز
alumnus	دانش اموخته
learning	دانش یادگیری
erudition	فضل و دانش
aeronautics	دانش هوانوردی
strikers	دانش اموز
treatise	دانش نویسه
treatises	دانش نویسه
postgraduate	دانش اموخته
postgraduates	دانش اموخته
thermodynamics	دانش دماپویایی
scholar	دانش پژوه
scholars	دانش پژوه
educate	دانش اموختن
educates	دانش اموختن
educating	دانش اموختن
smattering	دانش سطحی
an encourouges of science	دانش پرور
schooling	کسب دانش
computer awarness	دانش کامپیوتر
in ken	د رحدود دانش
computer literacy	دانش کامپیوتر
grader	دانش اموز
metaphsics	دانش ماورای طبیعت
metaphsics	نسبت بهشتی و دانش
geology	دانش زمین شناسی
superficiality	دانش سطحی بیمایگی
nonrated man	دانش اموز دریایی
he is a prodigy of learning	اعجوبه ایست در دانش
equivalent knowledge credit	تصدیق دانش علمی
To acquire knowledge.	دانش فرا گرفتن
knowledge	نرم افزاری که دانش
geogeny	دانش زمین پیدایی
aeronautical	مربوط به دانش هوانوردی
liturgiology	دانش ایین نمازliturgist
geogony	دانش زمین پیدایی
domain knowledge	دانش محیط کاربرد
gynecology	دانش امراض زنانه
statics	دانش پایداری نیروها
psychologt	دانش قواوکارهای ذهنی
phonics	دانش صدا وپژواک
technologies	دانش فنی تکنولوژی
academician	عضو انجمن دانش
technology	دانش فنی تکنولوژی
logic	دانش تفکرات و دلایل
paleology	دانش چیزهای کهنه
relativity of knowledge	نسبی بودن دانش
reservoir of knowledge	مخزن یا گنج دانش
rudimentary knowledge	دانش مقدماتی یا نخستین
cardiology	دانش قلب شناسی
savoir vivre	دانش اداب ومعاشرت
summa	اثار دانش بشری
aeronautic	مربوط به دانش هوانوردی
podiatry	دانش ناخوشیهای پاودرمان انها
His knowledge has no limits.	دانش اوحد واندازه ای ندارد
sophy	پسوندی بمعنی " دانش "و " شناسی "
gnosis	دانش رازهای روحانی عرفان
encyclopedias	دایره العلوم دانش جنگ
seaman recruit	دانش اموز ملوانی دریایی
phonology	دانش دگرگونی صدا در زبان
psychics	دانش قوا وکارهای ذهنی
macrobiotics	دانش طولانی کردن عمر
acadmist	عضو انجمن دانش یافرهنگستان
encyclopaedias	دایره العلوم دانش جنگ
encyclopedia	دایره العلوم دانش جنگ
technology	اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
Ekistics	[دانش مطالعه زیستگاه های انسانی]
technologies	اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
extracurricular	فعالیتهای فوق برنامهای دانش اموز
old school tie	کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
acodemian	عضوانجمن دانش عضوفرهنگستان عضودانشگاه یادانشکده
academical	ادبی عضو انجمن دانش بافرهنگستان
women students	زنان دانش اموز محصلین اناث
caddying	دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
learning curve	نمایش گرافیکی بدست آوردن دانش در زمان
caddie	دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
misology	بیزاری از علم ودانش وخرد دانش گریزی
There is no royal road to learning . <proverb>	مقصد علم و دانش را,جاده اى نیست هموار .
informatics	دانش و مط العه روشهای پردازش اطلاعات و ارسال
caddied	دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
lore	دانش مجموعه معارف وفرهنگ یک قوم ونژاد
actinochemistry	مبحث دانش شیمی راجع به نیروی خورشید
caddies	دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
c	استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش دانش آموزان
to make a p of one's learing	دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن
computer literacy	دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
cbt	استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش به دانش آموزان
matricular	وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
No less than half the students failed the test.	کم کمش نیمی از دانش آموزان درآزمون قبول نشدند.