English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
defilade درجان پناه و موضع گرفتن پناه یافتن
Other Matches
harbouring پناه دادن پناه بردن
harbored پناه دادن پناه بردن
harboured پناه دادن پناه بردن
refuge پناه دادن پناه بردن
take reffuge پناه اوردن پناه بردن
harbour پناه دادن پناه بردن
refuges پناه دادن پناه بردن
harboring پناه دادن پناه بردن
harbors پناه دادن پناه بردن
harbours پناه دادن پناه بردن
sheltered پناه گرفتن سرپناه
shelters پناه گرفتن سرپناه
shelter پناه گرفتن سرپناه
take cover جان پناه گرفتن
sheltering پناه گرفتن سرپناه
take cover پشت جان پناه قرار گرفتن
shelterless بی پناه
safeguard پناه
safeguards پناه
safeguarding پناه
safeguarded پناه
blind پناه
harbourless بی پناه
exposed بی پناه
refuge پناه
grith پناه
refuges پناه
fenceless بی پناه
guardless بی پناه
erfuge پناه
sconce پناه
blinds پناه
harbourage پناه
blinded پناه
opens بی پناه
bulwarks پناه
coverture پناه
opened بی پناه
unsheltered <adj.> بی پناه
guards پناه
guarding پناه
defenceless بی پناه
open بی پناه
defenseless بی پناه
guard پناه
bulwark پناه
sheltering جان پناه
guard rail جان پناه
shelter پناه دادن
expose بی پناه گذاشتن
exposes بی پناه گذاشتن
exposing بی پناه گذاشتن
sheltered پناه دادن
sheltered جان پناه
harbored پناه دادن
hand rail جان پناه
gorget گلو پناه
shelter جان پناه
ambushing پناه گاه
traversing جان پناه
traverses جان پناه
traversed جان پناه
shelters جان پناه
ambush پناه گاه
traverse جان پناه
mantelet جان پناه
ambushed پناه گاه
quarter پناه بردن به
ambushes پناه گاه
lee side سمت پناه
sheltering پناه دادن
harbor پناه بردن
harbor پناه دادن
shelters پناه دادن
harbored پناه بردن
Good gracious ! Good heaven ! My god ! پناه برخدا
ear cap گوش پناه
ear tab گوش پناه
embower پناه دادن
harbours پناه بردن
bunkers جان پناه
turrets جان پناه
turret جان پناه
to seek refuge پناه جستن
dismounted defilade جان پناه
bunker جان پناه
trenches جان پناه
trench جان پناه
defilade جان پناه
parapets جان پناه
parapet جان پناه
awnings پناه پناهگاه
harbours پناه دادن
erfuge پناه گاه
fire in the hole به جان پناه
harbour پناه دادن
cestus مشت پناه
harbors پناه بردن
harbors پناه دادن
harboring پناه بردن
harboring پناه دادن
harbour پناه بردن
harboured پناه دادن
harboured پناه بردن
awning پناه پناهگاه
shelterer پناه دهنده
harbouring پناه دادن
harbouring پناه بردن
to seek shelter پناه جستن
Good grief! پناه برخدا !
bombproof پناه دهنده ازاثربمب
shelters پناهگاه پناه بردن
benching جان پناه خاکی
To seek refuge ( shelter). پناه آوردن ( بردن )
To shelter someone . به کسی پناه دادن
sheltered پناهگاه پناه بردن
approach parapets جان پناه دیوار
house of refuge پناه گاه بی نوایان
flight into sickness پناه بردن به بیماری
shelter پناهگاه پناه بردن
they took refuge in a cave بغاری پناه بردند
to hunker down in a place در جایی پناه بردن
fences خاکریز پناه دادن
lairs بلانه پناه بردن
sheltering پناهگاه پناه بردن
ensconcing پوشاندن پناه دادن
lair بلانه پناه بردن
ensconces پوشاندن پناه دادن
ensconced پوشاندن پناه دادن
pis aller اخرین پناه چاره
protective cover جان پناه دفاعی
lee سمت پناه دار
tree بدرخت پناه بردن
lee helm سکان سمت پناه
lee shore سمت پناه دارکشتی
lodges به لانه پناه بردن
ante-mural [e] جان پناه دفاعی
lodged به لانه پناه بردن
fence خاکریز پناه دادن
ensconce پوشاندن پناه دادن
stockades جان پناه چوبی
stockade جان پناه چوبی
lodge به لانه پناه بردن
defilade جان پناه استحکامات تدافعی
bombproof ساختمانی که پناه بمب باشد
protect در پناه سنگر قرار دادن
protecting در پناه سنگر قرار دادن
side wall of stairs جان پناه کناره پلکان
alee ان سوی قایق که در پناه باداست
protects در پناه سنگر قرار دادن
coverings جان پناه خفاگاه پوشاندن
to seek refuge پناه بردن پناهنده شدن
lee shore سوی قسمت پناه دارکشتی
covers جان پناه خفاگاه پوشاندن
cover جان پناه خفاگاه پوشاندن
lee shore واقع در سمت پناه دارکشتی
gun house پناه گاه توپ یاتوپچی
indoors در داخل عمارت در زیر پناه یا سقف
to hide one's head ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
protected در پشت حفاظ دارای جان پناه
ensconce پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconcing پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
the tree sheltered us fromrain درخت مارا ازباران پناه داد
ensconces پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconced پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
fire in the hole فرمان در جان پناه قرار گیرید
fire in the hole انفجار نزدیک است به جان پناه
case mate بمب پناه جای نصب توپ درناو
lee انسوی کشتی که از باد در پناه است بادپناه
leewardly اماده افتادن بان سویی که ازباد در پناه است
leeboard ورق فلزی یاتخته واقع درسمت باد پناه قایق
almena جان پناه [در بلندترین قسمت بام در هنگام عملیات جنگی]
gabion سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
emplacement موضع گرفتن
dress guard اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
breast work خاکریز تا ارتفاع سینه خاکریز جان پناه سنگرایستاده
cheated موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
cheats موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
cheat موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
long off موضع گرفتن در جلو توپزن ودور از او در یک طرف
emplace جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
disposition صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
caught with hand in the cookie jar <idiom> مچ کسی را گرفتن [بخصوص در مورد سوء استفاده از موضع قدرت و مقام]
block the plate موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
house منزل دادن پناه دادن
houses منزل دادن پناه دادن
housed منزل دادن پناه دادن
position light علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
assumed position موضع فعلی موضع اشغال شده فعلی
propagated گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate گشترش یافتن یا نشر یافتن
trial and error <idiom> یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
positioned موضع
spots موضع
locality موضع
sites موضع
site موضع
spot موضع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com