English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English Persian
personal disposable income درامد قابل تصرف شخصی
Search result with all words
disposable personal income درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
Other Matches
disposable income درامد قابل تصرف
personal income درامد شخصی
personal income tax مالیات بر درامد شخصی
bunched income درامد خدمات شخصی
individual income tax مالیات بر درامد شخصی
disposable income درامد شخصی پس از مالیات و بیمه
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
things in action اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
tenements هر چیز قابل تصرف
tenement هر چیز قابل تصرف
luggable کامپیوتر شخصی قابل حمل که باتری اش معمولا تمام نمیشود.
privacy قانونی که طبق آن داده شخصی است و توسط کاربران غیر مجاز قابل دستیابی نیست
f.drss جامه شخصی که باتفتن شخصی دوخته درمجلس رقص بپوشند
subscribers 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscriber 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
gini coefficient شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
functional distribution of income توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
regressive income tax مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
possessorship تصرف
occupations تصرف
seizure تصرف
arrangement تصرف
arrangements تصرف
seizures تصرف
right of possession حق تصرف
occupations حق تصرف
tenure تصرف
occupation حق تصرف
keeping تصرف
acquest تصرف
occupancy تصرف
lien حق تصرف
occupation تصرف
possession ید تصرف
originality تصرف
possession تصرف
occupies تصرف کردن
modification تصرف در معنی
seize تصرف کردن
occupy تصرف کردن
seisin تصرف املاک
seisin تصرف مطلق
grabs تصرف کردن
take possession of تصرف کردن
grabbing تصرف کردن
grabbed تصرف کردن
come into تصرف کردن
possessory right حق تصرف یا مالکیت
prepossession تصرف قبلی
occupations اشغال تصرف
occupation تصرف کردن
occupation اشغال تصرف
vesture تصرف اراضی
lien حق تصرف وثیقه
seizor تصرف کننده
grab تصرف کردن
seized تصرف کردن
seizin تصرف مطلق
seizes تصرف کردن
seizin تصرف املاک
occupations تصرف کردن
priority سبق تصرف
priorities سبق تصرف
holds تصرف کردن
hold تصرف کردن
restitution اعاده تصرف
figuration ترکیب تصرف
tenability قابلیت تصرف
glom on to تصرف کردن
re-entry اعاده تصرف
forcible entry and detainer تصرف عدوانی
forceble entry and detainer تصرف عدوانی
possess در تصرف داشتن
possesses در تصرف داشتن
put in possession تصرف کردن
possessing در تصرف داشتن
larceny تصرف غیرقانونی
to come into تصرف کردن
occupying تصرف کردن
deflowered تصرف کردن
inhabitancy تصرف حق سکنی
seizing تصرف توقیف
tenendum مدت تصرف
deflowering تصرف کردن
re entry اعاده تصرف
to come to تصرف کردن
deflower تصرف کردن
to get possession of تصرف کردن
to take possession of تصرف کردن
right of lien حق تصرف وثیقه
deflowers تصرف کردن
hold جا گرفتن تصرف کردن
abate غصب یا تصرف عدوانی
holds جا گرفتن تصرف کردن
orinality قوه انشا تصرف
forcible de ainer ضبط یا تصرف عدوانی
disseise تصرف عدوانی کردن
possession by title of ownership تصرف به عنوان مالکیت
dispossessed از تصرف محروم کردن
dispossess از تصرف محروم کردن
dispossesses از تصرف محروم کردن
to hold in fee تصرف مطلق داشتن در
interpolated دخل و تصرف در سند
regaining دوباره تصرف کردن
abating غصب یا تصرف عدوانی
regained دوباره تصرف کردن
deforce تصرف عدوانی کردن
redisseinsin اعاده تصرف عدوانی
deforce تصرف غاصبانه کردن
mere right حق مالکیت بدون تصرف
interpolate دخل و تصرف در سند
interpolates دخل و تصرف در سند
abates غصب یا تصرف عدوانی
abated غصب یا تصرف عدوانی
regain دوباره تصرف کردن
expropriator سلب تصرف کننده
capture تصرف کردن ربایش
regains دوباره تصرف کردن
captures تصرف کردن ربایش
dispossessing از تصرف محروم کردن
interpolating دخل و تصرف در سند
capturing تصرف کردن ربایش
usucaption تصرف بلا معارض
preoccupy از پیش اشغال یا تصرف کردن
ejectment حق تصرف ملک ومطالبه خسارت
vested in possession واگذاری مال تحت تصرف
preoccupies از پیش اشغال یا تصرف کردن
land control operation عملیات تصرف اماجهای زمینی
preoccupying از پیش اشغال یا تصرف کردن
possesses تصرف کردن دارا بودن
possessing تصرف کردن دارا بودن
lien حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
secures تصرف کردن گرفتن هدف
secure تصرف کردن گرفتن هدف
possess تصرف کردن دارا بودن
suppliant خواهان دعوی اعاده تصرف
reduction into possession از قوه به فعل دراوردن تصرف
tenruial وابسته بمدت تصرف یااجاره
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
prelusion درامد
comings in درامد
returned درامد
returning درامد
returns درامد
return درامد
earning درامد
total revenue درامد کل
revenue درامد
it wasprologue to the nextmove درامد
total income درامد کل
remunerative پر درامد
gainings درامد
admission درامد
emoluments درامد
earnings درامد
admissions درامد
means درامد
emolument درامد
hatch درامد
hatched درامد
income درامد
proceeds درامد
hatches درامد
makings درامد
deflorate تصرف شده بکارت ازدست داده
things in possession اموالی که بالفعل در تصرف شخص هستند
misappropriation of public property تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
hold down برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
p is nine points of the law تصرف شرط عمده مالکیت است
hold down نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
knight service تصرف مجانی ملک دربرابرخدمت نظامی
earns درامد داشتن
earn درامد داشتن
relative income درامد نسبی
annual income درامد سالانه
temporary income درامد موقتی
annual earnings درامد سالانه
deferred credits درامد پس افتاده
fixed income درامد ثابت
deduction from income کسور درامد
auras پیش درامد
meanest منابع درامد
tax revenue درامد مالیاتی
notional income درامد فرضی
earned درامد داشتن
per capita income درامد سرانه
overtures پیش درامد
prologue پیش درامد
supplementary income درامد تکمیلی
prologues پیش درامد
mean income درامد متوسط
median income درامد متوسط
net revenue درامد خالص
median income درامد میانی
notional income درامد خیالی
meaner منابع درامد
mean منابع درامد
aura پیش درامد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com