English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (9 milliseconds)
English Persian
educate دانش اموختن
educates دانش اموختن
educating دانش اموختن
Other Matches
straight "A " student دانش آموزی [دانش جویی] که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
indoctrinated اموختن
teach اموختن
indoctrinates اموختن
teaches اموختن
indoctrinating اموختن
indoctrinate اموختن
learn اموختن
learnt اموختن
learns اموختن
wit دانستن اموختن
wits دانستن اموختن
instructing اموختن به راهنمایی کردن
instructed اموختن به راهنمایی کردن
instruct اموختن به راهنمایی کردن
instructs اموختن به راهنمایی کردن
to suck eggs بلقمان حکمت اموختن
edifies اخلاق اموختن تقدیس کردن
edify اخلاق اموختن تقدیس کردن
edified اخلاق اموختن تقدیس کردن
indoctrinating تعالیم مذهبی یاحزبی را اموختن به
indoctrinates تعالیم مذهبی یاحزبی را اموختن به
indoctrinated تعالیم مذهبی یاحزبی را اموختن به
indoctrinate تعالیم مذهبی یاحزبی را اموختن به
tent اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
tents اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
cognisance [British] دانش
sciences دانش
scholarships دانش
scholarship دانش
science دانش
knowledge دانش
gramarey دانش
gramary دانش
wisdom دانش
know how دانش
know-how دانش
kenning دانش
understanding دانش
cognition دانش
knowledge دانش
realising [British] دانش
gramarye دانش
realizing دانش
alumnus دانش اموخته
an encourouges of science دانش پرور
to reach for knowledge دانش کوشیدن
organum وسیله دانش
witting معلومات دانش
life science دانش زیستی
teacher's college دانش سرا
life sciences دانش زیستی
schoolboys دانش اموز
polymathy دانش زیاد
schoolboy دانش اموز
omniscience دانش بی پایان
maieutic دانش مامایی
normal school دانش سرا
ominscience دانش بی پایان
onomastics دانش نام
to a knowledge دانش اندوختن
technical know how دانش فنی
in ken د رحدود دانش
grader دانش اموز
pansophism دانش مطلق
philomath دانش پرست
kith دانش و معرفت
photology دانش روشنایی
knowlege representation نمایش دانش
knowing faculty قوه دانش
knowledge base پایگاه دانش
knowledge domain قلمرو دانش
knowledge engineer مهندسی دانش
polyhistor دانش بسیار
computer awarness دانش کامپیوتر
schoolfellow کسب دانش
knowledge representation بازنمود دانش
patrons of learning دانش پروران
academy انجمن دانش
striker دانش اموز
architectonic دانش معماری
computer literacy دانش کامپیوتر
thermodynamics دانش دماپویایی
scholar دانش پژوه
schooling کسب دانش
smattering دانش سطحی
aeronautics دانش هوانوردی
strikers دانش اموز
knowledge representation نمایش دانش
treatise دانش نویسه
treatises دانش نویسه
postgraduate دانش اموخته
scholars دانش پژوه
pupils دانش اموز
pupil دانش اموز
letter معرفت دانش
letters معرفت دانش
physical science دانش مادی
student دانش اموز
students دانش اموز
academies انجمن دانش
postgraduates دانش اموخته
learning دانش یادگیری
erudition فضل و دانش
relativity of knowledge نسبی بودن دانش
reservoir of knowledge مخزن یا گنج دانش
rudimentary knowledge دانش مقدماتی یا نخستین
savoir vivre دانش اداب ومعاشرت
statics دانش پایداری نیروها
psychologt دانش قواوکارهای ذهنی
summa اثار دانش بشری
To acquire knowledge. دانش فرا گرفتن
phonics دانش صدا وپژواک
paleology دانش چیزهای کهنه
old boy دانش آموز پیشین
old boys دانش آموز پیشین
nonrated man دانش اموز دریایی
domain knowledge دانش محیط کاربرد
geogony دانش زمین پیدایی
aeronautical مربوط به دانش هوانوردی
geogeny دانش زمین پیدایی
geology دانش زمین شناسی
equivalent knowledge credit تصدیق دانش علمی
superficiality دانش سطحی بیمایگی
knowledge نرم افزاری که دانش
academician عضو انجمن دانش
aeronautic مربوط به دانش هوانوردی
gynecology دانش امراض زنانه
he is a prodigy of learning اعجوبه ایست در دانش
metaphsics نسبت بهشتی و دانش
metaphsics دانش ماورای طبیعت
logic دانش تفکرات و دلایل
technologies دانش فنی تکنولوژی
liturgiology دانش ایین نمازliturgist
technology دانش فنی تکنولوژی
cardiology دانش قلب شناسی
phonology دانش دگرگونی صدا در زبان
His knowledge has no limits. دانش اوحد واندازه ای ندارد
sophy پسوندی بمعنی " دانش "و " شناسی "
encyclopedia دایره العلوم دانش جنگ
encyclopedias دایره العلوم دانش جنگ
acadmist عضو انجمن دانش یافرهنگستان
encyclopaedias دایره العلوم دانش جنگ
podiatry دانش ناخوشیهای پاودرمان انها
psychics دانش قوا وکارهای ذهنی
macrobiotics دانش طولانی کردن عمر
seaman recruit دانش اموز ملوانی دریایی
gnosis دانش رازهای روحانی عرفان
extracurricular فعالیتهای فوق برنامهای دانش اموز
academical ادبی عضو انجمن دانش بافرهنگستان
technology اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
acodemian عضوانجمن دانش عضوفرهنگستان عضودانشگاه یادانشکده
women students زنان دانش اموز محصلین اناث
technologies اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
Ekistics [دانش مطالعه زیستگاه های انسانی]
old school tie کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
caddie دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddied دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddies دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddying دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
learning curve نمایش گرافیکی بدست آوردن دانش در زمان
misology بیزاری از علم ودانش وخرد دانش گریزی
actinochemistry مبحث دانش شیمی راجع به نیروی خورشید
informatics دانش و مط العه روشهای پردازش اطلاعات و ارسال
lore دانش مجموعه معارف وفرهنگ یک قوم ونژاد
There is no royal road to learning . <proverb> مقصد علم و دانش را,جاده اى نیست هموار .
computer literacy دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
c استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش دانش آموزان
matricular وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
to make a p of one's learing دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن
academically چنانچه شایسته انجمن دانش یا فرهنگستانی باشد ادیبانه
No less than half the students failed the test. کم کمش نیمی از دانش آموزان درآزمون قبول نشدند.
cbt استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش به دانش آموزان
knowledge دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
opto electronics تکنولوژی مربوط به مجتمع سازی دانش نور و الکترونیک
information دانش نمایش داده شده به شخص به صورتی که قابل فهم باشد
intellectualist کسکیه اهمیت بسیار بقوه تعقل میدهدو انرامطلقاسرچشمه دانش میداند
c استفاده از کامپیوتر برای آموزش به دانش آموزان و برآورد پیشرفت آنها
egg bound صفت مرغی که تخم درتخم دانش گشته یاپیچ خورده است
articled کسیکهاستخدام شده و مشغول فراگیری دانش لازم برای کار خود میباشد
Excepting [With the exception of] two students, no one could answer the last question correctly. به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
self- که هر قطعه جدید اطلاع را یا قانون را به پایگاه داده اضافه میکند تا دانش مهارت و کارایی آن افزوده شود
electronics دانش به کارگیری مط العه الکترون ها و خصوصیات آنهابرای محصولات تولید شده مثل یک قطعه یاکامپیوتر یا ماشنی حساب یا تلفن
tactics دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
c استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
expert نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
experts نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
rule نرم افزاری که قوانین و دانش خبره را در یک موضوع مشخص برای داده کاربر برای حل مشکل اعمال میکند
athenaeum انجمن ادبی انجمن دانش
atheneum انجمن ادبی انجمن دانش
recruits سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruiting سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruited سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruit سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
locker قفسه قفل دار قفسه قفل دار مخصوص دانش اموزان و دانشجویان
lockers قفسه قفل دار قفسه قفل دار مخصوص دانش اموزان و دانشجویان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com