English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
English Persian
long lived دراز عمر معمر
long-lived دراز عمر معمر
Other Matches
longeval معمر
soricine موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
to piece out دراز
longest دراز
longer دراز
longed دراز
long- دراز
longs دراز
to eke out دراز
toom دراز
oblongated دراز
to be prolonged دراز
verbose دراز
macro دراز
lengthy دراز
longish دراز
longheaded دراز سر
long دراز
linear دراز
oblongs دراز
long headed سر دراز
lengthwise دراز
dolichomorphic دراز تن
oblong دراز
prolix دراز
elongate دراز کردن
sniping نوک دراز
sniped نوک دراز
snipes نوک دراز
snipe نوک دراز
prolixity دراز نویسی
lengthening دراز شدن
lengthening دراز کردن
lengthen دراز شدن
lengthen دراز کردن
elongating دراز شدن
elongating دراز کردن
pintail اردک دم دراز
elongates دراز شدن
elongates دراز کردن
elongate دراز شدن
lengthened دراز کردن
lengthened دراز شدن
lengthens دراز کردن
lengthens دراز شدن
long wind دراز نفسی
long term دراز مدت
long shunt شنت دراز
long run دراز مدت
long range دراز مدت
long necked گردن دراز
ileum روده دراز
inductile دراز نشو
long eared گوش دراز
long bone استخوانهای دراز
long billed نوک دراز
long bill نوک دراز
longeval دراز عمر
lantern jawed چانه دراز
oblonated دراز :درازنا
tender fleshed cherry گیلاس دم دراز
morella cherry گیلاس دم دراز
elongation دراز شدگی
proboscis پوزه دراز
proboscises پوزه دراز
at full length دراز کشیده
blue moon زمان دراز
codlin یکجورسیب دراز
codling یکجورسیب دراز
couchant دراز کشیده
longhead کله دراز
lanternjaws چانه دراز
prolongate دراز کردن
weedy دراز و باریک
long winded دراز نفس
long-time دراز مدت
long life عمر دراز
long-life عمر دراز
long-drawn-out دور و دراز
verbalization دراز گویی
far fetched دور و دراز
far-fetched دور و دراز
long-winded دراز نفس
longer-term دراز مدت
long-term دراز مدت
long term <adj.> دراز مدت
wader مرغ دراز پا
string چسبناک دراز
long run [American E] <adj.> دراز مدت
in the long run در دراز مدت
to stretch out دراز کردن
stretches دراز کردن
extend دراز کردن
longevity دراز عمری
lanky دراز وباریک
stretched دراز کردن
narrowest دراز وباریک
narrower دراز وباریک
drag on <idiom> دراز کردن
narrowed دراز وباریک
oblong دراز پهنا
protract دراز کردن
oblongs دراز پهنا
streek دراز کردن
stretch دراز کردن
narrow دراز وباریک
gangling طولانی و دراز
rangy ولگرد پا دراز و لاغر
long term memory حافطه دراز مدت
long necked flask بالن گردن دراز
long horned grasshopper ملخ شاخک دراز
reach دراز کردن دست
lanternjaws ارواره دراز و لاغر
proboscis monley بوزینه دراز بینی
mygale موش پوزه دراز
prolate دوک وار دراز
ringtail تلیله نوک دراز
porrect دراز کردن جلوگذاردن
longhorn گاو شاخ دراز
longicorn دارای شاخک دراز
daddy-long-legs بابا لنگ دراز
tractile لوله شو دراز شدنی
orangoutang بوزینه دست دراز
to live a long life عمر دراز کردن
paidle یکجوربیل دسته دراز
secular trend روند دراز مدت
longhorn گوسفند شاخ دراز
scoldpaceous مانند نوک دراز
longevous دارای عمر دراز
scolopax جنس نوک دراز
orangutan بوزینه دست دراز
long haul <idiom> مسافت دراز یا سفرکردن
kick around <idiom> دراطراف دراز کشیدن
to make old bones عمر دراز کردن
verbose دراز نویس درازگو
chaise longue نوعی نیمکت دراز
spindles دراز و باریک شدن
spindle دراز و باریک شدن
tusk دندان دراز وتیز
tusks دندان دراز وتیز
orang-outang یکجوربوزینه دراز دست
windbags نطاق روده دراز
toboggan سورتمه دراز و باریک
toboggans سورتمه دراز و باریک
longer-term دوره دراز مدت
tirades سخنرانی دراز وشدیداللحن
tirade سخنرانی دراز وشدیداللحن
chaises longues نوعی نیمکت دراز
long lived دارای عمر دراز
long-lived دارای عمر دراز
abusive ناسزاوار زبان دراز
mongooses میمون پوزه دراز
mongoose میمون پوزه دراز
windbag نطاق روده دراز
chatterboxes ادم روده دراز
weed دراز و لاغر پوشاک
chatterbox ادم روده دراز
interminably بطور بسیار دراز
verbosity دراز نویسی پرگویی
long-term دوره دراز مدت
godwit نوک دراز ابی
hatchet face صورت دراز وباریک
gibbons میمون دراز دست
weeding دراز و لاغر پوشاک
ileitis اماس روده دراز
extended pole piece قطبک دراز شده
orang outang یکجوربوزینه دراز دست
ileal وابسته به روده دراز
orang-outangs یکجوربوزینه دراز دست
grallatorial وابسته به دراز پایان
johnboat قایق دراز و باریک
weeded دراز و لاغر پوشاک
gibbon میمون دراز دست
ileac وابسته به روده دراز
deferred liability دیون دراز مدت
orang-outans یکجوربوزینه دراز دست
repose دراز کشیدن غنودن
full bottomed دارای دنباله دراز
lie دراز کشیدن استراحت کردن
prolix خسته کننده روده دراز
to reach down سوی پائین دراز کردن
interminable تمام نشدنی بسیار دراز
lied : دراز کشیدن استراحت کردن
Stretch your legs according to your coverlet . <proverb> پایت را به اندازه گلمت دراز کن .
sesquipedalian معتاد به استعمال لغات دراز
basilica کلیساهایی که سالن دراز دارند
basilicas کلیساهایی که سالن دراز دارند
lies : دراز کشیدن استراحت کردن
rectangles چهار گوش دراز مستطیل
longhead شخص دراز سر مال اندیش
rectangle چهار گوش دراز مستطیل
backstraight قسمت دراز و مستقیم پیست
wands هدف باریک و دراز چوبی
elongate دراز کردن امتداد دادن
elongates دراز کردن امتداد دادن
wand هدف باریک و دراز چوبی
paroquet یکجور طوطی کوچک دم دراز
pope head جاروب گردیا دسته دراز
pitpan یکجور کرجی دراز و ته پهن
elongating دراز کردن امتداد دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com