Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
he was p in his promises
درانجام وعدههای خود دقیق بود
Other Matches
preelection promises
وعدههای پیش از انتخاب
free hand
<idiom>
کاملاآزاد درانجام کاری
push (someone) around
<idiom>
اجبار شخص درانجام کارها
to be in d.
کوتاهی درانجام وفیفه کردن
abort
عدم موفقیت درانجام ماموریت
get after someone
<idiom>
مجبور کردن شخص درانجام کاری
tie down
<idiom>
منع کردنکسی درانجام کاری یارفتن به جایی
deliver the goods
<idiom>
موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
have a go at
<idiom>
سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
quartz clock
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
breach of trust
کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
aborting
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborts
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborted
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
exact solution
حل دقیق
literal
دقیق
scholastic
دقیق
particular redemption
دقیق
stringent
دقیق
advertent
دقیق
tenty
دقیق
wistful
دقیق
stringently
دقیق
astute
دقیق
exact
دقیق
intent
دقیق
exquisite
دقیق
scholastical
دقیق
exacts
دقیق
accurate
دقیق
precision
دقیق
punctiliously
دقیق
punctilious
دقیق
subtil
دقیق
exacted
دقیق
punctual
دقیق
scrutinizer
دقیق
an a calculator
محاسب دقیق
imprecise
غیر دقیق
precise
دقیق کردن
precise
خیلی دقیق
precise
صریح دقیق
instruments
الات دقیق
precision tools
الات دقیق
pernickety
کاربسیار دقیق
queasy
زیاد دقیق
precision sweep
روبش دقیق
scrutiny
بررسی دقیق
arm of precision
اسلحه دقیق
strictly speaking
دقیق شویم
precisian
خیلی دقیق
precision adjustment
تنظیم دقیق
precision balance
ترازوی دقیق
precision fire
تیر دقیق
precision instrument
سنجه دقیق
precision levelling
ترازیابی دقیق
precision scale
مقیاس دقیق
precision spirit level
ترازوی دقیق
precision tool
ابزار دقیق
precisionist
بسیار دقیق
pryingly
با نگاه دقیق
perpend
دقیق بودن
persnickety
کاربسیار دقیق
particularization
شرح دقیق
in-depth
دقیق و عمیق
goings-over
بررسی دقیق
going-over
بررسی دقیق
exact location
محل دقیق
watchfulness
دقیق هشیاری
fine adjustment
تنظیم دقیق
fine setting
تنظیم دقیق
fine spun
دقیق خیالی
thorough paced
دقیق گام
high accuracy measurement
سنجش دقیق
precision measurment
سنجش دقیق
micro pressure gage
فشارسنج دقیق
queazy
زیاد دقیق
sets
لجوج دقیق
controls
توپزن دقیق
subtle
دقیق لطیف
watchful
بی خواب دقیق
detailed analysis
بررسی دقیق
controlling
توپزن دقیق
control
توپزن دقیق
setting up
لجوج دقیق
detailed analysis
آنالیز دقیق
tenuous
لطیف دقیق
subtlest
دقیق لطیف
subtler
دقیق لطیف
set
لجوج دقیق
thoroughgoing
بسیار دقیق
sounded
بی خطر دقیق
punctual
باذکرجزئیات دقیق
instrument
الات دقیق
sound
بی خطر دقیق
soundest
بی خطر دقیق
sounds
بی خطر دقیق
correcting
دقیق یا درست
correct
دقیق یا درست
corrects
دقیق یا درست
precision adjustment
تنظیم تیر دقیق
tender
دقیق ترد ونازک
measuring magnifier
مسافت یاب دقیق
tendered
دقیق ترد ونازک
tenderest
دقیق ترد ونازک
tendering
دقیق ترد ونازک
fine sight
تنظیم خط نشانه دقیق
facsimiles
کپی دقیق از یک متن
precision
اندازه گیری دقیق
precision lathe
ماشین تراش دقیق
precision engineering
تکنیک ابزار دقیق
facsimile
کپی دقیق از یک متن
precision drill
مته کردن دقیق
precision casting
ریخته گری دقیق
precision bore
سوراخ کردن دقیق
precision
بسیار دقیق بودن
precision adjustment
تنظیم دقیق تیر
precision measuring equipment
تجهیزات سنجش دقیق
pin point
تعیین دقیق نقاط
precision engineering
مهندسی ابزار دقیق
pore
بمطالعه دقیق پرداختن
a true and accurate report
گزارشی درست و دقیق
particular
دقیق نکته بین
mirrors
ایجاد کپی دقیق
mirrored
ایجاد کپی دقیق
mirror
ایجاد کپی دقیق
probity
پیروی دقیق از اصول
mind one's P's and Q's
<idiom>
خیلی دقیق به رفتاروگفتار
inspects
ازمایش دقیق بازبینی
inspecting
ازمایش دقیق بازبینی
inspected
ازمایش دقیق بازبینی
inspect
ازمایش دقیق بازبینی
off base
<idiom>
غیر دقیق ،نادرست
pick someone's brains
<idiom>
اطلاعات دقیق به کسی
meticulous
خیلی دقیق وسواسی
pores
بمطالعه دقیق پرداختن
scrupulously
<adv.>
خیلی دقیق وسواسی
stickler
سمج خیلی دقیق
zero
تنظیم دقیق دستگاه
zeroes
تنظیم دقیق دستگاه
zeros
تنظیم دقیق دستگاه
fine tuning
میزان سازی دقیق
fine turning
میزان سازی دقیق
edge sharpening
دقیق کردن لبه
astringent
سخت گیر دقیق
altitude fine adjustment
دستگاه تنظیم دقیق
fine adjustment knob
دکمه تنظیم دقیق
chronometer
ساعت شمار دقیق
calibration
تنظیم الات دقیق
sticklers
سمج خیلی دقیق
to pore
[over; on]
به مطالعه دقیق پرداختن
zero hour
<idiom>
لحظه دقیق حمله درجنگ
subtilize
دقیق وحساس ولطیف کردن
thread the needle
پاس دقیق از بین مدافعان
handle with kid gloves
<idiom>
باکسی همکاری دقیق داشتن
attenuated
تقلیل دادن دقیق شدن
attenuates
تقلیل دادن دقیق شدن
attenuating
تقلیل دادن دقیق شدن
fine sight
تنظیم دقیق زاویه توپ
formats
قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
theodolite
زاویه یاب دقیق ثانیهای
subtilization
ملایمت دقیق و لطیف سازی
theodolites
زاویه یاب دقیق ثانیهای
accuracy
تعریف دقیق تر خواهد بود
an i calculation
حساب نادرست یا غیر دقیق
attenuate
تقلیل دادن دقیق شدن
images
کپی دقیق از فضایی از حافظه
punctilio
نکته دقیق در ایین رفتار
format
قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
pinpoint target
هدف دقیق تعیین شده
approximate
نه دقیق ولی تقریبا درست
approximated
نه دقیق ولی تقریبا درست
approximates
نه دقیق ولی تقریبا درست
image
کپی دقیق از فضایی از حافظه
nuances
اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
nuance
اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
metronome
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
metronomes
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
soul searching
بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
soul-searching
بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
exact location
تعیین کردن محل دقیق نقاط
precisian
شخص دقیق در مراعات قواعداخلاقی ومذهبی
rhadamanthine
وابسته به قضاوت خیلی دقیق و سخت گیرانه
programming specification
مستند مفصل قدمهای دقیق برنامه نویسی
zero beat
تنظیم کردن دقیق موج دستگاه وفرکانس ان
The planes pin- pointed the enemy targets .
هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
action architecture
[معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
supervising
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
grey scale
سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
supervises
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervise
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
hand forming
شکل دادن فلزات تورق پذیر باابزارهای دستی و بلوکهای دقیق
supervised
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
captures
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
capturing
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
capture
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
glideslope
شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
yellow arc
محدودهای از طیف نمایش الات دقیق که به عنوان احتیاط و بالاتراز حد نرمال نصب شود
pcm
روش ذخیره سازی صدا در قالب دقیق و فشرده توسط کارتهای صوتی قوی
TrueType
فناوری نوشتاری سافت Apple و ماکروسافت برای چاپ دقیق هر آنچه در صفحه نمایش داده میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com