English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (9 milliseconds)
English Persian
I have a steady monthly income. درآمد ماهیانه ثابتی دارم
Other Matches
monthly ماهیانه
permensem ماهیانه
monthly allowance ماهیانه
monthy ماهیانه
monthly salary مواجب ماهیانه
monthly allowance مقر ری ماهیانه
monthly average متوسط ماهیانه
class e allotment کسورات اقساط ماهیانه
paying حقوق ماهیانه اجرت
monthly statement صورت وضعیت ماهیانه
pay حقوق ماهیانه اجرت
school fee ماهیانه یا شهریه اموزشگاه
catamenia عادت ماهیانه زنان
pays حقوق ماهیانه اجرت
summary of monthly statement خلاصه صورت وضعیت ماهیانه
line of sight خطی که قرنیه چشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
distributes سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
distribute سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
stepped motor دستگاه مکانیکی که بهنگام پالس دادن به ان مقدار ثابتی می چرخد
cartesian structure ساختار دادهای که اندازه ثابتی دارد و عناصر به صورت خط ی مرتبند
distributing سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
mft چند برنامه نویسی با تعداد ثابتی از کارهاof Number Fixed a ultiprogrammingWith
iam proud to know him از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
iam p to of knowing him از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
azimuth قوس افقی در جهت گردش عقربه ساعت واقع بین نقطه ثابتی
hit on the fly printer چاپگری که در ان کاغذ و یامکانیزم چاپ در حالت ثابتی هستند به نحوی که شروع وتوقفی مورد نیاز نمیباشد
return [on something] درآمد
(a) come-down <idiom> درآمد
Inc درآمد
It turned out well. خوب از آب درآمد
He came out of the house. از منزل درآمد
meal ticket ممر درآمد
meal tickets ممر درآمد
I had a terrible (hard) time of it. پدرم درآمد
he went aboard the ship به کشتی درآمد
income accounts حساب های درآمد
absolute income hypothesis فرضیه درآمد مطلق
underclass طبقه اجتماعی کم درآمد
underclass طبقهی اجتماعی کم درآمد
subclass طبقه اجتماعی کم درآمد
lower class طبقه اجتماعی کم درآمد
epicycloid منحنی ترسیم شده بر نقطهای درمحیط دایره ثابتی که درخارج دایره بچرخد
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
net factor income from abroad خالص درآمد عوامل از خارج
yuppie جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
yuppies جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
The people protested vocally. صدای مردم درآمد ( اعتراض )
Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong. هر طور کردم غلط درآمد
She made a good wife. اوزن خوبی ازآب درآمد
attachable earnings درآمد ضبط شدنی [قانون]
The employer deducts taxes from the salary. کارفرما مالیات را از درآمد کم می کند.
I had a hell of a time to fix the engine. پدرم درآمد موتور رادرست کردم
to rely on somebody for your income از لحاظ درآمد وابسته به کسی بودن
lay off (someone) <idiom> کاری رابه علت درآمد کم کنارگذاشتن
constant displacement pump پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
When drink enters, wisdom departs. <proverb> آنگه که شراب از در درآمد ,هوش و عقل و اختیار از کف برفت .
I am just a pen – pusher . قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
I have a carton of cigarettes من یک ... دارم.
I have tobacco. من یک توتون دارم.
I am standing by you . I am right behind you . هوایت را دارم
I'm in a hurry. من عجله دارم.
I'm in a hurry. من عجله دارم
I have a headache. من سر درد دارم.
I'm in doubt about it. من بهش شک دارم.
I have a question. من یک سئوال دارم.
I need my e من دوست دارم
I agree. قبول دارم.
my a is 0 years من 04سال دارم
it is in my recollection یاد دارم
i wish to stay here میل دارم ...
i maintain عقیده دارم که ...
I want to have a word with you . I want you . کارت دارم
close the door please خواهش دارم
own a house خانهای دارم
i intend to stay here خیال دارم که ...
i stand to it that جدا عقیده دارم که
I am staying at the hotel. در هتل منزل دارم.
i humbly request that خواهش عاجزانه دارم که ...
I am over 50 years old. من ۵۰ سال بیشتر دارم.
I believe in God. من به خدا ایمان دارم.
I feel like throwing up. <idiom> دارم بالا میارم.
i have a silk rug Štoo یک قالیچه ابریشمی هم دارم
iam ill bested موقعیت بدی دارم
I feel nauseated. حالت تهوع دارم.
i yearn for ارزوی استراحت دارم
I have a pain in my chest. سینه درد دارم
i have a suit to the shah به شاه عرض دارم
I have cigar من یک سیگار برگ دارم.
i am famishing از گرسنگی دارم می میرم
I'm on a diet. من رژیم غذایی دارم.
i am busy at the moment اکنون کار دارم
i am rials in pocket سه ریال در جیب دارم
I have a credit card. من کارت اعتباری دارم.
I am positive that ... من اطمینان کامل دارم که ...
I am in a great hurry . I am pressed for time . خیلی عجله دارم
I am deae beat . I am tired out . از خستگی دارم غش می کنم
I owe her a grudge حق دارم که با اولج باشم
I have an appointment with the dentist. با دندانساز قرار دارم
I am beginning to realize ( understand ) . کم کم دارم متوجه می شوم
i am on the wrong side of 0 من بیش از 05 سال دارم
i have a hunch that بیم یافن ان دارم که ...
i have a hunch that سخت گمان دارم که
i am reluctant to go اکراه دارم از رفتن
i am purposed to go در نظر دارم بروم
i am purposed to go قصد دارم بروم
much as I'd like to <idiom> با اینکه اینقدر دوست دارم
i have a suit to the shah عریضه برای شاه دارم
I have to study من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
i have come on business کاری دارم اینجا امدم
i have worse to tell you بدتر از این دارم که بشمابگویم
I would like to know the truth. من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
i am in a hurry for it عجله دارم یا در شتاب هستم
i heed your help به مساعدت شما احتیاج دارم
It pleases me. دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
i own to having done it اقرار دارم که ان کار را کرده ام
i intend to stay here قصد دارم اینجا بمانم
do tell me خواهش دارم بمن بگویید
I'm working on it. دارم روش کار میکنم.
I like it. دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
I have all kinds of problems. هزار جور گرفتار ؟ دارم
please dont forget it خواهش دارم فراموش نکنید
I'll need a plot of land . یک قطعه زمین لازم دارم
I am very busy today . امروز خیلی کار دارم
I am going on twenty. دارم می روم توی 20سالگی ؟
I am thinding of going to Europe. خیال دارم به اروپ؟ بروم
He owes me some money. از او پول می خواهم (طلب دارم )
I live a very regular life . زندگی خیلی منظمی دارم
thank tou for that book خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
I have a date with my fiandee. با نامزدم قرار ملاقات دارم
I love her with my whole being . با تمام وجود دوستش دارم
i life that better انرا بیشتر از همه دوست دارم
i insist that he is innocent جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
I am working here non-stop. یک بند دارم اینجا کار می کنم
i insist on his innocence جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
i have as many books as you کتاب شما دارید منهم دارم
pray consider my case خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
i p to arrange an intrriew قصد دارم که مصاحبهای ترتیب دهم
I intend to buy a car . خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم
I would like to learn the truth. من دوست دارم از واقعیت مطلع بشوم.
I'm starving [to death] . از گرسنگی دارم میمیرم. [اصطلاح مجازی]
I'm sure we can come to some arrangement. من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
i rely solely on god... تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
I have a son your age. پسری دارم بسن ( وسال) شما
I have a position ( post ) of great responsibility in this company . دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
i please to do it خوش دارم که این کار را بکنم
I am looking for work ( ajob). دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
Could I have a word with you ? عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
My clothes are a witness to my poverty. لباسی که بتن دارم شاهد فقر است
Can I go earlier today, just as a special exception? اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
i intend my son for the bar خیال دارم پسرم را بگذارم وکالت کند
I have a free hand in this matter. دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
i insist on your being present جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
Is there enough time to change trains? آیا برای تعویض قطار وقت کافی دارم؟
From your lips to God's ears! <idiom> امیدوارم که حق با شما باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
iam impatient to go دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
I have got into a jam . Iam in a tight corner . I am in a bad fix. بد طوری گیر کرده ام ( دروضع سختی قرار دارم )
I am in the habit of sleeping late on Friday mornings. عادت دارم جمعه ها صبح دیر از خواب بیدار می شوم
AFAIK خلاصه عبارت انگلیسی: تا آنجایی که خبر دارم که در ایمیل یا چت استفاده می شود
pan در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan- در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pans در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
it is not t. برای این نیست که من این یکی را ازان بیشتردوست دارم
state tiger در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
request modify درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
Now I'm starting to believe it. دارم یواش یواش قبولش میکنم.
i suffer from headache سردرد دارم دچار سردرد هستم
I like to be friends with you. من دوست دارم با تو دوست باشم.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com