Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
image contrast
درجه خاکستری تصویر
Other Matches
v ring
تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
blacked
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacker
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacks
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
grizzlies
خاکستری یا مایل به خاکستری
grizzly
خاکستری یا مایل به خاکستری
crop
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
crops
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
cropped
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
tweening
محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
images
سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر
image
[سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
picturing
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picture
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictured
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictures
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
videoing
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
acrobat
که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
videos
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
acrobats
که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
videoed
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
video
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
images
تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود
image
[تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.]
flickers
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flicker
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flickered
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
spherization
جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند
lossless compression
روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
beam attack
تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
refresh
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshed
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
auto
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
refreshes
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
autos
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
shoulder patch
درجه روی بازوی درجه داران
elevation indicator
صفحه مدرج درجه طبلک درجه
persistence
مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
hypertext
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
pen drawing
تصویر خطی تصویر مدادی
tracing
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
tracings
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
sighting bar
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
third class
درجه سوم بلیط درجه 3
third-class
درجه سوم بلیط درجه 3
superelevation
درجه ارتفاع درجه بلندی
orthographic
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
background
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
backgrounds
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
sighting leaf
ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
ash coloured
خاکستری
greyer
خاکستری
ashy
خاکستری
grayest
خاکستری
grayer
خاکستری
greyest
خاکستری
drabbest
خاکستری
pewter
خاکستری
grizzles
خاکستری
gray
خاکستری
drab
خاکستری
grizzle
خاکستری
grey
خاکستری
drabber
خاکستری
cinderous
خاکستری
cinerarium
خاکستری
grizzled
خاکستری
ashen
خاکستری
cinerary
خاکستری
grizzling
خاکستری
salt-and-pepper
خاکستری
cindery
خاکستری
image dissector tube
لامپ تجزیه کننده تصویر لامپ دیسکتور تصویر
raster scan
ردیابی افقی محل تصویر پیمایش محل تصویر
images
نقش کردن تصویر کردن نشان دادن تصویر
mercurial unguent
روغن خاکستری
gray bearded
رنگ خاکستری
greyish
مایل به خاکستری
gray matter
ماده خاکستری
earth light
روشنایی خاکستری
cinereous
خاکستری رنگ
grayness
رنگ خاکستری
grizzly bear
خرس خاکستری
He (his hair) turned grey.
مویش خاکستری شد
greyness
رنگ خاکستری
gray cast iron
چدن خاکستری
earth shine
روشنایی خاکستری
greyness
خاکستری بودن
gray scale
اندازه خاکستری
gray ramus
شاخه خاکستری
ash gray
خاکستری رنگ
grey unguent
روغن خاکستری
livid
خاکستری رنگ
grey propaganda
تبلیغات خاکستری
neapolitan ointment
روغن خاکستری
median gray
خاکستری متوسط
grey tin
قلع خاکستری
mottled pig iron
چدن خاکستری
grey cast iron
چدن خاکستری
gray or mercurial unguent
روغن خاکستری
grayness
خاکستری بودن
greyly
بارنگ خاکستری
grayish
متمایل به خاکستری
grayly
بطور خاکستری
grizzle
خرس خاکستری امریکا
gray-white
رنگ سفید-خاکستری
isabel
زرد مایل به خاکستری
grizzling
نالیدن خاکستری کردن
isabella
زرد مایل به خاکستری
dark grey
رنگ خاکستری تیره
grey iron scrap
قراضه اهن خاکستری
hoary
سفید مایل به خاکستری
grizzling
خرس خاکستری امریکا
krimmer
پوست گوسفند خاکستری
ashen
دارای رنگ خاکستری
grizzles
نالیدن خاکستری کردن
griseous
خاکستری مایل به ابی
grizzle
نالیدن خاکستری کردن
grizzles
خرس خاکستری امریکا
grege
اردهای مایل به خاکستری
grey iron foundry
ریخته گری خاکستری
high test grey iron
چدن خاکستری پرارزش
image formation
تولید تصویر تصویر
iron-grey
رنگ خاکستری وسیاه اهن
taupe
رنگ خاکستری مایل به قهوهای
teal blue
رنگ ابی مایل به خاکستری
iron grey
رنگ خاکستری وسیاه اهن
Euro-
کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
euro
کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
thalamic
ماده خاکستری مغز میانی
slate blue
رنگ ابی مایل به خاکستری
podzolization
تشکیل خاک خاکستری یا سفید
iron gray
رنگ خاکستری وسیاه اهن
slate
<adj.>
<noun>
رنگی میان آبی و خاکستری
hoar
سفید مایل به خاکستری موسفید
lyart
دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
lyard
دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
grizzled
خاکستری رنگ دارای موهای سفید
gray matter
ماده خاکستری بافت عصبی مغز
sallow
رنگ خاکستری مایل به زرد وسبز
olive gray
رنگ سبز مایل بزرد خاکستری
monochrome
در یک رنگ با سایههای خاکستری و سیاه و سفید
thalamus
تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
towhead
کسیکه موهای مایل به سفیدیا خاکستری دارد
grisaille
نقاشی برجسته نماروی شیشه برنگ خاکستری
beige
رنگ قهوهای روشن مایل بزرد و خاکستری
gulls
مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
gull
مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
beryllium
فلز بریلیوم بعلامت Beبرنگ خاکستری فولادی
grivet
نوعی میمون خاکستری مایل به ابی افریقای جنوبی
brevet
درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
grey scale
سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
scans
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scanned
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scan
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
karakul
کاراکول
[نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
grey matter
بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
aliasing
روش کاهش اثر لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها. 2-
anti-
روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
cirro status
ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
composite video
واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
master at arms
درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
blae
ابی متمایل به سیاه خاکستری ابی رنگ
Rudbar
شهر رودبار
[این شهر در استان قزوین به بافت فرش در اندازه های مختلف و استفاد از پود سفید یا خاکستری یا صورتی شناخته شده است.]
picturing
تصویر
projection
تصویر
projections
تصویر
scenography
تصویر
pictures
تصویر
picture
تصویر
skew
تصویر کج
pictured
تصویر
skewing
تصویر کج
imagery
تصویر
skews
تصویر کج
delineation
تصویر
image line
خط تصویر
likeness
تصویر
likenesses
تصویر
icon
تصویر
portrayal
تصویر
portrayals
تصویر
portraits
تصویر
gratings
در تصویر
icons
تصویر
ikons
تصویر
portrait
تصویر
image
تصویر
illustrations
تصویر
illustration
تصویر
vignettes
تصویر
vignette
تصویر
images
تصویر
grating
در تصویر
shape
تصویر
shapes
تصویر
afterimage
رد تصویر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com