Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
shoulder mark
درجه سردوشی افسران
Other Matches
clumping
درجه سردوشی
clump
درجه سردوشی
clumped
درجه سردوشی
clumps
درجه سردوشی
stalag
بازداشتگاه افسران و درجه داران زمان جنگ درالمان
shoulder mark
نشان سردوشی علایم سردوشی
epaulettes
سردوشی
epaulets
سردوشی
epaulet
سردوشی
shoulder badge
سردوشی
epaule
سردوشی
shoulder strap
نوار سردوشی
epaulets
سردوشی افسری
epaulette
سردوشی افسری
epaulet
سردوشی افسری
epaulettes
سردوشی افسری
shoulder mark
نشان سردوشی
baton
عصای افسران
batons
عصای افسران
officer's mess
نهارخوری افسران
wardroom
اطاق افسران
opposite numbers
افسران شاغل
senior officer
ارشدترین افسران
staffed
افسران صاحب منصبان
staffs
افسران صاحب منصبان
staff
افسران صاحب منصبان
senior officers
افسران ارشدیا بالارتبه
officer's mess
سالن غذاخوری افسران
wardroom
اطاق افسران ناو
wardroom
باشگاه افسران ناو
opposite numbers
افسران مشغول به کار
statem room
خوابگاه افسران ناو
officers call
نشریه اطلاعاتی مخصوص افسران
ward room
اطاق افسران در کشتی جنگی
they were badly officered
افسران انها خوب نبودند
reserved list
صورت افسران دریایی ذخیره یا احتیاط
top secret
مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
archon
یکی از افسران عالیرتبهء اتن قدیم
top-secret
مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
beam attack
تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
gun room
اطاق افسران جزء درکشتیهای جنگی بزرگ
muster roll
دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
The officers were brifed on (about) the detailes.
افسران درباره جزییات مطلع ( توجیه شدند )
bat money
فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
bat allowance
فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
elevation indicator
صفحه مدرج درجه طبلک درجه
shoulder patch
درجه روی بازوی درجه داران
table money
فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
sighting bar
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
superelevation
درجه ارتفاع درجه بلندی
third-class
درجه سوم بلیط درجه 3
third class
درجه سوم بلیط درجه 3
sighting leaf
ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
brevet
درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
master at arms
درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
gauges
درجه
grade
درجه
second class
درجه 2
clinical thermometer
درجه
gauge=gage
درجه
first class
درجه یک
copesetic
درجه یک
first string
درجه یک
rank
درجه
mark
درجه
gage
درجه
gage=gauge
درجه
gauge glass
درجه اب
marks
درجه
scalage
درجه
grades
درجه
kyu
درجه
low grade
کم درجه
nobby
درجه یک
elevation
درجه
gauged
درجه
gauge
درجه
run of the mine
بی درجه
copacetic
درجه یک
classy
درجه یک
echelons
درجه
echelon
درجه
elevations
درجه
chinical t.
درجه
second class
درجه دو
pitch
درجه
degrees
درجه
pitches
درجه
aquastat
درجه
top-notch
درجه یک
slap-up
درجه یک
degree
درجه
proportion
درجه
proportions
درجه
equally
<adv.>
به یک درجه
just as well
<adv.>
به یک درجه
third-rate
درجه سه
scale
درجه
third rate
درجه سه
title
درجه
titles
درجه
length
درجه
top hole
درجه یک
lengths
درجه
ranked
درجه
top
درجه یک
second-rate
درجه دو
second rate
درجه دو
ranks
درجه
number one
درجه یک
high-class
درجه یک
rate
درجه
rates
درجه
topnotch
درجه یک
tophole
درجه یک
grading
درجه بندی
degree of polymerization
درجه بسپارش
confidence level
درجه اطمینان
degree of precision
درجه دقت
consistence
درجه غلظت
degree of advancement
درجه پیشرفت
dan
درجه درکاراته
d.p
درجه بسپارش
degree of compaction
درجه تراکم
degree of crystalinity
درجه بلورینگی
degree of curve
درجه انحناء
degree of dissociation
درجه تفکیک
cope flask
درجه روئی
degree of freedom
درجه ازادی
degree of centralization
درجه تمرکز
largely
تا درجه زیادی
battle sight
شکاف درجه
battle sight
درجه جنگی
adjusted elevation
درجه تنظیمی
bar sight
ستون درجه
bar sight
شکاف درجه
baccslavreate
درجه شوالیه
baccalaureate
درجه باشلیه
anti knock property
درجه اکتان
fluidity
درجه سفتی
supremely
با علی درجه
puny
درجه پست
pinnacle
منتهی درجه
pinnacles
منتهی درجه
quantum
درجه میزان
adjustability
درجه انطباق
angle of elevation
زاویه درجه
baume degree
درجه بومه
brick layer
بنای درجه دو
calibration
درجه بندی
centigrade degree
درجه صدبخشی
graduation
درجه گرفتن
graduation
درجه بندی
honorary
درجه افتخاری
doctorate
درجه دکتری
doctorates
درجه دکتری
stair
مرتبه درجه
shade
درجه رنگ
shades
درجه رنگ
shadings
درجه رنگ
comparative
درجه تفضیلی
comparatives
درجه تفضیلی
consistency
درجه غلظت
advancement in rating
ارتقاء درجه
summated ratings
مجموع درجه ها
tiptop
درجه اعلی
to take one's d.
درجه گرفتن
trial elevation
درجه ازمایشی
viscosity
درجه غلیظی
void ratio
درجه تخلخل
head over heels
<idiom>
منتهای درجه
hold a candle to
<idiom>
درهمان درجه
economy class
درجه توریستی
standard class
درجه استاندارد
coarse wool
پشم درجه دو
scaling
درجه بندی
tiptop
بالاترین درجه
tip top
بالاترین درجه
superlatively
در درجه عالی
supply sergeant
درجه دارتدارکات
t. far
تا این درجه
tenth rate
درجه دهم
tertiary alcohol
الکل 3 درجه
tertiary amine
امین 3 درجه
tertiary carbon
کربن 3 درجه
tertiary hydrogen
هیدروژن 3 درجه
the positive d.
درجه مطلق
third class road
جاده درجه سه
third degree of readiness
امادگی درجه سه
third rater
درجه سوم
thirty degree cut
برش 03 درجه
water hardness
درجه سختی آب
white wool
پشم درجه یک
alacrity
[speed]
درجه تندی
celerity
درجه تندی
easiness
[quickness]
درجه تندی
fleetness
درجه تندی
nippiness
درجه تندی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com