English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
phonology دانش دگرگونی صدا در زبان
Other Matches
straight "A " student دانش آموزی [دانش جویی] که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
variations دگرگونی
U-turns دگرگونی
alteration دگرگونی
vicissitude دگرگونی
variation دگرگونی
mutation دگرگونی
mutations دگرگونی
move دگرگونی
shift دگرگونی
U-turn دگرگونی
metamorphosis دگرگونی
otherness دگرگونی
changes دگرگونی
contrariety دگرگونی
catabolism دگرگونی
transformation دگرگونی
changing دگرگونی
change دگرگونی
changed دگرگونی
changeovers دگرگونی کامل
metabolisms دگرگونی متابولیزم
transformism دگرگونی گرایی
future shock اضطراب دگرگونی
tranformable دگرگونی پذیر
metachromatism دگرگونی رنگ
ecocline بوم دگرگونی
changeover دگرگونی کامل
alteration switch گزینه دگرگونی
metabolism دگرگونی متابولیزم
transmutable دگرگونی پذیر
troposhere کره دگرگونی تروپوسفر
ecological change دگرگونی بوم شناختی
shake-up سرهم بندی دگرگونی
variations وابسته به تغییرو دگرگونی
shake-ups سرهم بندی دگرگونی
variation وابسته به تغییرو دگرگونی
shake up سرهم بندی دگرگونی
translators برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translator برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
language برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
languages استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
assembly زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
host language زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
commutable دگرگونی پذیر قابل تبدیل
endomorphism رویش از روپوست درون دگرگونی
endomorphy رویش از روپوست درون دگرگونی
changes دگرگون کردن یاشدن دگرگونی
energy operates changes نیرو مایه دگرگونی است
changing دگرگون کردن یاشدن دگرگونی
changed دگرگون کردن یاشدن دگرگونی
change دگرگون کردن یاشدن دگرگونی
snobol Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
targeted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
target زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
reformer پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
reformers پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
modula یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
author language زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
professional slang زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
mealymouthed ادم چرب زبان شیرین زبان
bal زبان ساده شده زبان اسمبلی
He is speechless (inarticulate). سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
it is insusceptible of change اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
Arabic زبان تازی زبان عربی
interprets ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreting ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
glib چرب زبان زبان دار
interpreted ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
language مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
languages مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interpret ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
scottish gaelic زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
sciences دانش
realizing دانش
understanding دانش
knowledge دانش
realising [British] دانش
wisdom دانش
science دانش
know-how دانش
cognisance [British] دانش
cognition دانش
scholarships دانش
know how دانش
scholarship دانش
knowledge دانش
gramarey دانش
gramary دانش
gramarye دانش
kenning دانش
pupil دانش اموز
learning دانش یادگیری
erudition فضل و دانش
aeronautics دانش هوانوردی
smattering دانش سطحی
knowledge engineer مهندسی دانش
knowlege representation نمایش دانش
maieutic دانش مامایی
architectonic دانش معماری
pupils دانش اموز
knowledge domain قلمرو دانش
letters معرفت دانش
letter معرفت دانش
life science دانش زیستی
life sciences دانش زیستی
treatise دانش نویسه
treatises دانش نویسه
physical science دانش مادی
kith دانش و معرفت
knowing faculty قوه دانش
knowledge base پایگاه دانش
postgraduate دانش اموخته
postgraduates دانش اموخته
onomastics دانش نام
organum وسیله دانش
pansophism دانش مطلق
polymathy دانش زیاد
thermodynamics دانش دماپویایی
scholars دانش پژوه
polyhistor دانش بسیار
scholar دانش پژوه
strikers دانش اموز
striker دانش اموز
patrons of learning دانش پروران
omniscience دانش بی پایان
educating دانش اموختن
educates دانش اموختن
educate دانش اموختن
normal school دانش سرا
knowledge representation نمایش دانش
knowledge representation بازنمود دانش
teacher's college دانش سرا
ominscience دانش بی پایان
philomath دانش پرست
schoolfellow کسب دانش
to reach for knowledge دانش کوشیدن
academies انجمن دانش
witting معلومات دانش
grader دانش اموز
photology دانش روشنایی
schooling کسب دانش
technical know how دانش فنی
schoolboy دانش اموز
schoolboys دانش اموز
computer awarness دانش کامپیوتر
computer literacy دانش کامپیوتر
students دانش اموز
student دانش اموز
alumnus دانش اموخته
academy انجمن دانش
in ken د رحدود دانش
to a knowledge دانش اندوختن
an encourouges of science دانش پرور
summa اثار دانش بشری
metaphsics دانش ماورای طبیعت
metaphsics نسبت بهشتی و دانش
To acquire knowledge. دانش فرا گرفتن
psychologt دانش قواوکارهای ذهنی
technology دانش فنی تکنولوژی
equivalent knowledge credit تصدیق دانش علمی
paleology دانش چیزهای کهنه
geogeny دانش زمین پیدایی
aeronautic مربوط به دانش هوانوردی
geogony دانش زمین پیدایی
nonrated man دانش اموز دریایی
statics دانش پایداری نیروها
academician عضو انجمن دانش
he is a prodigy of learning اعجوبه ایست در دانش
technologies دانش فنی تکنولوژی
old boy دانش آموز پیشین
old boys دانش آموز پیشین
rudimentary knowledge دانش مقدماتی یا نخستین
domain knowledge دانش محیط کاربرد
phonics دانش صدا وپژواک
geology دانش زمین شناسی
gynecology دانش امراض زنانه
aeronautical مربوط به دانش هوانوردی
cardiology دانش قلب شناسی
logic دانش تفکرات و دلایل
superficiality دانش سطحی بیمایگی
savoir vivre دانش اداب ومعاشرت
liturgiology دانش ایین نمازliturgist
relativity of knowledge نسبی بودن دانش
knowledge نرم افزاری که دانش
reservoir of knowledge مخزن یا گنج دانش
seaman recruit دانش اموز ملوانی دریایی
encyclopaedias دایره العلوم دانش جنگ
encyclopedia دایره العلوم دانش جنگ
macrobiotics دانش طولانی کردن عمر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com