Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (14 milliseconds)
English
Persian
grade
درجه بندی رتبه
grades
درجه بندی رتبه
Search result with all words
grade
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
Other Matches
score
رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
scored
رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
scores
رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
step
رتبه درجه
ratings
درجه رتبه
rating
درجه رتبه
grade
درجه رتبه
stepping
رتبه درجه
grades
درجه رتبه
undergrad u te
شاگرد درجه نگرفته شاگردپایین رتبه
evaluation rating
درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
ranking
رتبه بندی
ranks
رتبه بندی
ranked
رتبه بندی
rank
رتبه بندی
rank
رتبه بندی کردن
ranked
رتبه بندی کردن
degree
رتبه بندی کردن
degrees
رتبه بندی کردن
ranks
رتبه بندی کردن
credit rating
رتبه بندی اعتباری مشتریان
isotropic ranking
رتبه بندی غیر کمی
rating
طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification
طبقه بندی
[درجه بندی]
فرش
ratings
طبقه بندی کردن درجه بندی
ranking
دارای مقام بزرگ و عالی رتبه بندی
downgraded
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
regrade
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
calibration
درجه بندی
calibrates
درجه بندی
ratings
درجه بندی
calibrating
درجه بندی
graduation
درجه بندی
calibrated
درجه بندی
gradation
درجه بندی
gradations
درجه بندی
grading
درجه بندی
calibrate
درجه بندی
scale
درجه بندی
scaling
درجه بندی
grades
درجه بندی
grade
درجه بندی
rating
درجه بندی
graduates
درجه بندی کردن
echelonment
درجه بندی کردن
scscalable
قابل درجه بندی
linear scale
درجه بندی خطی
credit rating
درجه بندی اعتبار
graduating
درجه بندی کردن
grades
درجه بندی کردن
intergradation
درجه بندی داخلی
calibration curve
منحنی درجه بندی
grade
درجه بندی کردن
peer rating
درجه بندی همسالان
performance rating
درجه بندی عملکرد
calibration error
خطای درجه بندی
rates
درجه بندی کردن
logarithmic scale
درجه بندی لگاریتمی
merit rating
درجه بندی شایستگی
ratee
درجه بندی شونده
rate
درجه بندی کردن
graduation line
خط درجه بندی شده
rater
درجه بندی کننده
rating scale
مقیاس درجه بندی
calibration constant
ثابت درجه بندی
graduate
درجه بندی کردن
rating schedule
مقیاس درجه بندی
maximum scale value
مقدار درجه بندی حداکثر
dan gup jeado
سیستم درجه بندی تکواندو
grades
نوع درجه بندی کردن
grade
نوع درجه بندی کردن
graphic rating scale
مقیاس درجه بندی نگارهای
suppliers rating
درجه بندی نمودن فروشنده ها
tricking
درجه بندی عدسی دوربین
unscourced wool
پشم درجه بندی نشده
forced distribution rating
درجه بندی با توزیع معین
tricked
درجه بندی عدسی دوربین
trick
درجه بندی عدسی دوربین
graduate collar
حلقه یا طوقه درجه بندی شده
grand division
مقیاس درجه بندی بزرگ طبلک
ranks
درجه دادن دسته بندی کردن
degree of difficulty
درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
ranked
درجه دادن دسته بندی کردن
dial collar
طوقه یا حلقه درجه بندی شده
direct reading dial
درجه بندی برای قرائت مستقیم
rank
درجه دادن دسته بندی کردن
service rating
تقدم پرسنلی رتبه بندی پرسنلی
color value
درجه بندی رنگ ها بر حسب تیره و روشن بودن
dials
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialled
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialed
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dial
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
grader
ماشینی که برای درجه بندی کردن مواد و محصول بکارمیرودو بانها شیب منظم میدهد
vernier
درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
gaduate
درجه بندی کردن تغلیظ کردن
segregation
جدا کردن درجه بندی کردن
gradate
درجه بندی کردن مخلوط کردن
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
beam attack
تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
shoulder patch
درجه روی بازوی درجه داران
elevation indicator
صفحه مدرج درجه طبلک درجه
sighting bar
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
superelevation
درجه ارتفاع درجه بلندی
third-class
درجه سوم بلیط درجه 3
third class
درجه سوم بلیط درجه 3
sighting leaf
ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
station
رتبه
grades
رتبه
rank
رتبه
stationed
رتبه
stations
رتبه
order
رتبه
from within the ranks of
از رتبه
ranked
رتبه
ranks
رتبه
run of the mine
بی رتبه
grade
رتبه
of the same grade
هم رتبه
degrees
رتبه
step
رتبه
stepping
رتبه
coordinate
هم رتبه
degree
رتبه
word warp
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
low order
پایین رتبه
episcopate
رتبه اسقفی
juniority
رتبه پائین تر
step
مرحله رتبه
khedivate
رتبه خدیو
khediviate
رتبه خدیو
ranking
عالی رتبه
placing
مقام رتبه
places
مقام رتبه
place
مقام رتبه
he is next to you in rank
او در رتبه پس از شماست
degrades
تنزیل رتبه
permanent rank
رتبه دایمی
dignity
مقام رتبه
outrank
رتبه بالاترداشتن
high order
رتبه بالا
stepping
مرحله رتبه
high ranking
عالی رتبه
third degree
رتبه سوم
to get one's stripes
رتبه گرفتن
minor
پایین رتبه
degrade
تنزیل رتبه
degradation
تنزل رتبه
demotion
تنزل رتبه
percentile rank
رتبه صدکی
compeer
هم رتبه بودن با
centile rank
رتبه صدکی
demotes
تنزل رتبه دادن
demoting
تنزل رتبه دادن
constableship
وفیفه یا رتبه پلیس
the rank of colonel
پایه یا رتبه سرهنگی
subalternate
شخص پایین رتبه
clock stagger
رتبه زمان سنجی
demoted
تنزل رتبه دادن
below the horizon
رتبه من از او پایین تر است
comedown
تنزل رتبه ومقام
high order bit
بیت بالا رتبه
low order digit
رقم پایین رتبه
eminency
عالی رتبه عالیجناب
minor
پایین رتبه خرد
noncommissioned officer
افسر دون رتبه
princeling
شاهزاده پایین رتبه
degrade
تنزل رتبه دادن
eminence
عالی رتبه عالیجناب
advancing
<adj.>
ترفیع رتبه دادن
justiciary
داور عالی رتبه
promotion
ترفیع رتبه پیشرفت
rank difference correlation
همبستگی تفاوت رتبه ها
promotions
ترفیع رتبه پیشرفت
degrades
تنزل رتبه دادن
inferior
پایین رتبه فرعی
inferiors
پایین رتبه فرعی
demote
تنزل رتبه دادن
advance
ترفیع رتبه دادن
warlord
افسر عالی رتبه ارتش
stratum
رتبه طبقه نسج سلولی
duumvir
شریک رتبه حکومت دو نفری
puisne judge
قاضی پایین رتبه دادرس جز
to act
[as somebody]
عمل کردن
[به عنوان رتبه ای]
duumvirate
اشتراک دو نفرهم رتبه درکاری
Esteemed commissioner!
مامور عالی رتبه محترم!
commissioners
مامور عالی رتبه دولت
commissioner
مامور عالی رتبه دولت
telescopic
دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
wording
جمله بندی کلمه بندی
lineament
طرح بندی صورت بندی
lineaments
طرح بندی صورت بندی
classifications
طبقه بندی رده بندی
classification
طبقه بندی رده بندی
laggin
اب بندی کردن اب بندی ناوها
downgrading
جمع و جور کردن تنزیل رتبه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com