Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
grandurncle	دایی بزرگ
Other Matches
maternal nucles	دایی ها
maternal uncle	دایی
uncles	دایی
aunt	زن دایی
aunts	زن دایی
maternal uncles	دایی ها
uncle	دایی
first cousin	دختر دایی
first cousins	پسر دایی
first cousins	دختر دایی
first cousin	پسر دایی
grand uncle	دایی مادر
cousins	دایی زاده
avuncular	مانند دایی
cousin	دایی زاده
coz	دایی زاده
grand uncle	دایی پدر
grandurncle	عمو یا دایی پدر و مادر
My grandparents are six feet under. <idiom>	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania	مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
big game	صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
museum piece	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
fossil	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous	دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
grandparent	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam	مادر بزرگ ننه بزرگ
so large	چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparents	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
cousins	پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
cousin	پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
cray	نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
cousinly	دایی زاده وار خاله زاده وار
massively	بزرگ
nonus	بزرگ
massive	بزرگ
adults	بزرگ
extra	بزرگ
extras	بزرگ
adult	بزرگ
gravest	بزرگ
megapod	بزرگ پا
gates	در بزرگ
grosser	بزرگ
smallest	بزرگ نه
grosses	بزرگ
propylon	در بزرگ
grossest	بزرگ
grossing	بزرگ
vast	بزرگ
paternal grandmother	نه نه بزرگ
gate	در بزرگ
voluminous	بزرگ
graves	بزرگ
grave	بزرگ
macrocephalic	بزرگ سر
macro	بزرگ
long ton	تن بزرگ
bulky	بزرگ
greatest	بزرگ
bulkiest	بزرگ
bulkier	بزرگ
great	بزرگ
majestic	بزرگ
jumbos	بزرگ
jumbo	بزرگ
dignified	بزرگ
of a large size	بزرگ
majuscule	بزرگ
majuscular	بزرگ
biggest	بزرگ
bigger	بزرگ
big	بزرگ
magacephalic	بزرگ سر
great-	بزرگ
mighty	بزرگ
major	بزرگ
majored	بزرگ
majoring	بزرگ
mightier	بزرگ
decuman	بزرگ
egregious	بزرگ
extra-	بزرگ
mightiest	بزرگ
full bottomed	بزرگ
spanking	بزرگ
highs	بزرگ
spankings	بزرگ
extensive	بزرگ
considerably large	بس بزرگ
hugeous	بزرگ
immane	بزرگ
eminent	بزرگ
canis majoris	سگ بزرگ
high	بزرگ
canis major	سگ بزرگ
highest	بزرگ
vasty	بزرگ
grossed	بزرگ
king size	بزرگ
bandog	سگ بزرگ
large sized	بزرگ
small	بزرگ نه
swith	بزرگ
doyennes	زن بزرگ
doyenne	زن بزرگ
stour	بزرگ
large sized a	بزرگ
gross	بزرگ
smaller	بزرگ نه
headman	بزرگ
enormous	بزرگ
largest	بزرگ
walloping	بزرگ
wallopings	بزرگ
swingeing	بزرگ
headmen	بزرگ
large	بزرگ
larger	بزرگ
aggrandise	بزرگ شدن
mausoleum	ارامگاه بزرگ
maximising	بزرگ کردن
maximises	بزرگ کردن
maximised	بزرگ کردن
antrum	غار بزرگ
aggrandise	بزرگ کردن
dilating	بزرگ کردن
arch enemy	دشمن بزرگ
aggrandize	بزرگ کردن
mausoleums	ارامگاه بزرگ
arch fiend	دیو بزرگ
bass drum	طبل بزرگ
bass fiddle	ویلن سل بزرگ
big bang	انفجار بزرگ
big league	لیگ بزرگ
bonefire	اتش بزرگ
bronchocele	بزرگ شدگی
caldron	کتری بزرگ
capital letter	حرف بزرگ
grandmother	مادر بزرگ
case knife	چاقوی بزرگ
grand father	پدر بزرگ
avous	پدر بزرگ
grandmothers	مادر بزرگ
dilates	بزرگ کردن
archfiend	دیو بزرگ
archbshop	اسقف بزرگ
archduchess	دوشس بزرگ
archduke	دوک بزرگ
archenemy	دشمن بزرگ
dilate	بزرگ کردن
archpriest	کشیش بزرگ
argosy	کشتی بزرگ
the wain	خرس بزرگ
charles's wain	خرس بزرگ
maximize	بزرگ کردن
storing	مغازه بزرگ
bollard	موت بزرگ
bollards	موت بزرگ
viola	ویولن بزرگ
magnum opus	کار بزرگ
billow	موج بزرگ اب
distends	بزرگ کردن
paterfamilias	بزرگ خانواده
distending	بزرگ کردن
distend	بزرگ کردن
lofty	بلند بزرگ
lump	بزرگ شدن
lumped	بزرگ شدن
lumps	بزرگ شدن
billowed	موج بزرگ اب
billowing	موج بزرگ اب
tankard	ابخوری بزرگ
store	مغازه بزرگ
tankards	ابخوری بزرگ
whackings	خیلی بزرگ
whacking	خیلی بزرگ
hunk	تکه بزرگ
grand	بزرگ مهم
grander	بزرگ مهم
grandest	بزرگ مهم
bonfire	اتش بزرگ
bonfires	اتش بزرگ
bulldogs	نوعی سگ بزرگ
bulldog	نوعی سگ بزرگ
heave	بزرگ کردن
heaved	بزرگ کردن
blundering	اشتباه بزرگ
blunders	اشتباه بزرگ
platter	بشقاب بزرگ
platters	بشقاب بزرگ
swell	بزرگ شدن
maximizing	بزرگ کردن
maximizes	بزرگ کردن
maximized	بزرگ کردن
magnification	بزرگ نمایی
magnifications	بزرگ نمایی
zoom	بزرگ کردن
zoomed	بزرگ کردن
blundered	اشتباه بزرگ
blunder	اشتباه بزرگ

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com