Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
imputed income
درامد ضمنی
Other Matches
disposable personal income
درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
gini coefficient
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
functional distribution of income
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
regressive income tax
مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
tacit
ضمنی
incident
ضمنی
episodic
ضمنی
episodical
ضمنی
occasional
ضمنی
implied
ضمنی
circumstantial
ضمنی
implicit
ضمنی
incidents
ضمنی
implicitness
دلالت ضمنی
paralipsis
افهام ضمنی
subaudition
فهم ضمنی
sufference
رضایت ضمنی
tacit collusion
تبانی ضمنی
connotations
معنای ضمنی
connotations
دلالت ضمنی
connotation
معنای ضمنی
connotation
دلالت ضمنی
tacitly
بطور ضمنی
acceptation tacite
قبول ضمنی
by-products
محصول ضمنی
by-product
محصول ضمنی
tacit consent
رضای ضمنی
xor
یای ضمنی
incidents
حادثه ضمنی
paraleipsis
افهام ضمنی
limplied warranty
ضمانت ضمنی
implied
رضایت ضمنی
implicit costs
هزینههای ضمنی
implicit agreement
موافقت ضمنی
implied acceptance
قبول ضمنی
implied assumpist
تعهد ضمنی
implied term
شرط ضمنی
subaudition
ادراک ضمنی
implied terms
شرایط ضمنی
contextual definition
تعریف ضمنی
cognizance
تصدیق ضمنی
circumstantial event
واقعه ضمنی
impliedly
به طور ضمنی
episodes
حادثه ضمنی
episode
حادثه ضمنی
sufferance
رضایت ضمنی
incidental
جزئی ضمنی
incidentals time
زمان ضمنی
implied
مفهوم ضمنی
incident
حادثه ضمنی
implications
معنای ضمنی
connivance
اجازه ضمنی
accidents
تصادفی ضمنی
accident
تصادفی ضمنی
implication
معنای ضمنی
accidental
ضمنی عارضی
cross conditioning
شرطی شدن ضمنی
implies
دلالت ضمنی کردن بر
imply
دلالت ضمنی کردن بر
implying
دلالت ضمنی کردن بر
insinuate
بطور ضمنی فهماندن
insinuates
بطور ضمنی فهماندن
insinuated
بطور ضمنی فهماندن
connote
دلالت ضمنی کردن بر
connotative
اشاره ضمنی کننده
connote
اشاره ضمنی کردن
xor gate
دریچه یای ضمنی
obiter dictum
بیان ضمنی و تصادفی
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
tenant by sufference
متصرف با رضایت ضمنی مالک
a word with a pejorative connotation
واژه ای با معنای ضمنی منفی
read between the lines
<idiom>
پیدا کردن مفهوم ضمنی
inexplicit
بطور ضمنی بدون توضیح
sidelights
اطلاعات ضمنی وفرعی روشنایی غیر مستقیم
sidelight
اطلاعات ضمنی وفرعی روشنایی غیر مستقیم
Gezellig
<adj.>
دنج دلپذیر راحت. اشاره ضمنی به زمانی که با عزیزان بعد از چند وقت دوری میگذرانید.
income
درامد
revenue
درامد
remunerative
پر درامد
it wasprologue to the nextmove
درامد
makings
درامد
comings in
درامد
proceeds
درامد
returns
درامد
emolument
درامد
emoluments
درامد
gainings
درامد
means
درامد
earnings
درامد
earning
درامد
hatched
درامد
returning
درامد
total revenue
درامد کل
total income
درامد کل
prelusion
درامد
hatches
درامد
return
درامد
admission
درامد
admissions
درامد
hatch
درامد
returned
درامد
novatio non presumiter
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
money income
درامد پولی
mean income
درامد متوسط
median income
درامد متوسط
median income
درامد میانی
illicit earning
درامد نامشروع
imperial decree
درامد نامشروع
national income
درامد ملی
municipal revenue
درامد شهرداری
immoral earning
درامد نامشروع
aura
پیش درامد
overtures
پیش درامد
auras
پیش درامد
income analysis
تحلیل درامد
income and expenditure
درامد و هزینه
income consumption curve
منحنی درامد
income determination
تعیین درامد
income leakage
کسر درامد
income per capita
درامد سرانه
incremental revenue
درامد نهائی
imputed income
درامد انتسابی
marginal income
درامد نهائی
marginal revenue
درامد نهائی
it proved false
دروغ درامد
it scaled kilograms
ده کیلوگرم درامد
it weighed kilogrammes
سه کیلوگرم درامد
income leakage
نشت درامد
overture
پیش درامد
tax revenue
درامد مالیاتی
mean
منابع درامد
supplementary income
درامد تکمیلی
meaner
منابع درامد
meanest
منابع درامد
stream of income
جریان درامد
sinfonia
پیش درامد
revenue sources
منابع درامد
revenue sharing
سهیم در درامد
preludes
پیش درامد
temporary income
درامد موقتی
unearned revenue
درامد نامکتسب
unremunerative careers
مشاغل کم درامد
unearned revenue
درامد باداورده
transitory income
درامد انتقالی
transfer income
درامد انتقالی
total revenue function
تابع درامد کل
total revenue curve
منحنی درامد کل
to bring a return
درامد دادن
revenue function
تابع درامد
relative income
درامد نسبی
ordinary income
درامد عادی
notional income
درامد خیالی
notional income
درامد فرضی
nominal income
درامد اسمی
net revenue
درامد خالص
net income
درامد خالص
per capita income
درامد سرانه
real income
درامد واقعی
psychic income
درامد بی دردسر
present income
درامد حال
present income
درامد جاری
personal income
درامد سرانه
personal income
درامد شخصی
permanent income
درامد دائمی
benefice
درامد کلیسایی
broken down
ازپای درامد
broken-down
ازپای درامد
deduction from income
کسور درامد
deferred credits
درامد پس افتاده
prologue
پیش درامد
internal revenue
درامد داخلی
Inland Revenue
درامد داخلی
prelude
پیش درامد
current income
درامد جاری
income taxes
مالیات بر درامد
average revenue
درامد متوسط
attachment of earnings
توقیف درامد
annual income
درامد سالانه
annual earnings
درامد سالانه
actual income
درامد واقعی
disposable income
درامد دریافتی
income distribution
توزیع درامد
earn
درامد داشتن
means
توانائی درامد
flow of income
گردش درامد
flow of income
جریان درامد
earned
درامد داشتن
earns
درامد داشتن
earnings per share
درامد هر سهم
economic income
درامد اقتصادی
fixed income
درامد ثابت
gross income
درامد ناخالص
prologues
پیش درامد
income tax
مالیات بر درامد
distribution of income
توزیع درامد
personal distribution
توزیع درامد فردی
real national income
درامد ملی واقعی
bunched income
درامد خدمات شخصی
beneficed
دارای درامد کلیسایی
single tax
مالیات بر درامد انفرادی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com