English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
purchase درامدسالیانه زمین
purchased درامدسالیانه زمین
purchases درامدسالیانه زمین
Other Matches
rente سالواره همیشگی درامدسالیانه
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
redstone موشک زمین به زمین رداستون
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile موشک زمین به زمین
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall. بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
surface to surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface missile موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
cinder tracks زمین دو
fields زمین
aerospace جو زمین
fielded زمین
earthing زمین
field زمین
real estate زمین
globe زمین
lackland بی زمین
floors کف زمین
floored کف زمین
floor کف زمین
cinder track زمین دو
ground line خط زمین
soils زمین
soiling زمین
domain زمین
soil زمین
domains زمین
earths زمین
terrain زمین
earth زمین
ground surface کف زمین
norland زمین
grazes زمین
grazed زمین
land زمین
graze زمین
acre زمین
tellus زمین
ground : زمین
this earthly round زمین
rooter زمین کن
geodetically زمین
globes زمین
ground [British] [floor] کف زمین
floor کف زمین
ground زمین
ground کف زمین
grass roots کف زمین
acres زمین
land n زمین
extra terrestrial زمین
geology زمین شناسی
measuring rod گز زمین پیمایی
savanna زمین هموار
crust پوسته زمین
scrub land زمین بایر
floored محدوده زمین
marsh land زمین ماندابی
site building زمین زیربنا
nutation اهتزاز زمین
floor محدوده زمین
quick ground زمین سست
mool زمین خشک
floors محدوده زمین
mixed graze توام زمین
measurement ofland زمین پیمایی
science of geology زمین شناسی
saturated ground زمین سیراب
losse earth زمین خوره
site building زمین ساختمانی
speculation زمین خواری
mid court وسط زمین
low land پستی زمین
soil strain فشار زمین
mallet field زمین چوگان
crusts پوسته زمین
neutral earth زمین خنثی
soil creep زمین خزه
lowland زمین پست
natural ground زمین طبیعی
low land زمین پست
bogs زمین باطلاقی
ends زمین حریف
end زمین حریف
marchland زمین مرزی
borderland زمین سرحدی
ended زمین حریف
borderlands زمین سرحدی
paralysis زمین گیری
laird صاحب زمین
lairds صاحب زمین
bog زمین باطلاقی
soil species نوع زمین
rootle زمین راباپوزکندن
public d. زمین خالصه
protective earthing زمین محافظ
pronely روبه زمین
profile line نیمرخ زمین
predial or prae وابسته به زمین
playing court زمین بازی
playing area محدوده زمین
west مغرب زمین
plat تکه زمین
ground level سطح زمین
ground level تراز زمین
plants در زمین قراردادن
planned chart کروکی زمین
grounding زمین کردن
grounding ایجاد زمین
shells قشر زمین
shelling قشر زمین
rolling country زمین پوشیده
panhandling زمین باریکه
rear court انتهای زمین
panhandles زمین باریکه
rammer زمین کوب
territories زمین ملک
territory زمین ملک
route به زمین نشاندن
panhandled زمین باریکه
panhandle زمین باریکه
routes به زمین نشاندن
punner زمین کوب
salle d'armes زمین شمشیربازی
punner زمین سفت کن
public domain زمین خالصه
shell قشر زمین
physical characteristics خصوصیات زمین
plant در زمین قراردادن
terrain عوارض زمین
terrain زمین ناحیه
terrain نوع زمین
terrain زمین عملیات
gore زمین سه گوش
basement زیر زمین
basements زیر زمین
upland زمین بلند
upland زمین کوهستانی
uplands زمین بلند
uplands زمین کوهستانی
sandy soil زمین ماسهای
occident مغرب زمین
terrestrial زمین خاکی
open country زمین باز
orbit of the earth مدار زمین
sideline خط کنار زمین
sidelined خط کنار زمین
sidelines خط کنار زمین
sidelining خط کنار زمین
pervious ground تراوا زمین
goring زمین سه گوش
permeable ground زمین تراوا
permeable ground تراوا زمین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com