Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 165 (8 milliseconds)
English
Persian
wench
دختر دهقان
wenches
دختر دهقان
Other Matches
interwed
در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
cousin
پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
cousins
پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
serfs
دهقان
serf
دهقان
peasants
دهقان
peasant
دهقان
slut
دختر بی شرم دختر پیشخدمت
sluts
دختر بی شرم دختر پیشخدمت
sissified
دختر
girl
دختر
wench
دختر
wenches
دختر
grand daughter
دختر دختر
lass
دختر
quean
دختر
girlie
دختر
girls
دختر
she
ان دختر یا زن
girly
دختر
fille
دختر
daughtren
دختر
phoebe
دختر گا
lasses
دختر
maid
دختر
granddaughter
دختر دختر
maids
دختر
daughters
دختر
daughter
دختر
granddaughters
دختر دختر
proserpine
دختر زاوش
first cousins
دختر عمو
trull
دختر جوان
whose d. is she?
او دختر کیست
age of consent
سن قانونی دختر
first cousin
دختر دایی
first cousin
دختر عمو
first cousin
دختر عمه
hoyden ar hoi
دختر گستاخ
hoyden ar hoi
دختر بی شرم
ingenue
دختر ساده
inheritress
زن یا دختر ارث بر
inheritrix
زن یا دختر ارث بر
lass n
دختر بچه
minx
دختر گستاخ
nurse maid
دختر پرستار
first cousin
دختر خاله
proserpina
دختر زاوش
first cousins
دختر خاله
first cousins
دختر عمه
first cousins
دختر دایی
teeny-boppers
دختر بچه
teeny-bopper
دختر بچه
schoolgirls
دختر مدرسه
girl scout
پیشاهنگ دختر
girl scouts
پیشاهنگ دختر
girlfriend
دوست دختر
girlfriends
دوست دختر
schoolgirl
دختر مدرسه
hoyden
دختر گستاخ
periwinkle
گل تلفونی دختر
cowgirl
دختر گاوچران
hussy
دختر جسور
colleen
دختر بور
granddaughters
دختر پسر
grandsons
پسر دختر
colleen
دختر موخرمایی
granddaughter
دختر پسر
bobby soxer
دختر نابالغ
bobby socker
دختر نابالغ
girl guide
دختر پیشاهنگ
belle
دختر خوشگل
stepdaughters
دختر خوانده
stepdaughter
دختر خوانده
maidens
دختر باکره
maiden
دختر باکره
belles
دختر خوشگل
periwinkles
گل تلفونی دختر
czarevna
دختر تزار
demoiselle
دختر خانم
gamine
دختر ولگرد
hussies
دختر جسور
hussies
دختر گستاخ
god daughter
دختر تعمیدی
goddauhgter
دختر تعمیدی
grand son
پسر دختر
nursemaids
دختر پرستار
nursemaid
دختر پرستار
balletgirl
دختر رقصنده
hussy
دختر گستاخ
gamine
دختر کوچه
grandson
پسر دختر
tomboys
دختر پسروار
tomboy
دختر پسروار
She is a pretty of it .
دختر قشنگی؟ است
She is self-centerd. she is an opinionated sort lf girl.
دختر خودرأیی است
milkmaids
دختر شیر دوش
milkmaid
دختر شیر دوش
girlie
دختر وار دخترانه
fillies
دختر شوخ و جوان
filly
دختر شوخ و جوان
nieces
دختر برادر یا خواهر
niece
دختر برادر یا خواهر
spinster
دختر خانه مانده
alumna
دختر یا زن فارغ التحصیل
senorita
دوشیزه دختر خانم
besom
دختر گستاخ وجسور
princess of the blood
دختر یا نوه پادشاه
old maids
دختر خانه مانده
pinup
تصویر دختر زیبا
who is this girl ?
این دختر کیست
old maid
دختر خانه مانده
nymphet
دختر کوچک و زیبا
gamine
دختر هوس باز
townswoman
دختر شهری فاحشه
spinsterish
مثل دختر ترشیده
goddaughters
دختر خواندهی روحانی
grisette
دختر کارگر فرانسوی
goddaughter
دختر خواندهی روحانی
girly
دختر وار دخترانه
spinsters
دختر خانه مانده
statutory rape
هتک ناموس دختر نابالغ
princessroyal
بزرگترین دختر پادشاه انگلیس
sissy
دختر مردیا بچه زن صفت
sissies
دختر مردیا بچه زن صفت
cissies
دختر مردیا بچه زن صفت
step daughter
دختر اندر دخترزن یا شوهر
wench
فاحشه دختر بازی کردن
She is a good – looker .
دختر خوش قیافه ای است
She is very sweet . She is a pet .
دختر خیلی نازی است
She is svelt . she has a small waist .
دختر کمر باریکی است
She bore him a daughter.
برایش یک دختر آورد (زائید)
jade
دختر لاسی پشم سبز
wenches
فاحشه دختر بازی کردن
kitties
دختر جوان زن سبک و جلف
her next was a girl
بچه دومش دختر بود
kitty
دختر جوان زن سبک و جلف
infanta
دختر پادشاه و ملکه اسپانیا یاپرتقال
electra complex
حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
paranymph
دختر ملازم عروس به خانه داماد
She is a ball of fire.
دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )
The blow made me giddy young girl .
دختر گیج وسر بهوایی است
to pick up women
<idiom>
دختر بلند کردن
[اصطلاح روزمره]
pinup girl
دختر زیبایی که عکسهایش به دیوار اویخته شود
girl scout
عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
girl scouts
عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
Will you go out with me?
با من می روی بیرون؟
[به عنوان دوست پسر و دختر]
Do you want to go out with me?
با من می روی بیرون؟
[به عنوان دوست پسر و دختر]
to go out
باهم بیرون رفتن
[به عنوان دوست پسر و دختر]
to date
باهم بیرون رفتن
[به عنوان دوست پسر و دختر]
to go catting
[to look for sexual partners]
<idiom>
رفتن برای دختر بلند کردن
[اصطلاح روزمره]
gals
واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
femme-fleur
[طرح دختر رویایی در طراحی های هنرهای جدید فرانسه]
gal
واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
to pick up somebody
کسی را پیدا کردن
[دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
How about going out together?
نظرت از اینکه ما با هم برویم بیرون چه است؟
[به عنوان دوست پسر و دختر]
to ask somebody out for dinner
کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن
[بیشتر دوست دختر و پسر]
brownie
دختر پیشاهنگ هشت ساله تایازده ساله
brownies
دختر پیشاهنگ هشت ساله تایازده ساله
to pair somebody off
[up]
with somebody
کسی را با کسی دیگر زوج کردن
[برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر]
[همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
missy
دختر خانم خانم
I am done with you.
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am
[have]
finished with you.
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com