English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (31 milliseconds)
English Persian
grade درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
Other Matches
grades درجه بندی رتبه
grade درجه بندی رتبه
scores رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
score رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
scored رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
ratings طبقه بندی کردن درجه بندی
rating طبقه بندی کردن درجه بندی
downgrades کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
ranks رتبه بندی کردن
degrees رتبه بندی کردن
degree رتبه بندی کردن
rank رتبه بندی کردن
ranked رتبه بندی کردن
evaluation rating درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
grades درجه بندی کردن
echelonment درجه بندی کردن
graduates درجه بندی کردن
graduating درجه بندی کردن
graduate درجه بندی کردن
rates درجه بندی کردن
rate درجه بندی کردن
grade درجه بندی کردن
grade نوع درجه بندی کردن
grades نوع درجه بندی کردن
ranks درجه دادن دسته بندی کردن
rank درجه دادن دسته بندی کردن
ranked درجه دادن دسته بندی کردن
carpet classification طبقه بندی [درجه بندی] فرش
gradate درجه بندی کردن مخلوط کردن
gaduate درجه بندی کردن تغلیظ کردن
segregation جدا کردن درجه بندی کردن
dialed تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dial تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialled تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dials تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
regrade تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
grader ماشینی که برای درجه بندی کردن مواد و محصول بکارمیرودو بانها شیب منظم میدهد
groups دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
ranked رتبه بندی
ranks رتبه بندی
rank رتبه بندی
ranking رتبه بندی
laggin اب بندی کردن اب بندی ناوها
isotropic ranking رتبه بندی غیر کمی
credit rating رتبه بندی اعتباری مشتریان
ranking دارای مقام بزرگ و عالی رتبه بندی
gift wrap بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
declassification از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
scaling درجه بندی
rating درجه بندی
scale درجه بندی
gradations درجه بندی
grades درجه بندی
calibrates درجه بندی
ratings درجه بندی
calibration درجه بندی
calibrating درجه بندی
grade درجه بندی
gradation درجه بندی
graduation درجه بندی
calibrate درجه بندی
calibrated درجه بندی
grading درجه بندی
calibration error خطای درجه بندی
rating scale مقیاس درجه بندی
graduation line خط درجه بندی شده
merit rating درجه بندی شایستگی
peer rating درجه بندی همسالان
linear scale درجه بندی خطی
rating schedule مقیاس درجه بندی
scscalable قابل درجه بندی
rater درجه بندی کننده
intergradation درجه بندی داخلی
credit rating درجه بندی اعتبار
calibration curve منحنی درجه بندی
logarithmic scale درجه بندی لگاریتمی
ratee درجه بندی شونده
performance rating درجه بندی عملکرد
calibration constant ثابت درجه بندی
suppliers rating درجه بندی نمودن فروشنده ها
graphic rating scale مقیاس درجه بندی نگارهای
dan gup jeado سیستم درجه بندی تکواندو
tricked درجه بندی عدسی دوربین
forced distribution rating درجه بندی با توزیع معین
unscourced wool پشم درجه بندی نشده
maximum scale value مقدار درجه بندی حداکثر
trick درجه بندی عدسی دوربین
tricking درجه بندی عدسی دوربین
graduate collar حلقه یا طوقه درجه بندی شده
grand division مقیاس درجه بندی بزرگ طبلک
degree of difficulty درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
dial collar طوقه یا حلقه درجه بندی شده
direct reading dial درجه بندی برای قرائت مستقیم
color value درجه بندی رنگ ها بر حسب تیره و روشن بودن
times تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
rig نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
revamp دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
rigged نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
revamped دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
rigs نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
revamping دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
To do something slapdash. کاری را سرهم بندی کردن ( سمبل کردن )
bumbled اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
overpacking دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
bumble اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bollix سرهم بندی کردن قاطی پاتی کردن
bumbles اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
service rating تقدم پرسنلی رتبه بندی پرسنلی
classifications طبقه بندی کردن طبقه بندی
classification طبقه بندی کردن طبقه بندی
word warp فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
to mull a mull of سر هم بندی کردن
to make a muddle of سر هم بندی کردن
underpinned پی بندی کردن
underpins پی بندی کردن
underpin پی بندی کردن
to make a mess of سر هم بندی کردن
batten down اب بندی کردن
caulk اب بندی کردن
seal اب بندی کردن
lacevi بندی کردن
seals اب بندی کردن
to pin up بی بندی کردن
to nails up سر هم بندی کردن
to take a snack ته بندی کردن
sealing اب بندی کردن
type ماشین کردن طبقه بندی کردن
grade طبقه بندی کردن کلاسه کردن
resort جدا کردن طبقه بندی کردن
resorts جدا کردن طبقه بندی کردن
break down تجزیه کردن طبقه بندی کردن
to put on شرط بندی کردن تحمیل کردن
partition جدا کردن جزء بندی کردن
sorted دسته کردن طبقه بندی کردن
partitions جدا کردن جزء بندی کردن
vamp وصله کردن سرهم بندی کردن
portions تسهیم کردن سهم بندی کردن
sorts دسته کردن طبقه بندی کردن
grades طبقه بندی کردن کلاسه کردن
typed ماشین کردن طبقه بندی کردن
types ماشین کردن طبقه بندی کردن
sort دسته کردن طبقه بندی کردن
portion تسهیم کردن سهم بندی کردن
resorted جدا کردن طبقه بندی کردن
packs بسته بندی کردن
bungle سرهم بندی کردن
compartmentalizing بخش بندی کردن
subsumes رده بندی کردن
formats قالب بندی کردن
bunlge سرهم بندی کردن
subsuming رده بندی کردن
schedules زمان بندی کردن
scheduled زمان بندی کردن
format قالب بندی کردن
classify طبقه بندی کردن
prioritised اولویت بندی کردن
compartmentalizing فصل بندی کردن
aggroup طبقه بندی کردن
group دسته بندی کردن
schedule زمان بندی کردن
break down تقسیم بندی کردن
bungles سرهم بندی کردن
bungled سرهم بندی کردن
subsumed رده بندی کردن
echelonment رده بندی کردن
resort دسته بندی کردن
to erect into دسته بندی کردن به
resorted دسته بندی کردن
groups دسته بندی کردن
resorts دسته بندی کردن
prioritising اولویت بندی کردن
to provide against پیش بندی کردن
prioritises اولویت بندی کردن
prioritize اولویت بندی کردن
pigeonhole طبقه بندی کردن
grade دسته بندی کردن
prioritized اولویت بندی کردن
put up بسته بندی کردن
compartmentalizes فصل بندی کردن
pack بسته بندی کردن
impone شرط بندی کردن
put-up بسته بندی کردن
impost تعرفه بندی کردن
classifying رده بندی کردن
to pay court عرض بندی کردن
subsume رده بندی کردن
layer طبقه بندی کردن
layers طبقه بندی کردن
packing بسته بندی کردن
systematization رده بندی کردن
classifying طبقه بندی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com