Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
leaching
دباغی بوسیله اب نمک وپوست درخت وغیره تصفیه خاک
Other Matches
smokehouse
محل دود دادن گوشت ماهی وپوست دباغی وغیره
leaching
تصفیه بوسیله شستشو
catharsis
تصفیه وتزکیه نفس بوسیله هنر
head phone
گوشی تلفن وغیره که بوسیله گیره بر روی گوش ثابت میشود
head set
یک زوج گوشی تلفن وغیره که بوسیله گیره روی سر ثابت میشود
ferryboat
قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboats
قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
logs
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
log
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
xerography
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
xerographic
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
frankly
رک وپوست کنده
Bluntly. Without mincing words.
صاف وپوست کنده
man-to-man
<idiom>
مستقیم یارک وپوست کنده
To give it straight from the shoulder.
مطلبی راصاف وپوست کنده گفتن
To give it to someone straight from the shoulder . To tell someonestraight
صاف وپوست کنده مطلبی را به کسی گفتن
cordwainery
دباغی
tanning
دباغی
tannage
دباغی
tannery
دباغی
tanneries
دباغی
straight from the shoulder
<idiom>
راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
kinnikinnick
برگ وپوست گیاهانی که سرخ پوستان امریکایی باتنباکوبکارمیبرند
kinnikinic
برگ وپوست گیاهانی که سرخ پوستان امریکایی باتنباکوبکارمیبرند
kinnikinnic
برگ وپوست برخی گیاهان که هندیهای امریکایی بجای تنباکوبکارمیبرند
tan
دباغی کردن
kipping
چرم دباغی
kipped
چرم دباغی
kip
چرم دباغی
taw
دباغی کردن
tanbark
مازوی دباغی
tanyard
محل خمرههای دباغی
kipskin
چرم دباغی نشده
tannage
چرم دباغی شده
rawhide
پوست دباغی نشده
rawhides
پوست دباغی نشده
tan
مازوی دباغی پوست مازو
rootery
توده ریشه وکنده درخت درباغها که درخت روی ان میکارند
horsehide
پوست خام یا دباغی شده اسب
ceiba
درخت گل ابریشم گرمسیری درخت پنبه هندی
papaw
درخت پاپااو یا درخت نخل امریکای جنوبی
curriery
محل تهیه چرم دباغی شده برای کار
underbrush
درخت کوچک روینده درزیر درخت
myrica
درخت شیشعان درخت موم
gambier
درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
gambir
درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
Cypress design
طرح درخت سرو
[سرو بعنوان اسطوره سرسبزی و سرافرازی و قامت بلند در اکثر طرح های ایران خصوصا فرش، جای خاص خود را داشته و عده ای طرح بته جقه را جلوه ای از درخت سرو دانسته اند.]
adjustments
تصفیه
adjustment
تصفیه
clearance
تصفیه
water purification
تصفیه اب
administration
تصفیه
water softener
اب تصفیه کن
water softeners
اب تصفیه کن
depuration
تصفیه
administrations
تصفیه
liquidation
تصفیه
settlement
تصفیه
expurgation
تصفیه
percolation
تصفیه
fining
تصفیه
purgation
تصفیه
clarification
تصفیه
arrangements
تصفیه
arrangement
تصفیه
rectification
تصفیه
settlements
تصفیه
infiltration
تصفیه
conciliation
تصفیه
etcaetera
وغیره
et cetera
وغیره
And so on and so forth. Etcetera et cetera .
وغیره وغیره
secondary treatment
تصفیه دومین
clarifies
تصفیه شدن
clarifies
تصفیه کردن
tries
تصفیه کردن
zone purification
تصفیه منطقهای
refinef copper
مس تصفیه شده
try
تصفیه کردن
discharges
مفاصا تصفیه
discharge
مفاصا تصفیه
clarify
تصفیه شدن
adjust
تصفیه نمودن
to pay out
تصفیه کردن
rarify
تصفیه کردن
trustees
مدیر تصفیه
water sterilizing bag
کیف تصفیه اب
clarify
تصفیه کردن
rarefy
تصفیه کردن
trustee
مدیر تصفیه
puriform
تصفیه کردن
purificator
تصفیه کننده
receivers
مدیر تصفیه
refine
تصفیه کردن
receiver
مدیر تصفیه
official liquidator
مدیر تصفیه
administrator
مدیر تصفیه
administrators
مدیر تصفیه
overrefinement
تصفیه بسیار
order of discharge
حکم تصفیه
settlements
تصفیه پرداخت
refine
تصفیه شدن
to a upon
تصفیه کردن
refines
تصفیه کردن
purification
شستشو تصفیه
smeet
تصفیه کردن
to set at rest
تصفیه کردن
primary treatment
تصفیه نخستین
sewage purification
تصفیه فاضلاب
to pay off
تصفیه کردن
refines
تصفیه شدن
settlement
تصفیه پرداخت
refineries
تصفیه خانه
calcining klin
بوته تصفیه
calcining method
روش تصفیه
rectify
تصفیه کردن
rectifies
تصفیه کردن
calcine
تصفیه کردن
have it out with someone
<idiom>
تصفیه حساب
administering
تصفیه کردن
unsettled
تصفیه نشده
administers
تصفیه کردن
depurate
تصفیه کردن
depurative
تصفیه کننده
depuratory
تصفیه کننده
catharsis
تصفیه تطهیر
average adjustment
تصفیه خسارت
depurator
تصفیه کننده
expurgator
تصفیه کننده
administer
تصفیه کردن
outstanding
تصفیه نشده
official receiver
مدیر تصفیه
liquidators
مدیر تصفیه
compound
تصفیه کردن
compounded
تصفیه کردن
compounds
تصفیه کردن
administratrix
مدیره تصفیه
liquidator
مدیر تصفیه
break up price
بهای تصفیه
outstandingly
تصفیه نشده
sublimating
تصفیه کردن
expurgatory
تصفیه کننده
clarifying
تصفیه کردن
reconciles
تصفیه کردن
rectified
تصفیه کردن
refined
تصفیه شده
purified
تصفیه شده
accords
تصفیه کردن
accorded
تصفیه کردن
accord
تصفیه کردن
reconciling
تصفیه کردن
reconcile
تصفیه کردن
accommodate
تصفیه کردن
accommodated
تصفیه کردن
clarifying
تصفیه شدن
accommodates
تصفیه کردن
filters
تصفیه کردن
filter
تصفیه کردن
refinery
تصفیه خانه
gold refining
تصفیه طلا
gold parting
تصفیه طلا
administered
تصفیه کردن
sublimate
تصفیه کردن
sublimated
تصفیه کردن
liquidation
تصفیه شرکت
filtration
تصفیه پالایش
sublimates
تصفیه کردن
gas cleaning
تصفیه گاز
snapped
قفلکیف وغیره
snap
قفلکیف وغیره
piled
پرزقالی وغیره
snaps
قفلکیف وغیره
sheeting
ملافه وغیره
dale
خلیج وغیره
dales
خلیج وغیره
snapping
قفلکیف وغیره
pile
پرزقالی وغیره
clarified
ناب تصفیه شده
purofier
اسباب تصفیه گاز
purificative
تصفیه کننده تصفیهای
air refining
با هوا تصفیه کردن
raffinate
ماده تصفیه شده
purificatory
تصفیه کننده تصفیهای
air refining process
فرایند تصفیه با هوا
aquavitae
الکل تصفیه نشده
provisional assignee
مدیر تصفیه موقت
filtrate
مایع تصفیه شده
refines
تصفیه کردن پالودن
settle
تصفیه حساب کردن
settles
تصفیه حساب کردن
furnace refining
تصفیه و پالایش کوره
acquit
پرداختن و تصفیه کردن
acquits
پرداختن و تصفیه کردن
acquitting
پرداختن و تصفیه کردن
chasten
تصفیه وتزکیه کردن
chastened
تصفیه وتزکیه کردن
chastening
تصفیه وتزکیه کردن
refine
تصفیه کردن پالودن
expurgatorial
تصفیه یاتنقیح کننده
peaceful adjustment of disputes
تصفیه مسالمت امیز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com