Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
in the last fortnight
دراین پانزده روز گذشته
Other Matches
of late years
دراین چند سال گذشته
fifteen
پانزده
pentadecagon
پانزده بر
pentadecagon
پانزده گوشهای
quarter hour
پانزده دقیقه
quindec agon
پانزده بری
semi monthly
پانزده روزیکبار
biweekly
پانزده روزیکبار
quindec agon
پانزده پهلو
indiction
دوره پانزده ساله
indiction
مالیات پانزده ساله املاک
Hispano-Moresque
[سبک معماری ساختمان های شمال آفریقا در صده هشت تا پانزده میلادی]
hither and thither
<idiom>
دراین سو وآن سو
In this case ( instance) .
دراین مورد
here below
دراین جهان
hereabout
دراین حدود
in this connextion
دراین زمینه
in this matter
دراین امر
in this p case
دراین موردبخصوص
of late
دراین روزها
herein named
نامبرده دراین نامه
On this holy month.
دراین روز مبارک
In this day and age.
دراین دور وزمان
there
دراین موضوع انجا
In this holy month.
دراین ماه مبارک
He has no influence in this company .
دراین شرکت کاره ای نیست
he is an a. on that
سخن او دراین باره است
In this day and age.
دراین سال وزمانه ( امروزه )
I am a strange in this town.
دراین شهر غریب هستم
He talked in this connection (vein).
دراین زمینه صحبت کرد
She did not ask about this.
او
[زن]
دراین باره پرسش نکرد.
All the expenses.
دراین عکس خوب افتادید
All the world and his wife were at this party .
هر کی را بگویی دراین میهمانی بود
We dont have qualified personnel in this company.
دراین شرکت آدم حسابی نداریم
Did you get anything out of this deal ?
دراین معامله چیزی گیرت آمد ؟
Did you make any profit in this deal ?
آیا دراین معامله استفاده ای داشتید ؟
I'll give you that
[much]
.
دراین نکته اعتراف می کنم
[که حق با تو است]
.
It is murder driving on this freeway ( motorway , highway ) .
رانندگی دراین بزرگراه کشنده است
How many people live here ?
چند نفر دراین خانه می نشینند ؟
Generosity runs in the family.
سخاوت دراین خانواده ارثی است
simple shear
دراین برش تنش عمودی وجودندارد
I made a lot of profit in the deal .
دراین معامله فایده زیادی بردم
He has a poor service record in this company.
دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
You name it , they have it in thes department store.
هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
I have a position ( post ) of great responsibility in this company .
دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
the pilgrimage of life
زندگی چندروزه ادمی دراین جهان
due out
از وقت مصرف گذشته از وقت گذشته
We have no vacant position ( opening ) in this company .
دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
I'll speak at length on this subject.
دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
This shop deals in goods of all sorts .
دراین مغازه همه چیز معامله می شود
The surely clean you out in this nightclub .
دراین کارباره آدم را لخت می کنند ( می چاپند )
This car can hold 6 persons comefortably.
دراین اتوموبیل راحت 6 نفر راجامی گیرند
It this case , the purpose has been defeated .
دراین مورد نقض غرض شده است
There are not many amusements in this town.
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
There is nothing I can do about it.
از دست من دراین باره کاری ساخته نیست
Allow me to chew it over in my mind .
اجازه بدهید دراین باره فکر کنم
There are ine milion book (volumes)in this library.
دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
Several people could be accommodated in this room.
چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
In this contract , there are no loopholes for either party .
دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
neap tide
دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
Loo sanpra
[منطقه ای در چین که در آن یک فرش کوچک در ابعاد یک متر در یک متر با رنگ های قرمز، زرد، سیاه و آبی به دست آمده است و عمری بین هزار و هفتصد پانزده تا دو هزار و دویست و نود سال دارد.]
coalitions
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
coalition
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
marshall plan
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
protectionism
دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
foreby
گذشته
forepassed
گذشته
forepast
گذشته
to say nothing of
<conj.>
گذشته از
foretime
گذشته
yesternight
شب گذشته
not to mention
<conj.>
گذشته از
let
[leave]
alone
<conj.>
گذشته از
and certainly not
<conj.>
گذشته از
over with
گذشته
last night
شب گذشته
last a
گذشته
spun or span
گذشته
What is past is past . what is gone is gone .
گذشته ها گذشته
not to speak of
<conj.>
گذشته از
due out
گذشته
old
گذشته
beyoned the pale
از حد گذشته
aside from
گذشته از
bygone
گذشته
agone
گذشته
departed
گذشته
preceded
گذشته
older
گذشته
oldest
گذشته
by gone
گذشته
past
گذشته
asides
گذشته از
historical
گذشته
gone by
گذشته
bypast
گذشته
aside
گذشته از
besides
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
rode
گذشته ride
additionally
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
outdid
گذشته outdo
upheld
گذشته uphold
further on
از این گذشته
aside from that
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
what is more
<adv.>
گذشته از این
also
[moreover]
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
bled
گذشته Bleed
ultimo
ماه گذشته
ultimo
در ماه گذشته
whish
بسرعت گذشته
belated
ازموقع گذشته
nostalgia
حسرت گذشته
out of date
از تاریخ گذشته
beyond that
<adv.>
از این گذشته
on top of that
<adv.>
از این گذشته
on to
<adv.>
از این گذشته
pt
زمان گذشته
swore
گذشته sweatr
the year past
سال گذشته
also
گذشته از این
what is more
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
desperate
از جان گذشته
beyond that
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
on top of that
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
on to
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
over-
گذشته اضافی
exposed
سر راه گذشته
back
عقبی گذشته
forby
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
furthermore
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
further
[moreover]
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
in addition
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
furthermore
از این گذشته
by gone
قدیمی گذشته ها
moreover
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
sprang
گذشته gnirps
on top of this
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
over and above
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
yesteryear
سال گذشته
besides
<adv.>
گذشته از این
backs
عقبی گذشته
over
گذشته اضافی
the preterite tense
زمان گذشته
also
[moreover]
<adv.>
از این گذشته
furthermore
<adv.>
گذشته از این
furthermore
<adv.>
از این گذشته
late
تازه گذشته
in addition
<adv.>
گذشته از این
last sunday
یکشنبه گذشته
last week
هفته گذشته
next week
هفته گذشته
last year
سال گذشته
lastmonth
ماه گذشته
further
[moreover]
<adv.>
گذشته از این
desperado
از جان گذشته
expired
گذشته از موعد
forby
<adv.>
گذشته از این
aside from that
<adv.>
گذشته از این
retroactive
معطوف به گذشته
further
[moreover]
<adv.>
از این گذشته
ex post
به اعتبار گذشته
additionally
<adv.>
از این گذشته
by gone
چیزهای گذشته
aside from that
<adv.>
از این گذشته
on to
<adv.>
گذشته از این
on top of that
<adv.>
گذشته از این
beyond that
<adv.>
گذشته از این
besides
<adv.>
از این گذشته
over and above
<adv.>
گذشته از این
on top of this
<adv.>
گذشته از این
in a. to this
گذشته ازاین
in the p
درزمان گذشته
forby
<adv.>
از این گذشته
in addition
<adv.>
از این گذشته
also
[moreover]
<adv.>
گذشته از این
bygone
چیزهای گذشته
self devoted
از خود گذشته
self giving
از خود گذشته
yesterday
زمان گذشته
past tense
زمان گذشته
stale cheque
چک تاریخ گذشته
sup.latest or last
تازه گذشته
sware
گذشته swear
retrospective view
[on]
نگاه به گذشته
the past tense
زمان گذشته
belatedly
ازموقع گذشته
the present and the past
اکنون و گذشته
the present and the past
حال و گذشته
retrospective falsification
تحریف گذشته
regression
بازگشت به گذشته
the present and the past
گذشته و حال
additionally
<adv.>
گذشته از این
over and above
گذشته ازاین
moreover
<adv.>
از این گذشته
retrospect
نگاه به گذشته
past years
سالهای گذشته
retrospect
شامل گذشته
on top of this
<adv.>
از این گذشته
over and above
<adv.>
از این گذشته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com