Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
longevity
دراز عمری
Other Matches
life estate
حق عمری
life estate
عمری
on purpose
<idiom>
عمری
life right
حق عمری
estate for life
حق عمری
perpetuity
عمری
right of benefit for life
حق عمری
termor
دارنده حق عمری
usufruct
حق عمری و رقبی
tenant for life
شخص دارای حق عمری
life rent
اجاره به صورت عمری
usufruct
حق عمری به مدت عمر منتفع
usufruct
از عین ونمائات مالی استفاده کردن حق عمری و رقبی داشتن
quasi entail
حق عمری که به مدت عمرثالث برای متنفع و اخلاف اوبرقرار شود
dower
درCL این مقدار معادل ثلث کل دارایی مرد اعم از اعیان وعرصه است که به طریق عمری به زوجه اش واگذار میشود
estate by curtesy
در CLقسمتی از اموال زوجه است که پس از فوتش به طریق عمری به زوج به زوج منتقل میشود لیکن به وارث وی نمیرسد
soricine
موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
Loo sanpra
[منطقه ای در چین که در آن یک فرش کوچک در ابعاد یک متر در یک متر با رنگ های قرمز، زرد، سیاه و آبی به دست آمده است و عمری بین هزار و هفتصد پانزده تا دو هزار و دویست و نود سال دارد.]
to be prolonged
دراز
oblong
دراز
verbose
دراز
oblongs
دراز
to eke out
دراز
dolichomorphic
دراز تن
longish
دراز
to piece out
دراز
toom
دراز
lengthwise
دراز
oblongated
دراز
long headed
سر دراز
macro
دراز
longheaded
دراز سر
lengthy
دراز
longs
دراز
longest
دراز
long
دراز
linear
دراز
long-
دراز
longed
دراز
prolix
دراز
longer
دراز
couchant
دراز کشیده
drag on
<idiom>
دراز کردن
long term
<adj.>
دراز مدت
inductile
دراز نشو
ileum
روده دراز
long run
[American E]
<adj.>
دراز مدت
codlin
یکجورسیب دراز
lengthened
دراز شدن
lengthening
دراز کردن
lengthening
دراز شدن
lengthens
دراز کردن
lengthens
دراز شدن
codling
یکجورسیب دراز
elongation
دراز شدگی
proboscis
پوزه دراز
proboscises
پوزه دراز
at full length
دراز کشیده
blue moon
زمان دراز
long-time
دراز مدت
lantern jawed
چانه دراز
verbalization
دراز گویی
morella cherry
گیلاس دم دراز
tender fleshed cherry
گیلاس دم دراز
oblonated
دراز :درازنا
pintail
اردک دم دراز
prolixity
دراز نویسی
prolongate
دراز کردن
long necked
گردن دراز
protract
دراز کردن
string
چسبناک دراز
wader
مرغ دراز پا
streek
دراز کردن
longhead
کله دراز
longeval
دراز عمر
long wind
دراز نفسی
long-drawn-out
دور و دراز
long range
دراز مدت
lanternjaws
چانه دراز
longer-term
دراز مدت
long-term
دراز مدت
long bill
نوک دراز
long billed
نوک دراز
long bone
استخوانهای دراز
long eared
گوش دراز
long run
دراز مدت
long shunt
شنت دراز
long term
دراز مدت
extend
دراز کردن
lengthened
دراز کردن
weedy
دراز و باریک
long-life
عمر دراز
snipe
نوک دراز
long winded
دراز نفس
sniped
نوک دراز
long life
عمر دراز
snipes
نوک دراز
sniping
نوک دراز
oblongs
دراز پهنا
oblong
دراز پهنا
lanky
دراز وباریک
stretch
دراز کردن
far-fetched
دور و دراز
far fetched
دور و دراز
stretched
دراز کردن
in the long run
در دراز مدت
gangling
طولانی و دراز
narrowest
دراز وباریک
narrowed
دراز وباریک
narrower
دراز وباریک
long-winded
دراز نفس
elongates
دراز کردن
elongates
دراز شدن
stretches
دراز کردن
elongating
دراز کردن
elongating
دراز شدن
lengthen
دراز کردن
lengthen
دراز شدن
elongate
دراز کردن
elongate
دراز شدن
to stretch out
دراز کردن
narrow
دراز وباریک
mongoose
میمون پوزه دراز
gibbons
میمون دراز دست
secular trend
روند دراز مدت
chatterboxes
ادم روده دراز
chatterbox
ادم روده دراز
longevous
دارای عمر دراز
mongooses
میمون پوزه دراز
windbag
نطاق روده دراز
longhorn
گوسفند شاخ دراز
longhorn
گاو شاخ دراز
daddy-long-legs
بابا لنگ دراز
windbags
نطاق روده دراز
longicorn
دارای شاخک دراز
orang-outang
یکجوربوزینه دراز دست
long term memory
حافطه دراز مدت
orang outang
یکجوربوزینه دراز دست
orang-outangs
یکجوربوزینه دراز دست
mygale
موش پوزه دراز
to live a long life
عمر دراز کردن
rangy
ولگرد پا دراز و لاغر
reach
دراز کردن دست
ringtail
تلیله نوک دراز
weeding
دراز و لاغر پوشاک
weeded
دراز و لاغر پوشاک
scoldpaceous
مانند نوک دراز
scolopax
جنس نوک دراز
spindles
دراز و باریک شدن
spindle
دراز و باریک شدن
chaise longue
نوعی نیمکت دراز
to make old bones
عمر دراز کردن
chaises longues
نوعی نیمکت دراز
gibbon
میمون دراز دست
orangutan
بوزینه دست دراز
godwit
نوک دراز ابی
paidle
یکجوربیل دسته دراز
tractile
لوله شو دراز شدنی
verbose
دراز نویس درازگو
interminably
بطور بسیار دراز
porrect
دراز کردن جلوگذاردن
proboscis monley
بوزینه دراز بینی
prolate
دوک وار دراز
orangoutang
بوزینه دست دراز
abusive
ناسزاوار زبان دراز
tusk
دندان دراز وتیز
hatchet face
صورت دراز وباریک
grallatorial
وابسته به دراز پایان
full bottomed
دارای دنباله دراز
extended pole piece
قطبک دراز شده
weed
دراز و لاغر پوشاک
tirade
سخنرانی دراز وشدیداللحن
tirades
سخنرانی دراز وشدیداللحن
verbosity
دراز نویسی پرگویی
toboggans
سورتمه دراز و باریک
toboggan
سورتمه دراز و باریک
tusks
دندان دراز وتیز
ileac
وابسته به روده دراز
ileal
وابسته به روده دراز
long-lived
دراز عمر معمر
longer-term
دوره دراز مدت
long-lived
دارای عمر دراز
long-term
دوره دراز مدت
long lived
دراز عمر معمر
long lived
دارای عمر دراز
repose
دراز کشیدن غنودن
long horned grasshopper
ملخ شاخک دراز
orang-outans
یکجوربوزینه دراز دست
long necked flask
بالن گردن دراز
lanternjaws
ارواره دراز و لاغر
kick around
<idiom>
دراطراف دراز کشیدن
long haul
<idiom>
مسافت دراز یا سفرکردن
deferred liability
دیون دراز مدت
johnboat
قایق دراز و باریک
ileitis
اماس روده دراز
Stretch your legs according to your coverlet .
<proverb>
پایت را به اندازه گلمت دراز کن .
to reach down
سوی پائین دراز کردن
pitpan
یکجور کرجی دراز و ته پهن
elongating
دراز کردن امتداد دادن
paroquet
یکجور طوطی کوچک دم دراز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com