Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (6 milliseconds)
English
Persian
marker
داور
markers
داور
arbiter
داور
arbiters
داور
umpire
داور
umpired
داور
umpires
داور
umpiring
داور
referee
داور
refereed
داور
refereeing
داور
referees
داور
arbitrator
داور
arbitrators
داور
judge
داور
judged
داور
judges
داور
judging
داور
juror
داور
jurors
داور
arbitator
داور
Other Matches
goal judge
داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
referee's whistle
سوت داور
award
رای داور
sole arbitrator
داور منفرد
ump
کمک داور
foot fault judge
کمک داور
referee throw
پرتاب داور
referee stops contest
استوپ داور
netcord umpire
داور تور
net cord judge
داور تور
line official
داور خط تجمع
judicial arbitrator
داور قضائی
judicial arbitrator
داور قانونی
head linesman
داور خط کناری
placing judge
داور خط پایان
field judge
داور میدان
referees
داور مسابقات
arbiters
قاضی داور
umpiring
کمک داور
umpiring
داور مانور
umpires
کمک داور
umpires
داور مانور
umpired
کمک داور
umpired
داور مانور
umpire
کمک داور
umpire
داور مانور
arbiter
قاضی داور
referee
داور مسابقات
awards
رای داور
refereeing
داور مسابقات
awarding
رای داور
refereed
داور مسابقات
awarded
رای داور
back judge
داور در محوطه دفاعی
the judgewas corrupted
داور به رشوه تطییع شد
deashim
داور وسط تکواندو
aftereffect
اثر بعدی داور
stopping
استوپ داور بوکس
fukushin
کمک داور کاراته
sole arbitrator
حکم یا داور انحصاری
ground judge
داور زمین شمشیربازی
shushin
داور وسط کاراته
stop
استوپ داور بوکس
justiciary
داور عالی رتبه
stopped
استوپ داور بوکس
stops
استوپ داور بوکس
jooshim
داور کنار تکواندو
umpire
سرداور داور مسابقات
dissents
مشاجره بر سر رای داور
umpired
سرداور داور مسابقات
referee
داور مسابقات شدن
refereed
داور بالای والیبال
refereeing
داور بالای والیبال
umpires
سرداور داور مسابقات
umpiring
سرداور داور مسابقات
refereed
داور مسابقات شدن
referee
داور بالای والیبال
dissent
مشاجره بر سر رای داور
refereeing
داور مسابقات شدن
dissented
مشاجره بر سر رای داور
referees
داور بالای والیبال
referees
داور مسابقات شدن
protesting
اعتراض به رای داور کشتی
The referee blew for full-time.
داور سوت پایان بازی را زد.
backfield
جای بازیگر پشت داور
protests
اعتراض به رای داور کشتی
protest
اعتراض به رای داور کشتی
protested
اعتراض به رای داور کشتی
flagman
داور مخصوص تشخیص امتیاز
order of service
سوت داور بمعنای دستورسرویس دادن
patrol judge
داور برج طول مسیر اسبدوانی
twos
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
referee's position
اعلام کشتی در خاک از سوی داور
two
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
The referee put a boycott on him .
داور اورا از بازی محروم کرد
slow whistle
تاخیر داور در سوت زدن پس از خطا
officiates
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiate
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
rhadamanthus
داور سخت گیر ورشوه خوار
officiated
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiating
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
inspectors
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
jump ball
توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
paddock judge
داور سرپرست اماده شدن اسبهای مسابقه
inspector
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
technical foul
خطای شروع بازی واترپولو پیش ازاعلام داور
chest protector
لایی کلفت محافظ سینه توپگیریا داور بیس بال
appeal play
تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
adjudicate
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
observers
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
adjudicated
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
observer
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
adjudicating
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
refereeing
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referee
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereed
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referees
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com