Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
efficiency
درجه تاثیر
efficacy
درجه تاثیر
efficacity
درجه تاثیر
Other Matches
beam attack
تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
shoulder patch
درجه روی بازوی درجه داران
elevation indicator
صفحه مدرج درجه طبلک درجه
sighting bar
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
third-class
درجه سوم بلیط درجه 3
third class
درجه سوم بلیط درجه 3
superelevation
درجه ارتفاع درجه بلندی
sighting leaf
ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
influenced
تاثیر
adaphorous
بی تاثیر
influences
تاثیر
impressiveness
تاثیر
forcibly
با تاثیر
forcefulness
تاثیر
semplice
بی تاثیر
influence line
خط تاثیر
influence
تاثیر
influx
تاثیر
effect
تاثیر
effected
تاثیر
effecting
تاثیر
hank
تاثیر
hanks
تاثیر
efficacy
تاثیر
influencing
تاثیر
effectiveness
تاثیر
sensation
تاثیر
sensations
تاثیر
affection
تاثیر
influxes
تاثیر
impressible
تاثیر پذیر
bears
تاثیر داشتن
influence value
ارزش تاثیر
impressional
تاثیر کننده
influence value
ضریب تاثیر
field effect
با تاثیر میدانی
impressionability
تاثیر پذیری
inductive influence
تاثیر القائی
efficacity
تاثیر سودمندی
impress
تاثیر کردن بر
aerating
در تحت تاثیر
influences
تاثیر کردن بر
aerates
در تحت تاثیر
aerated
در تحت تاثیر
aerate
در تحت تاثیر
influenced
تاثیر کردن بر
influencing
تاثیر کردن بر
impressing
تاثیر کردن بر
afair
تاثیر کردن
influence
تاثیر کردن بر
effectiveness
تاثیر بخشی
impresses
تاثیر کردن بر
impressed
تاثیر کردن بر
effectiveness
میزان تاثیر
bear
تاثیر داشتن
concerned
[by]
<adj.>
تحت تاثیر
radius of influence
شعاع تاثیر
make an impression
تاثیر گذاشتن
wallydraigle
تاثیر پذیر
size effect
تاثیر اندازه
after-effect
تاثیر بعدی
after-effects
تاثیر بعدی
touched
تحت تاثیر
hit-and-run
<idiom>
تاثیر ناگهانی
coefficients
ضریب تاثیر
coefficient
ضریب تاثیر
affected
[by]
<adj.>
تحت تاثیر
brevet
درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
cost effectiveness
تاثیر بخشی هزینه
without prejudice
بدون تاثیر به اینده
edaphic
تحت تاثیر خاک
counteracted
متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracting
متقابلا" تاثیر گذاشتن
bacterization
تحت تاثیر باکتری
impressed
: تحت تاثیر قراردادن
counteracts
متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteract
متقابلا" تاثیر گذاشتن
impresses
: تحت تاثیر قراردادن
insalutary
تاثیر روحی بد اب و هوا
action
تاثیر اثر جنگ
alcoholism
تاثیر الکل در مزاج
actions
تاثیر اثر جنگ
impressing
: تحت تاثیر قراردادن
ship influence
تاثیر عبور کشتی
impress
: تحت تاثیر قراردادن
import
دخل داشتن به تاثیر کردن در
imported
دخل داشتن به تاثیر کردن در
weather worn
تحت تاثیر هوا در امده
infusive
دارای قوه نفوذ یا تاثیر
affected
تحت تاثیر واقع شده
importing
دخل داشتن به تاثیر کردن در
reacts
تحت تاثیر واقع شدن
iteraction
تاثیر چند چیز بر یکدیگر
reacting
تحت تاثیر واقع شدن
reacted
تحت تاثیر واقع شدن
unbiased
تحت تاثیر واقع نشده
react
تحت تاثیر واقع شدن
like water off a duck's back
<idiom>
بی تاثیر ،بدون تغیر عقیده
alcoholize
تحت تاثیر الکل دراوردن
austral
تحت تاثیر باد جنوبی
to be i. with an idea
فکری در کسی تاثیر نمودن
vulcanization
تحت تاثیر حرارت اتشفشانی
apply
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
applying
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
applies
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
cost effectiveness analysis
تحلیل تاثیر بخشی هزینه ها
photothropism
جنبش در تحت تاثیر روشنایی
bacterize
تحت تاثیر باکتری قراردادن
electrifying
تحت تاثیر برق قرار دادن
bias
تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
electrify
تحت تاثیر برق قرار دادن
electrifies
تحت تاثیر برق قرار دادن
to impinge on something
تاثیر منفی روی چیزی گذاشتن
electrified
تحت تاثیر برق قرار دادن
biotecture
[معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
biases
تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
consumer appeal
تاثیر محصول روی مصرف کننده
impressibly
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
mountains influnce climate
کوه دراب و هوا تاثیر دارد
influence mine
مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
photo electric
وابسته به تاثیر نورو الکتریک باهم
impressionability
امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
actinic
دارای خواص پرتوافکنی مربوط به تاثیر شیمیایی
volcanize
تحت تاثیر حرارت اتشفشانی قرار دادن
like hell
<idiom>
با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
proselytism
تحت تاثیر تبلیغات مسلکی واقع شدن
public image
تاثیر علامت تجارتی روی ذهن مردم
machine address
مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
affect
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affects
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
hall effect
شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
master at arms
درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
How do you think the changes will affect you?
فکر می کنید تغییرات چگونه بر زندگی شما تاثیر بگذارد؟
inducing
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induces
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
propagate
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
induced
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
propagated
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
induce
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
propagates
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagating
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
geotropism
رشدو نمو گیاه تحت تاثیر قوه جاذبه زمین
hydrolyte
جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد
critical engine
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
nunc pro tunc
حکم یا سند جدید الصدور که نسبت به گذشته تاثیر داشته باشد
advection
جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
electro magnet
اهنی که در تحت تاثیر قوه برق خاصیت مغناطیسی پیداکند اهنربای الکتریکی
resist
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
dielectric heating
گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد
resisting
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resists
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resisted
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
ageing
ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا
lifemanship
متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
field emission
پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
impedance
اندازه گیری تاثیر مدار الکتریکی روی سیگنال مغناطیسی شده دارد پس از اعمال ولتاژ
real time
سیستمی که زمان پردازش آن بسیار مهم است و میتواند منبع داده را تحت تاثیر قرار دهد
flowchart
دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
flow diagram
دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
common nuisance
منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
logical
مسیر Token در بین لایههای هر گره . در توپولوژی فیزیک FDDI حلقه منط قی را تحت تاثیر قرار نمیدهد
cross modulation
مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
inversion
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
inversions
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
haze
تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
biaxial deformation
خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد
pneumatolysis
تاثیر بخار گرم ومایعات وفشار درتشکیل سنگهای معدنی واقع در مجاورت سنگهای اذرین
for the world
<idiom>
تحت تاثیر هرشرایطی ،تحت هر شرایطی
scalage
درجه
lengths
درجه
length
درجه
second class
درجه 2
pitch
درجه
run of the mine
بی درجه
ranks
درجه
ranked
درجه
rank
درجه
pitches
درجه
top hole
درجه یک
tophole
درجه یک
topnotch
درجه یک
high-class
درجه یک
number one
درجه یک
slap-up
درجه یک
top-notch
درجه یک
aquastat
درجه
grade
درجه
grades
درجه
proportion
درجه
chinical t.
درجه
gauge=gage
درجه
second-rate
درجه دو
second rate
درجه دو
gauge glass
درجه اب
gage=gauge
درجه
clinical thermometer
درجه
copacetic
درجه یک
copesetic
درجه یک
top
درجه یک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com