Dictiornary-Farsi | درارتفاع زیاد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
sky high	درارتفاع زیاد
sky-high	درارتفاع زیاد


Other Matches

angle of elevation	زاویه حرکت لوله درارتفاع
flyover	پرواز یک یا چند هواپیما درارتفاع کم
flyovers	پرواز یک یا چند هواپیما درارتفاع کم
transition level	سطح حداکثر انحراف درارتفاع پرواز
transition layer	منطقه یا حدود انحراف درارتفاع پرواز
rockoon	پرتابه یا موشک کوچکی که بوسیله بالون درارتفاع زیادمنفجر شود
load call	وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition	احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep.	زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild	زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect	کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
surcharges	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed	با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
mickle	زیاد
too	زیاد
superabundant	زیاد
in quantities	زیاد
intense	زیاد
large adv	زیاد
fulsome	زیاد
squeamishness	زیاد
squeamishly	زیاد
ranksack	زیاد
overmuch	زیاد
plethoric	زیاد
plaguily	زیاد
effusively	زیاد
widely	زیاد
over and above	زیاد
no end of	زیاد
not a lettle	زیاد
muckle	زیاد
mickle or muckle	زیاد
supererogatory	زیاد
in excess	زیاد
immane	زیاد
great	زیاد
rife	زیاد
highly	زیاد
copious	زیاد
heartbreak	غم زیاد
heavily	زیاد
widest	زیاد
wider	زیاد
wide	زیاد
greatly	زیاد
profusely	زیاد
profoundly	زیاد
very	زیاد
great-	زیاد
greatest	زیاد
populous	زیاد
numerous	زیاد
heart break	غم زیاد
for all the world	بی کم و زیاد
excessive	زیاد
egregiously	زیاد
outrageously	زیاد
vastly	زیاد
much	زیاد
extortionate	زیاد
extortionary	زیاد
many	زیاد
late	زیاد
extensive	زیاد
generous	زیاد
quite a few <idiom>	زیاد
glaring	زیاد
highest	زیاد
thicker	زیاد
overly	زیاد
highs	زیاد
to a large extent	زیاد
thick	زیاد
high	زیاد
intensively	زیاد
thickest	زیاد
hugely	زیاد
intensely	زیاد
too much	زیاد
tremendously	زیاد
immoderate	زیاد
mortally	زیاد
swingeing	زیاد
an abrupt place	با سراشیبی زیاد
on a grand scale <adv.>	به مقدار زیاد
accretive	زیاد شونده
carnosity	گوشت زیاد
boisterously	باصدای زیاد
aggrandise	زیاد شدن
agreat d. of trouble	دردسر زیاد
alto relievo	برجستگی زیاد
at a great rat	بسرعت زیاد
amplitude	فاصلهء زیاد
at a great penny worth	به بهای زیاد
an abundance of	مقدار زیاد
augmenter	زیاد کننده
at long intervals	بفواصل زیاد
consumedly	بطور زیاد
d. haste	شتاب زیاد
excessive eating	خوردن زیاد
excessive love	دوستی زیاد
exquisite taste	سلیقه زیاد
exuberantly	بفراوانی زیاد
fervidity	گرمی زیاد
fervidness	گرمی زیاد
finicality	خودارایی زیاد
floridly	با ارایش زیاد
scare the daylights out of someone <idiom>	ترس زیاد
scare out of one's wits <idiom>	ترس زیاد
so much <idiom>	مقدار زیاد
eclat	سروصدا زیاد
dense ignorance	نادانی زیاد
deprecation	افهاربیمیلی زیاد
desudation	عرق زیاد
desudation	خوی زیاد
diaphoresis	عرق زیاد
diuresis	ادرار زیاد
frequent visiting	دیدنی زیاد
heightened	زیاد کردن
swarm	دسته زیاد
swarmed	دسته زیاد
swarms	دسته زیاد
quaff	زیاد نوشیدن
quaffed	زیاد نوشیدن
quaffing	زیاد نوشیدن
quaffs	زیاد نوشیدن
heighten	زیاد کردن
superannuated	زیاد کهنه
manifold	بسیار زیاد
multiplying	زیاد شدن
multiply	زیاد شدن
multiplies	زیاد شدن
heightening	زیاد کردن
heightens	زیاد کردن
overload	زیاد پر کردن
overloaded	زیاد پر کردن
overloads	زیاد پر کردن
lots	خیلی زیاد
torrid	زیاد گرم
oodles	خیلی زیاد
multiplied	زیاد شدن
high relief	برجستگی زیاد
terror	ترس زیاد
increased	زیاد کردن
increases	زیاد کردن
queasy	زیاد دقیق
booster	زیاد کننده
boosters	زیاد کننده
hell bent	زیاد خمیده
hell-bent	زیاد خمیده
increase	زیاد کردن
wide apart	زیاد از هم جدا
terrors	ترس زیاد
extravagantly	با افراط زیاد
desperation	نومیدی زیاد
bad nip	تای زیاد
extreme	خیلی زیاد
downpour	بارندگی زیاد
downpours	بارندگی زیاد
far	زیاد خیلی
over estimate	زیاد براوردکردن
overwrite	زیاد نوشتن
particularity	دقت زیاد
to be left	زیاد امدن
polymathy	دانش زیاد
polyphagia	اشتهای زیاد
polyuria	ادرار زیاد
pretentiously	با ادعای زیاد
pretentiousness	ادعایی زیاد
profound interest	دلبستگی زیاد
profuse of gilfts	زیاد بخشنده
overvoltage	فشار زیاد
overstock	زیاد پر کردن
overrider	حق دلالی زیاد
over issue	زیاد انتشاردادن
over ripe	زیاد رسیده
overblown steel	فولاد با دم زیاد
to run rup	زیاد کردن
overburdensome	زیاد سنگین
to overleap oneself	زیاد دورافتادن
overbusy	زیاد مشغول
overdrssed	زیاد اراسته
overlabour	زیاد کارکردن
overmoke	زیاد سیگارکشیدن
prosternation	سستی زیاد
prosternation	ضعف زیاد
scrupulousy	بادقت زیاد
slather	مقدار زیاد
so many	انیقدر زیاد
struck with teror	زیاد ترسیده
subtility	دقت زیاد
superelevation	ارتفاع زیاد
superrabundant	زیاد فراوان
superrabundant	خیلی زیاد
swingeing damages	خسارات زیاد
tabes	لاغری زیاد
scrupulousness	دقت زیاد
scrupulosity	دقت زیاد