Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
earned income
درامد تحصیل شده
Other Matches
disposable personal income
درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
gini coefficient
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
functional distribution of income
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
regressive income tax
مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
studies
تحصیل
schooling
تحصیل
study
تحصیل
studying
تحصیل
acquirement
تحصیل
acquistion
تحصیل
acquisitions
تحصیل
acquisition
تحصیل
obtaining
تحصیل
achievement
تحصیل
achievements
تحصیل
securement
تحصیل
school age
سن آغاز تحصیل
s.for study
ذوق تحصیل
schoolfellow
تعلیم تحصیل
earns
تحصیل کردن
earned
تحصیل کردن
educated
تحصیل کرده
nonresident
تحصیل مکاتباتی
securer
تحصیل کننده
self taught
تحصیل کرده
s.for study
میل به تحصیل
achieve
تحصیل کردن
graduation
فراغت از تحصیل
earn
تحصیل کردن
school age
سالهای تحصیل
school
تحصیل در مدرسه
get
تحصیل شده
getting
تحصیل شده
he applied him self to study
مشغول تحصیل شد
impetration
تحصیل بدرخواست
schools
تحصیل در مدرسه
recoveries
تحصیل چیزی
recovery
تحصیل چیزی
gets
تحصیل شده
degrees
دیپلم یا درجه تحصیل
procuance
تحصیل چیزی خرید
studiousness
عشق بخواندن یا تحصیل
procuration
تحصیل چیزی خرید
serendipity
تحصیل نعمت غیرمترقبه
to leave school
ترک تحصیل کردن
to obtain permission
تحصیل اجازه کردن
ineducable
غیر قابل تحصیل
school drop out
ترک تحصیل کرده
schoolable
مشمول تحصیل اجباری
scoolable
مشغول تحصیل اجباری
clerisy
طبقه تحصیل کرده
degree
دیپلم یا درجه تحصیل
cultured
مهذب تحصیل کرده
to study for the bar
تحصیل حقوق کردن
toi mug at
سخت تحصیل کردن
availability
سهولت و امکان تحصیل اعتبار
gained
حصول تحصیل منفعت کردن
gain
حصول تحصیل منفعت کردن
gains
حصول تحصیل منفعت کردن
dropout
کسی که ترک تحصیل میکند
win
بدست اوردن تحصیل کردن
yuppie
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
etymologize
تحصیل علم اشتقاق کردن
to study persian
زبان فارسی تحصیل کردن
graft
از راه نادرستی تحصیل کردن
grafted
از راه نادرستی تحصیل کردن
grafts
از راه نادرستی تحصیل کردن
wins
بدست اوردن تحصیل کردن
yuppies
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
school and college ability test
آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
convocation
جشن پایان تحصیل جمعی دانشجویان
To neglect ones studies .
از تحصیل خود غافل ماندن ( شدن )
my unwillingness to study
بی میلی من نسبت بتحصیل بیزازی من از تحصیل
homecoming
عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
homecomings
عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
minor
در رشته ثانوی یا فرعی تحصیل کردن کماد
academia
حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
alumni
پسریامردیکه دراموزشگاهی تحصیل کرده وازانجافارغ التحصیل شده
graft
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
grafted
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
grafts
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
it wasprologue to the nextmove
درامد
makings
درامد
gainings
درامد
comings in
درامد
prelusion
درامد
revenue
درامد
earning
درامد
returns
درامد
returning
درامد
returned
درامد
remunerative
پر درامد
means
درامد
return
درامد
total revenue
درامد کل
total income
درامد کل
proceeds
درامد
admission
درامد
emoluments
درامد
emolument
درامد
hatches
درامد
income
درامد
hatched
درامد
hatch
درامد
admissions
درامد
earnings
درامد
mean income
درامد متوسط
median income
درامد متوسط
unearned revenue
درامد باداورده
unremunerative careers
مشاغل کم درامد
income per capita
درامد سرانه
marginal income
درامد نهائی
it weighed kilogrammes
سه کیلوگرم درامد
marginal revenue
درامد نهائی
it proved false
دروغ درامد
it scaled kilograms
ده کیلوگرم درامد
incremental revenue
درامد نهائی
income leakage
نشت درامد
fixed income
درامد ثابت
flow of income
جریان درامد
flow of income
گردش درامد
gross income
درامد ناخالص
income leakage
کسر درامد
illicit earning
درامد نامشروع
immoral earning
درامد نامشروع
imperial decree
درامد نامشروع
imputed income
درامد ضمنی
imputed income
درامد انتسابی
income analysis
تحلیل درامد
income and expenditure
درامد و هزینه
income consumption curve
منحنی درامد
income determination
تعیین درامد
median income
درامد میانی
present income
درامد جاری
psychic income
درامد بی دردسر
personal income
درامد سرانه
temporary income
درامد موقتی
personal income
درامد شخصی
permanent income
درامد دائمی
to bring a return
درامد دادن
present income
درامد حال
real income
درامد واقعی
stream of income
جریان درامد
supplementary income
درامد تکمیلی
tax revenue
درامد مالیاتی
revenue sources
منابع درامد
revenue sharing
سهیم در درامد
revenue function
تابع درامد
relative income
درامد نسبی
per capita income
درامد سرانه
national income
درامد ملی
unearned revenue
درامد نامکتسب
municipal revenue
درامد شهرداری
money income
درامد پولی
net income
درامد خالص
transitory income
درامد انتقالی
ordinary income
درامد عادی
notional income
درامد خیالی
notional income
درامد فرضی
total revenue curve
منحنی درامد کل
nominal income
درامد اسمی
total revenue function
تابع درامد کل
net revenue
درامد خالص
transfer income
درامد انتقالی
sinfonia
پیش درامد
internal revenue
درامد داخلی
prologues
پیش درامد
prologue
پیش درامد
earns
درامد داشتن
broken-down
ازپای درامد
broken down
ازپای درامد
income taxes
مالیات بر درامد
earn
درامد داشتن
earned
درامد داشتن
Inland Revenue
درامد داخلی
preludes
پیش درامد
prelude
پیش درامد
annual earnings
درامد سالانه
annual income
درامد سالانه
attachment of earnings
توقیف درامد
average revenue
درامد متوسط
benefice
درامد کلیسایی
means
توانائی درامد
current income
درامد جاری
mean
منابع درامد
overture
پیش درامد
auras
پیش درامد
aura
پیش درامد
distribution of income
توزیع درامد
disposable income
درامد دریافتی
income distribution
توزیع درامد
actual income
درامد واقعی
meanest
منابع درامد
earnings per share
درامد هر سهم
economic income
درامد اقتصادی
meaner
منابع درامد
overtures
پیش درامد
income tax
مالیات بر درامد
deduction from income
کسور درامد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com