Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English
Persian
trull
دختر جوان
Search result with all words
fillies
دختر شوخ و جوان
filly
دختر شوخ و جوان
kitties
دختر جوان زن سبک و جلف
kitty
دختر جوان زن سبک و جلف
Other Matches
yonker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
younker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
interwed
در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
cousins
پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
cousin
پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
princock
جوان ژیگولو جوان جلف
princox
جوان ژیگولو جوان جلف
sluts
دختر بی شرم دختر پیشخدمت
slut
دختر بی شرم دختر پیشخدمت
fries
جوان
lass
زن جوان
youths
جوان
youth
جوان
juvenescent
نو جوان
yoth
جوان
moll
زن جوان
frying
جوان
young persons
جوان
fry
جوان
lasses
زن جوان
adolescents
جوان
callan
جوان
young
جوان
molls
زن جوان
callant
جوان
beardless
جوان
adolescent
جوان
younger
جوان
dell
زن جوان
dells
زن جوان
rejuvenation
جوان سازی
insenescible
همیشه جوان
nag
اسب جوان
gigolo
جوان جلف
boyo
پسربچه جوان
beau
جوان شیک
gigolos
جوان جلف
young and old
پیر و جوان
young smith
اسمیت جوان
youngish
نسبتا جوان
youngish
جوان وار
nags
اسب جوان
nagged
اسب جوان
young population
جمعیت جوان
puss
دخترک زن جوان
floozy
زن جوان بوالهوس
ephebophilia
جوان خواهی
immature soil
خاک جوان
juvenescent
جوان شونده
lionet
شیر جوان
playboy
جوان دخترباز
playboys
جوان عیاش
playboys
جوان دخترباز
punk
جوان ولگرد
punks
جوان ولگرد
yong lion
شیر جوان
swain
جوان روستایی
peachick
جوان خودفروش
playboy
جوان عیاش
to die young
جوان مردن
juvenescent
تازه جوان
youthful
جوان باطراوت
snot
جوان گستاخ
hooligans
جوان اوباش صفت
rejuveoize
دوباره جوان کردن
skipjack
جوان ژیگولووخود نما
rejuveoize
دوباره جوان شدن
youth
شباب شخص جوان
young turk
افسر جوان افراطی
youths
شباب شخص جوان
hooligan
جوان اوباش صفت
rejuvenate
دوباره جوان کردن
cora
[سر ستونی در شکل زن جوان]
juvenescence
حالت جوان شدن
rejuvenates
دوباره جوان کردن
rejuvenated
دوباره جوان کردن
[be]
no chicken
دیگر جوان نبودن
rejuvenation
دوباره جوان سازی
rejuvenesce
دوباره جوان شدن
sows
ماده خوک جوان
sowed
ماده خوک جوان
sow
ماده خوک جوان
rejuvenating
دوباره جوان کردن
yoth
شخص جوان جوانمرد
to wear one's years well
خوب ماندن جوان
agerasia
پیر جوان نما
chaperons
همراه دختران جوان رفتن
He is not young anymore.
او
[مرد]
دیگر جوان ن
[یست]
.
gill flirt
زن جوان سبک وهرزه دخترول
chaperones
همراه دختران جوان رفتن
macaroni
ماکارونی جوان خارج رفته
chaperones
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperone
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperon
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
She doesnt like that young man.
از آن جوان خوشش نمی آید
spring chicken
<idiom>
شخص جوان (بصورت منفی)
chaperon
همراه دختران جوان رفتن
chaperons
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
cocotte
زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
yuppies
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
chaperone
همراه دختران جوان رفتن
yuppie
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
sylphid
زن جوان وزیبا وباریک اندام
maid
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
sweetbread
تیموس حیوانات جوان دنبلان
maids
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
You are 5 years younger than me.
شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
narcissus
جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
junker
جوان نجیب زاده المانی
johnny
جوان ژیگولو و خوشگذران پاسبان
chaperon
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
an unlicked cub
جوان زمخت- ادم نتراشیده ونخراشیده
chaperone
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperones
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
oaks
مسابقه مادیانهای اصیل جوان در انگلستان
adonic
جوان زیبایی که معشوق ونوس بود
have an old head on young shoulders
<idiom>
جوان ولی عقل بزرگترها را داشتن
greensick
مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
You cannot put old heads on young shoulders .
<proverb>
سر پیر نتوان بر شانه جوان بگذاشت .
chaperons
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
YWCAs
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
YWCA
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
fuzz
ریش تازه جوان کرکی شدن
hidden momentum of population growth
به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
fille
دختر
grand daughter
دختر دختر
quean
دختر
girly
دختر
sissified
دختر
phoebe
دختر گا
daughtren
دختر
lasses
دختر
wenches
دختر
girlie
دختر
she
ان دختر یا زن
girls
دختر
girl
دختر
lass
دختر
daughter
دختر
daughters
دختر
wench
دختر
granddaughters
دختر دختر
granddaughter
دختر دختر
maids
دختر
maid
دختر
interplant
کاشتن درختهای جوان بین درختان دیگر
hope chest
جعبهای که زن جوان جهیزیه والبسه خود را در ان میگذارد
adonis
جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
passanger
شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
duenna
زن سالمندی که مراقب دختران وزنان جوان است
whose d. is she?
او دختر کیست
balletgirl
دختر رقصنده
first cousins
دختر خاله
first cousins
دختر عمه
first cousins
دختر دایی
schoolgirl
دختر مدرسه
teeny-boppers
دختر بچه
girl scout
پیشاهنگ دختر
girl scouts
پیشاهنگ دختر
girlfriend
دوست دختر
girlfriends
دوست دختر
teeny-bopper
دختر بچه
first cousins
دختر عمو
first cousin
دختر دایی
age of consent
سن قانونی دختر
first cousin
دختر عمو
first cousin
دختر خاله
first cousin
دختر عمه
schoolgirls
دختر مدرسه
nursemaid
دختر پرستار
periwinkle
گل تلفونی دختر
periwinkles
گل تلفونی دختر
maiden
دختر باکره
maidens
دختر باکره
stepdaughter
دختر خوانده
stepdaughters
دختر خوانده
bobby socker
دختر نابالغ
bobby soxer
دختر نابالغ
colleen
دختر موخرمایی
colleen
دختر بور
cowgirl
دختر گاوچران
czarevna
دختر تزار
gamine
دختر کوچه
wenches
دختر دهقان
wench
دختر دهقان
belles
دختر خوشگل
nursemaids
دختر پرستار
hussies
دختر گستاخ
hussies
دختر جسور
hussy
دختر گستاخ
hussy
دختر جسور
tomboy
دختر پسروار
tomboys
دختر پسروار
grandson
پسر دختر
grandsons
پسر دختر
granddaughter
دختر پسر
granddaughters
دختر پسر
girl guide
دختر پیشاهنگ
belle
دختر خوشگل
gamine
دختر ولگرد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com