Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (7 milliseconds)
English
Persian
puss
دخترک زن جوان
Other Matches
yonker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
younker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
princock
جوان ژیگولو جوان جلف
princox
جوان ژیگولو جوان جلف
chits
دخترک
pussy
دخترک
pussies
دخترک
doll
دخترک
dolls
دخترک
chit
دخترک
chloe
دخترک چوپان
Leave her alone. Stop bothering her.
دست از سر دخترک بردار
She is a chunk of charm .
دخترک یک پارچه نمکه
I feel sorry for her.
دلم برای دخترک می سوزد
The girl got panicky and gave herself away .
دخترک دستپاچه شد وخودش را لو داد
The girl was penciling her eyebrows .
دخترک داشت ابروهایش را می کشید
He has a crush on that young girl . He is stuck on that young girl .
گلویش پیش دخترک گیر کرده
lasses
زن جوان
lass
زن جوان
youths
جوان
youth
جوان
frying
جوان
fry
جوان
dell
زن جوان
dells
زن جوان
moll
زن جوان
young persons
جوان
yoth
جوان
juvenescent
نو جوان
callant
جوان
callan
جوان
beardless
جوان
molls
زن جوان
fries
جوان
young
جوان
adolescents
جوان
younger
جوان
adolescent
جوان
to die young
جوان مردن
young smith
اسمیت جوان
immature soil
خاک جوان
punk
جوان ولگرد
punks
جوان ولگرد
insenescible
همیشه جوان
young population
جمعیت جوان
playboys
جوان دخترباز
playboys
جوان عیاش
boyo
پسربچه جوان
beau
جوان شیک
playboy
جوان عیاش
yong lion
شیر جوان
ephebophilia
جوان خواهی
floozy
زن جوان بوالهوس
playboy
جوان دخترباز
trull
دختر جوان
young and old
پیر و جوان
nags
اسب جوان
swain
جوان روستایی
rejuvenation
جوان سازی
youthful
جوان باطراوت
snot
جوان گستاخ
gigolos
جوان جلف
gigolo
جوان جلف
peachick
جوان خودفروش
nag
اسب جوان
nagged
اسب جوان
juvenescent
جوان شونده
youngish
جوان وار
youngish
نسبتا جوان
lionet
شیر جوان
juvenescent
تازه جوان
to wear one's years well
خوب ماندن جوان
skipjack
جوان ژیگولووخود نما
hooligan
جوان اوباش صفت
rejuveoize
دوباره جوان کردن
hooligans
جوان اوباش صفت
rejuvenesce
دوباره جوان شدن
young turk
افسر جوان افراطی
yoth
شخص جوان جوانمرد
juvenescence
حالت جوان شدن
[be]
no chicken
دیگر جوان نبودن
cora
[سر ستونی در شکل زن جوان]
youths
شباب شخص جوان
sowed
ماده خوک جوان
youth
شباب شخص جوان
rejuveoize
دوباره جوان شدن
fillies
دختر شوخ و جوان
filly
دختر شوخ و جوان
sows
ماده خوک جوان
sow
ماده خوک جوان
rejuvenating
دوباره جوان کردن
rejuvenates
دوباره جوان کردن
rejuvenated
دوباره جوان کردن
rejuvenate
دوباره جوان کردن
agerasia
پیر جوان نما
rejuvenation
دوباره جوان سازی
chaperons
همراه دختران جوان رفتن
chaperone
همراه دختران جوان رفتن
chaperones
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperones
همراه دختران جوان رفتن
She doesnt like that young man.
از آن جوان خوشش نمی آید
yuppies
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
chaperone
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
spring chicken
<idiom>
شخص جوان (بصورت منفی)
yuppie
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
He is not young anymore.
او
[مرد]
دیگر جوان ن
[یست]
.
You are 5 years younger than me.
شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
chaperons
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
sylphid
زن جوان وزیبا وباریک اندام
sweetbread
تیموس حیوانات جوان دنبلان
chaperon
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperon
همراه دختران جوان رفتن
cocotte
زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
macaroni
ماکارونی جوان خارج رفته
gill flirt
زن جوان سبک وهرزه دخترول
kitty
دختر جوان زن سبک و جلف
maids
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
maid
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
kitties
دختر جوان زن سبک و جلف
johnny
جوان ژیگولو و خوشگذران پاسبان
junker
جوان نجیب زاده المانی
narcissus
جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
adonic
جوان زیبایی که معشوق ونوس بود
oaks
مسابقه مادیانهای اصیل جوان در انگلستان
fuzz
ریش تازه جوان کرکی شدن
chaperons
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
You cannot put old heads on young shoulders .
<proverb>
سر پیر نتوان بر شانه جوان بگذاشت .
chaperone
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
have an old head on young shoulders
<idiom>
جوان ولی عقل بزرگترها را داشتن
an unlicked cub
جوان زمخت- ادم نتراشیده ونخراشیده
chaperon
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperones
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
hidden momentum of population growth
به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
YWCAs
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
YWCA
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
greensick
مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
interplant
کاشتن درختهای جوان بین درختان دیگر
hope chest
جعبهای که زن جوان جهیزیه والبسه خود را در ان میگذارد
passanger
شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
duenna
زن سالمندی که مراقب دختران وزنان جوان است
adonis
جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
reformatory schools
کانون اصلاح وتربیت مدارس تهذیب مجرمین جوان
jugend stil
[ترجمه تحت الفظی سبک جوان در هنر نوی آلمان]
governesses
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governess
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
finishing schools
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing school
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
sugar daddy
<idiom>
پیرمردی که پولدار است به خانمهای جوان درقبال مصاحبت پول پرداخت میکند
probation
کاراموزی به سر بردن محکومین جوان در مراکز اموزش مخصوص کانون اصلاح و تربیت
pullets
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
pullet
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com