Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English
Persian
prep school
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
prep schools
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
Other Matches
O level
آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
O levels
آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
upper class
وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
upper classes
وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
upperclassman
کسیکه در کلاسهای عالی دانشگاه یا دبیرستان درس میخواند
look to
<idiom>
آمادگی برای چیزی
readiness to accept
آمادگی برای پذیرش
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
China has signalled
[its]
readiness to resume talks.
چین آمادگی
[خود را ]
برای از سرگیری مذاکرات نشان داد.
operation
آزمایش هایی برای برنامه و آمادگی داده را بررسی می کنند
dtr
سیگنال از وسیلهای که آمادگی خود را برای ارسال داده بیان میکند
configured out
وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده عدم آمادگی آن برای استفاده است
configured off
وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده عدم آمادگی آن برای استفاده است
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament.
آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او
[مرد]
را برای مسابقات نامشخص می کند.
handshakes
سیگنالهای ارسالی بین دو وسیله ارتباطی که آمادگی ارسال را بیان می کنند و نیز برای دریافت
handshake
سیگنالهای ارسالی بین دو وسیله ارتباطی که آمادگی ارسال را بیان می کنند و نیز برای دریافت
sixth form
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
sixth forms
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
Masters of Arts
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
Master of Arts
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
great go
امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
Open to the publice.
ورود برای عموم آزاد است
the open door
ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
admission is free to all
ورود برای همه یا همگان آزاد است
device
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
devices
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
integrated
روش سازمانی برای بازیابی و ورود داده با بیشترین کارایی
re entry vehicle
نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
hand-held
کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
off hand
بدون آمادگی
cold turkey
بدون آمادگی
wing it
<idiom>
بدون آمادگی
take steps
<idiom>
آمادگی یافتن
off the cuff
<idiom>
بدون آمادگی قبلی
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
secondary school
دبیرستان
secondary schools
دبیرستان
middle school
دبیرستان
middle schools
دبیرستان
high school
دبیرستان
haute ecole
دبیرستان
secondery school
دبیرستان
school
دبیرستان
high schools
دبیرستان
schools
دبیرستان
junior high school
دبیرستان مقدماتی
gym
زورخانه دبیرستان
lycee
دبیرستان فرانسوی
gymnasiums
زورخانه دبیرستان
gymnasium
زورخانه دبیرستان
principals
رئیس دانشکده یا دبیرستان
principal
رئیس دانشکده یا دبیرستان
professor
معلم دبیرستان یا دانشکده
technical school
هنرستان دبیرستان فنی
high schools
مدرسه متوسطه دبیرستان
high school
مدرسه متوسطه دبیرستان
junior schools
دوره اول دبیرستان
junior school
دوره اول دبیرستان
professors
معلم دبیرستان یا دانشکده
lycee l
دبیرستان دولتی درفرانسه
forms
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
form
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
formed
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
prom
مجلس رقص رسمی دبیرستان یا دانشکده
proms
مجلس رقص رسمی دبیرستان یا دانشکده
juniors
دانشجوی سال سوم دانشکده یا دبیرستان
public school
دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
junior
دانشجوی سال سوم دانشکده یا دبیرستان
non matriculated
دوره دبیرستان را بپیان نرسانده یا بدانشگاه پذیرفته نشده
They dont recognize your high-school diploma here.
دیپلم دبیرستان شما را اینجا برسمیت نمی شناسند
Univ
دانشگاه
college
دانشگاه
university
دانشگاه
universities
دانشگاه
academy
دانشگاه
colleges
دانشگاه
dramatics
کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش
academy
دانشگاه هنر
technical university
دانشگاه فنی
state university
دانشگاه ایالتی
staff college
دانشگاه جنگ
academies
دانشگاه اموزشگاه
state university
دانشگاه دولتی
Chancellor
رئیس دانشگاه
the institution of a universit
تاسیس دانشگاه
Chancellors
رئیس دانشگاه
senior technical college
دانشگاه فناوری
college of
[music, technology,...]
دانشگاه فناوری
polytechnic
دانشگاه فناوری
University of Applied Sciences
[UAS]
دانشگاه فناوری
president
رئیس دانشگاه
presidents
رئیس دانشگاه
academical
دانشجوی دانشگاه
war college
دانشگاه عالی جنگ
extramural
مربوط به خارج از دانشگاه
matriculant
قبول شده در دانشگاه
semester
دوره 61 هفتهای دانشگاه
rector
رئیس دانشگاه رهبر
rectors
رئیس دانشگاه رهبر
chairing
کرسی استادی در دانشگاه
semesters
دوره 61 هفتهای دانشگاه
vice-chancellor
معاون رئیس دانشگاه
vice chancellor
معاون رئیس دانشگاه
chair
کرسی استادی در دانشگاه
chaired
کرسی استادی در دانشگاه
oxonian
وابسته به دانشگاه اکسفورد
proctor
مدیر اجرایی دانشگاه
chairs
کرسی استادی در دانشگاه
vice-chancellors
معاون رئیس دانشگاه
handshaking
استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند
handshake
استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند
handshakes
استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند
As a university professor , his performance stank.
طرف گند زد به هر چه استاد دانشگاه !
alma mater
سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
He is majoring in mathematic at the university.
در دانشگاه رشته ریاضیات می هواند
in the schools
مشغول دادن امتحانات دانشگاه
spring practice
دوره تمرینهای بهاری دانشگاه
academicals
لباس رسمی استادی دانشگاه
send down
دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن
matriculated
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculate
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
donnish
وابسته به یا همانند استاد دانشگاه
faculties
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
matriculation
دخول یا نام نویسی در دانشگاه
academic costume
لباس رسمی استادی دانشگاه
matriculates
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
mattriculation
نام نویسی دردانشکده یا دانشگاه
He was not admitted to the university.
اورا به دانشگاه راه ندادند
matriculation
امتحان ورودی دانشگاه کنکور
faculty
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
matriculating
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
command and general staff college
دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
berkeley unix
گونهای از UNIX که توسط دانشگاه کالیفرنیا
chancellery
رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
underclassman
شاگرد سالهای اول و دوم دانشگاه
ox man
کسیکه در دانشگاه OXFORDپرورش یافته است
chancellory
رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
school and college ability test
آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
general staff college
دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
varsity
تیم اول دانشگاه یا دانشکده دانشگاهی
he went out in the poll
امتحان دانشگاه را گذراندولی امتیاز ویژهای نگرفت
academia
حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
advisee
کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
jayvee
عضو تازه کار تیم ورزشی دانشگاه
matriculate
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculated
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculates
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculating
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
school doctor
استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
poll degree
درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
matricular
وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
university extension
تعمیم مزایای دانشگاه بدانش جویانی که دردانشگاه اقامت ندارند
bachelors
مردیا زنی که بگرفتن اولین درجهء علمی دانشگاه نائل میشود
bachelor
مردیا زنی که بگرفتن اولین درجهء علمی دانشگاه نائل میشود
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
entrancing
ورود
entry
ورود
appulse
ورود
entrance
ورود
entranced
ورود
admitance
ورود
entrances
ورود
entree
ورود
infare
ورود
re-entry
ورود
arrivals
ورود
accession
ورود
importation
ورود
ingression
ورود
entrance fee
حق ورود
import
ورود
entrance fees
حق ورود
inductions
ورود
induction
ورود
ingress
ورود
arrival
ورود
imported
ورود
inning
ورود
importing
ورود
right of entry
حق ورود
introgression
ورود
introit
ورود
air inclusion
ورود هوا
arr
ورود
re entry
ورود
token
بلیط ورود
token
اجازه ورود
admittance
ورود دخول
capital inflow
ورود سرمایه
on arrival
هنگام ورود
fifo
به ترتیب ورود
entry side
جهت ورود
input of current
ورود جریان
tokens
اجازه ورود
entry point
نقطه ورود
tokens
بلیط ورود
entering angle
زاویه ورود
first in first out
بترتیب ورود
entree
اجازهء ورود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com