English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
permanent income درامد دائمی
Search result with all words
permanent income hypothesis فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
permanent income hypothesis این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
Other Matches
standing order دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing orders دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
retainer حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainers حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
disposable personal income درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
gini coefficient شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
functional distribution of income توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
regressive income tax مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
sequential دائمی
first string دائمی
constant دائمی
perennial دائمی
perennials دائمی
standing دائمی
ceaseless دائمی
continous دائمی
constants دائمی
permanent دائمی
permanent load بار دائمی
permanent hardness سختی دائمی
consistent flow جریان دائمی
continous cycle گردش دائمی
continous rolling نورد دائمی
constant power توان دائمی
permanent insane مجنون دائمی
permanent magnet اهنربای دائمی
permanent fault عیب دائمی
permanent error خطای دائمی
continous operation کار دائمی
costant load بار دائمی
creep limit حد انبساط دائمی
eternal بی پایان دائمی
continous earth زمین دائمی
everlasting همیشگی دائمی
persistent inflation تورم دائمی
continual دائمی همیشگی
permanent consumption مصرف دائمی
continous running گردش دائمی
permanent saving پس انداز دائمی
permanent storage انباره دائمی
premanent way خط ثابت خط دائمی
sustained speed سرعت دائمی
regular army ارتش دائمی
regular salary حقوق دائمی
standing army ارتش دائمی
standing committee کمیته دائمی
steady flow جریان دائمی
steady state حالت دائمی
permanent color رنگ دائمی
permanent دائمی ماندنی
permanent سیر دائمی
permanent storage انبارش دائمی
permanent storage حافظه دائمی
permanent store انباره دائمی
permanent structures ساختمانهای دائمی
permanent way مسیر دائمی
permanent tooth دندان دائمی
continous strand furnace کوره رشتهای دائمی
indefinite leave to remain [British E] جواز اقامت دائمی
permanent residence permit جواز اقامت دائمی
fatigue bending machine دستگاه خمش دائمی
fatigue bending test ازمایش خمش دائمی
continuous rain بارش باران دائمی
cruising speed سرعت دائمی اتومبیل
continous traction نیروی کشش دائمی
continous mixer مخلوط کننده دائمی
continous milling machine دستگاه فرز دائمی
sustained short circuit اتصال کوتاه دائمی
perpetual motion machine ماشین خودکار دائمی
fereter [معابد دائمی در کلیساها]
continous anealing furnace کوره ملتهب دائمی
permanent magnet steel فولاد اهنربای دائمی
keelboat قایق با تیر دائمی کف
continous conveyor بالابر دائمی و ثابت
continous heating furnace کوره حرارتی دائمی
continous casting plant تاسیسات ریخته گری دائمی
continous tinning line تاسیسات قلع کاری دائمی
alternating stress تنش نوسان دار دائمی
continous rod mill دستگاه نورد سیم دائمی
continous casting method روش ریخته گری دائمی
perpetuates دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuate دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuating دائمی کردن جاودانی ساختن
engramme تحولات دائمی هسته سلول
perennially بطور ماندگاریا دائمی همیشه
perpetuated دائمی کردن جاودانی ساختن
engram تحولات دائمی هسته سلول
perpetual stock record سابقه دائمی موجودی انبار
mandate قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
mandate حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی
permafrost لایه منجمد دائمی اعماق زمین
permanent emplacement موضع دائمی یکان یا جنگ افزار
hallucinosis حالت هذیانی و وهمی ابتلاء به توهم دائمی
alnico الیاژی از اهن جهت ساخت اهنربای دائمی
cross to bear/carry <idiom> رنج دادن کاری بصورت دائمی انجام میگیرد
engramme اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
engram اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
flag station جایی که قطاربادیدن پرچم ویژه نگاه میدارندوایستگاه دائمی نیست
theft بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
thefts بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
total revenue درامد کل
prelusion درامد
total income درامد کل
makings درامد
it wasprologue to the nextmove درامد
gainings درامد
comings in درامد
earning درامد
returned درامد
returning درامد
returns درامد
revenue درامد
means درامد
emolument درامد
remunerative پر درامد
earnings درامد
income درامد
return درامد
proceeds درامد
admission درامد
admissions درامد
hatch درامد
hatched درامد
hatches درامد
emoluments درامد
it proved false دروغ درامد
real income درامد واقعی
it scaled kilograms ده کیلوگرم درامد
psychic income درامد بی دردسر
it weighed kilogrammes سه کیلوگرم درامد
income analysis تحلیل درامد
earns درامد داشتن
earned درامد داشتن
earn درامد داشتن
present income درامد حال
broken-down ازپای درامد
marginal revenue درامد نهائی
income and expenditure درامد و هزینه
imputed income درامد انتسابی
income consumption curve منحنی درامد
income determination تعیین درامد
income leakage نشت درامد
income leakage کسر درامد
income per capita درامد سرانه
incremental revenue درامد نهائی
marginal income درامد نهائی
present income درامد جاری
income taxes مالیات بر درامد
net revenue درامد خالص
nominal income درامد اسمی
broken down ازپای درامد
notional income درامد فرضی
notional income درامد خیالی
ordinary income درامد عادی
per capita income درامد سرانه
prologues پیش درامد
prologue پیش درامد
net income درامد خالص
personal income درامد سرانه
mean income درامد متوسط
median income درامد متوسط
median income درامد میانی
money income درامد پولی
municipal revenue درامد شهرداری
personal income درامد شخصی
national income درامد ملی
unremunerative careers مشاغل کم درامد
overtures پیش درامد
deduction from income کسور درامد
deferred credits درامد پس افتاده
temporary income درامد موقتی
average revenue درامد متوسط
tax revenue درامد مالیاتی
disposable income درامد دریافتی
supplementary income درامد تکمیلی
auras پیش درامد
distribution of income توزیع درامد
income distribution توزیع درامد
to bring a return درامد دادن
attachment of earnings توقیف درامد
internal revenue درامد داخلی
Inland Revenue درامد داخلی
actual income درامد واقعی
preludes پیش درامد
unearned revenue درامد باداورده
unearned revenue درامد نامکتسب
annual earnings درامد سالانه
annual income درامد سالانه
transitory income درامد انتقالی
transfer income درامد انتقالی
current income درامد جاری
total revenue function تابع درامد کل
stream of income جریان درامد
aura پیش درامد
flow of income جریان درامد
flow of income گردش درامد
means توانائی درامد
overture پیش درامد
gross income درامد ناخالص
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com