English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
slut دختر بی شرم دختر پیشخدمت
sluts دختر بی شرم دختر پیشخدمت
Other Matches
interwed در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
cousins پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
cousin پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
quean دختر
maid دختر
girly دختر
lass دختر
lasses دختر
fille دختر
granddaughter دختر دختر
phoebe دختر گا
granddaughters دختر دختر
grand daughter دختر دختر
wenches دختر
wench دختر
daughtren دختر
girlie دختر
girl دختر
girls دختر
daughter دختر
maids دختر
sissified دختر
daughters دختر
she ان دختر یا زن
grand son پسر دختر
czarevna دختر تزار
maidens دختر باکره
hoyden دختر گستاخ
hoyden ar hoi دختر بی شرم
stepdaughter دختر خوانده
stepdaughters دختر خوانده
cowgirl دختر گاوچران
colleen دختر موخرمایی
bobby soxer دختر نابالغ
demoiselle دختر خانم
gamine دختر کوچه
gamine دختر ولگرد
bobby socker دختر نابالغ
colleen دختر بور
balletgirl دختر رقصنده
god daughter دختر تعمیدی
goddauhgter دختر تعمیدی
ingenue دختر ساده
inheritress زن یا دختر ارث بر
first cousin دختر خاله
first cousin دختر عمه
first cousin دختر دایی
first cousins دختر عمو
first cousins دختر خاله
first cousins دختر عمه
first cousins دختر دایی
girl scout پیشاهنگ دختر
girl scouts پیشاهنگ دختر
girlfriend دوست دختر
girlfriends دوست دختر
schoolgirl دختر مدرسه
schoolgirls دختر مدرسه
teeny-bopper دختر بچه
teeny-boppers دختر بچه
first cousin دختر عمو
age of consent سن قانونی دختر
inheritrix زن یا دختر ارث بر
lass n دختر بچه
nurse maid دختر پرستار
proserpina دختر زاوش
trull دختر جوان
whose d. is she? او دختر کیست
proserpine دختر زاوش
maiden دختر باکره
tomboy دختر پسروار
tomboys دختر پسروار
girl guide دختر پیشاهنگ
periwinkles گل تلفونی دختر
periwinkle گل تلفونی دختر
belle دختر خوشگل
wenches دختر دهقان
belles دختر خوشگل
grandson پسر دختر
grandsons پسر دختر
wench دختر دهقان
minx دختر گستاخ
hussy دختر جسور
hussy دختر گستاخ
granddaughters دختر پسر
granddaughter دختر پسر
nursemaid دختر پرستار
nursemaids دختر پرستار
hussies دختر جسور
hussies دختر گستاخ
hoyden ar hoi دختر گستاخ
princess of the blood دختر یا نوه پادشاه
nymphet دختر کوچک و زیبا
pinup تصویر دختر زیبا
nieces دختر برادر یا خواهر
who is this girl ? این دختر کیست
She is a pretty of it . دختر قشنگی؟ است
She is self-centerd. she is an opinionated sort lf girl. دختر خودرأیی است
goddaughters دختر خواندهی روحانی
goddaughter دختر خواندهی روحانی
townswoman دختر شهری فاحشه
spinsterish مثل دختر ترشیده
senorita دوشیزه دختر خانم
girly دختر وار دخترانه
milkmaid دختر شیر دوش
alumna دختر یا زن فارغ التحصیل
gamine دختر هوس باز
milkmaids دختر شیر دوش
old maids دختر خانه مانده
girlie دختر وار دخترانه
besom دختر گستاخ وجسور
fillies دختر شوخ و جوان
filly دختر شوخ و جوان
spinsters دختر خانه مانده
grisette دختر کارگر فرانسوی
niece دختر برادر یا خواهر
spinster دختر خانه مانده
old maid دختر خانه مانده
sissies دختر مردیا بچه زن صفت
She is svelt . she has a small waist . دختر کمر باریکی است
She is very sweet . She is a pet . دختر خیلی نازی است
She is a good – looker . دختر خوش قیافه ای است
jade دختر لاسی پشم سبز
She bore him a daughter. برایش یک دختر آورد (زائید)
sissy دختر مردیا بچه زن صفت
cissies دختر مردیا بچه زن صفت
wenches فاحشه دختر بازی کردن
princessroyal بزرگترین دختر پادشاه انگلیس
her next was a girl بچه دومش دختر بود
wench فاحشه دختر بازی کردن
statutory rape هتک ناموس دختر نابالغ
step daughter دختر اندر دخترزن یا شوهر
kitty دختر جوان زن سبک و جلف
kitties دختر جوان زن سبک و جلف
to pick up women <idiom> دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
paranymph دختر ملازم عروس به خانه داماد
The blow made me giddy young girl . دختر گیج وسر بهوایی است
infanta دختر پادشاه و ملکه اسپانیا یاپرتقال
She is a ball of fire. دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )
electra complex حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
girl scouts عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
Will you go out with me? با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
Do you want to go out with me? با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
pinup girl دختر زیبایی که عکسهایش به دیوار اویخته شود
girl scout عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
to date باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
to go out باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
gal واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
femme-fleur [طرح دختر رویایی در طراحی های هنرهای جدید فرانسه]
gals واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
to pick up somebody کسی را پیدا کردن [دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
How about going out together? نظرت از اینکه ما با هم برویم بیرون چه است؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
to ask somebody out for dinner کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن [بیشتر دوست دختر و پسر]
brownie دختر پیشاهنگ هشت ساله تایازده ساله
brownies دختر پیشاهنگ هشت ساله تایازده ساله
to pair somebody off [up] with somebody کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
missy دختر خانم خانم
I am done with you. رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am [have] finished with you. رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
waitress پیشخدمت زن
bellboy پیشخدمت
waiter پیشخدمت
waiters پیشخدمت
bellboys پیشخدمت
waitresses پیشخدمت زن
office boy پیشخدمت
valet de chambre پیشخدمت
khidmatgar پیشخدمت
hand maid پیشخدمت زن
messman پیشخدمت
tirewoman پیشخدمت زن
maid in waiting پیشخدمت مخصوص
waitress خانم پیشخدمت
steward پیشخدمت باشگاه
stewards پیشخدمت باشگاه
busboys کمک پیشخدمت
tapster پیشخدمت میخانه
garcon پیشخدمت مهمانخانه
barmaids پیشخدمت میخانه
barmaid پیشخدمت میخانه
waiter آقای پیشخدمت
servants خادم پیشخدمت
ancilla پیشخدمت زن کلفت
busboy کمک پیشخدمت
callboy پادو یا پیشخدمت
valetdechambre پیشخدمت مخصوص
servant خادم پیشخدمت
valet پیشخدمت مخصوص ملازم
potboy پسرک یا پیشخدمت ابجوفروشی
pursuivant پیشخدمت درالتزام بودن
butlers پیشخدمت سفره ابدارباشی
valeted پیشخدمت مخصوص ملازم
valeting پیشخدمت مخصوص ملازم
butler پیشخدمت سفره ابدارباشی
caddying پیشخدمت پیشخدمتی کردن
caddied پیشخدمت پیشخدمتی کردن
caddies پیشخدمت پیشخدمتی کردن
indoor servant پیشخدمت یا ابداریا اشپز
caddie پیشخدمت پیشخدمتی کردن
valets پیشخدمت مخصوص ملازم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com