Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
notional income
درامد فرضی
Other Matches
assumed decimal point
ممیز فرضی نقطه اعشار فرضی
assumed grid
شبکه فرضی سیستم مختصات فرضی
disposable personal income
درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
gini coefficient
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
false origin
مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
functional distribution of income
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
regressive income tax
مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
assumptive
فرضی
phantom line
خط فرضی
hypothetic
فرضی
an imaginary line
خط فرضی
agonic line
خط فرضی
imaginary
فرضی
assumed
فرضی
suppisitive
فرضی
suppositive
فرضی
hypothetical
فرضی
suppositional
فرضی
supposed
فرضی
presumptive title
حق فرضی
theoretical
فرضی
presumptive
فرضی
obligatory
فرضی
hypothetial
فرضی
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
hypostatic
اصلی- فرضی
hypothetical case
دعوی فرضی
suppositious
فرضی خیالی
theoretical competition
رقابت فرضی
fictitious thickness
ضخامت فرضی
presumptive title
سمت فرضی
supposition
فرضی انگاشتی
presumptive
فرضی احتمالی
supposedly
بطور فرضی
hypothetical construct
سازه فرضی
suppositions
فرضی انگاشتی
implied trust
مسئولیت فرضی
persumptive death
موت فرضی
presumption of death
موت فرضی
presumed death
موت فرضی
assumed position
موضع فرضی
supposed death
موت فرضی
john done
اسم فرضی
dead reckoning
محل فرضی
dead reckoning
نقطه فرضی
assumed name
نام فرضی
assumed orientation
توجیه فرضی
assumed mean
میانگین فرضی
arbitrary control
کنترل فرضی
assumed azimuth
گرای فرضی
line of scrimmage
خط فرضی تجمعی
fictitious thickness
ضخامت فرضی
presumption of death decree
حکم موت فرضی
differential ballistic wind
باد بالیستیکی فرضی
home whistle
امتیاز واقعی یا فرضی
presumption of the death decree
حکم موت فرضی
hypothetico deductive method
روش فرضی- قیاسی
ideal
نمونه کامل فرضی
conceptual nervous system
دستگاه عصبی فرضی
implied malice
سوء نیت فرضی
offside line
خط فرضی موازی با دروازه
hypotheses
قضیه فرضی نهشته
agonic line
خط فرضی روی نقشه
cone of scape
مخروط فرضی در اگزوسفر
assumed grid
شبکه بندی فرضی
intervening variable
متغیر فرضی رابط
fictitious force
نیروی فرضی
[فیزیک]
hypothesis
قضیه فرضی نهشته
warrant of presumed death
حکم موت فرضی
ideals
نمونه کامل فرضی
rule of thumb
حساب تخمینی و فرضی
head string
خط عرضی فرضی وسط میزبیلیارد
arbitrary control
کنترل با استفاده از گرایامختصات فرضی
hypostasis
موجود فرضی حالت تعلیق
graviton
واحد بنیادی فرضی گرانش
lay line
خط فرضی مسیر قایق به مقصد
It is quite a hypothetical case .
این یک قضیه کاملا" فرضی است
tabula rasa
مرحله فرضی فکری خالی ازافکاروتخیلات
assumed orientation
توجیه فرضی وسایل نقشه برداری
four yard line
خط فرضی 4 متر به موازات دوازه واترپولو
long string
خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد
purpuric acid
اسید فرضی که نمک های آن ارغوانی رنگ هستند
Utopias
دنیای فرضی که در ان همه چیز در حداعلی نیکو است
Utopia
دنیای فرضی که در ان همه چیز در حداعلی نیکو است
data line
خط فرضی که نمایشگر حدفاصله بین دو روز عملیات میباشد
bomb release line
خط فرضی دور هدف که هواپیما بمب خود را داخل ان رها میکند
telegony
انتقال فرضی صفات ونفوذاخلاقی شوهر اول در بچههای زن از شوهران بعدی
isallobar
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
isallobaric
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
yard marker
خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yard line
خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
point of fall
نقطه فرود گلوله به زمین به طور فرضی که با دهانه لوله در یک افق قرار دارد
rhumb line
خط فرضی روی کره زمین که همه نصف النهارها را تحت زاویه یکسان قطع میکند
total income
درامد کل
prelusion
درامد
makings
درامد
total revenue
درامد کل
returning
درامد
gainings
درامد
returns
درامد
remunerative
پر درامد
it wasprologue to the nextmove
درامد
comings in
درامد
earning
درامد
revenue
درامد
means
درامد
hatch
درامد
hatched
درامد
hatches
درامد
emoluments
درامد
returned
درامد
return
درامد
admission
درامد
earnings
درامد
emolument
درامد
admissions
درامد
proceeds
درامد
income
درامد
median income
درامد متوسط
mean income
درامد متوسط
income and expenditure
درامد و هزینه
income analysis
تحلیل درامد
income leakage
نشت درامد
income consumption curve
منحنی درامد
it weighed kilogrammes
سه کیلوگرم درامد
income leakage
کسر درامد
income per capita
درامد سرانه
incremental revenue
درامد نهائی
marginal income
درامد نهائی
marginal revenue
درامد نهائی
income determination
تعیین درامد
it scaled kilograms
ده کیلوگرم درامد
it proved false
دروغ درامد
relative income
درامد نسبی
to bring a return
درامد دادن
revenue function
تابع درامد
present income
درامد حال
total revenue curve
منحنی درامد کل
personal income
درامد سرانه
personal income
درامد شخصی
permanent income
درامد دائمی
temporary income
درامد موقتی
present income
درامد جاری
tax revenue
درامد مالیاتی
revenue sharing
سهیم در درامد
revenue sources
منابع درامد
sinfonia
پیش درامد
stream of income
جریان درامد
real income
درامد واقعی
supplementary income
درامد تکمیلی
psychic income
درامد بی دردسر
per capita income
درامد سرانه
unearned revenue
درامد باداورده
unremunerative careers
مشاغل کم درامد
national income
درامد ملی
municipal revenue
درامد شهرداری
money income
درامد پولی
unearned revenue
درامد نامکتسب
net income
درامد خالص
ordinary income
درامد عادی
notional income
درامد خیالی
total revenue function
تابع درامد کل
transfer income
درامد انتقالی
transitory income
درامد انتقالی
nominal income
درامد اسمی
net revenue
درامد خالص
median income
درامد میانی
imputed income
درامد انتسابی
average revenue
درامد متوسط
deferred credits
درامد پس افتاده
prologues
پیش درامد
prologue
پیش درامد
earns
درامد داشتن
broken-down
ازپای درامد
broken down
ازپای درامد
disposable income
درامد دریافتی
deduction from income
کسور درامد
earn
درامد داشتن
attachment of earnings
توقیف درامد
benefice
درامد کلیسایی
annual earnings
درامد سالانه
actual income
درامد واقعی
internal revenue
درامد داخلی
Inland Revenue
درامد داخلی
preludes
پیش درامد
annual income
درامد سالانه
prelude
پیش درامد
means
توانائی درامد
earned
درامد داشتن
distribution of income
توزیع درامد
income distribution
توزیع درامد
income tax
مالیات بر درامد
flow of income
جریان درامد
flow of income
گردش درامد
gross income
درامد ناخالص
overtures
پیش درامد
illicit earning
درامد نامشروع
current income
درامد جاری
meanest
منابع درامد
aura
پیش درامد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com