English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
cotton grade درجه پنبه بر اساس مرغوبیت
Other Matches
chart of attributes جدول امار تعیین درجه مرغوبیت کالا
maco پنبه درجه یک مصری
euler theorem در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
linter ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
substantialize اساس دادن یا اساس پیدا کردن
base course لایه اساس قشر اساس
quality control کنترل مرغوبیت
prototype tests ازمایشهای مرغوبیت
asbestos پنبه نسوز پنبه کوهی
It depends on its quality. بستگی به جنس ( مرغوبیت وکیفیت )آن دارد
fall wool پشم پاییزه [پشمی که در پاییز چیده می شود و مرغوبیت کمتری از پشم بهاره دارد.]
beam attack تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
wage fund theory of wages نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
summer resorts ییلاق عشایر [فرش های بافته شده در این هنگام از کوچ عشایر بدلیل مرغوبیت بهتر پشم، دارای کیفیت بهتری است.]
elevation indicator صفحه مدرج درجه طبلک درجه
shoulder patch درجه روی بازوی درجه داران
sighting bar ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
superelevation درجه ارتفاع درجه بلندی
third-class درجه سوم بلیط درجه 3
third class درجه سوم بلیط درجه 3
sighting leaf ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
groundless بی اساس
cornerstones اساس
nuclei اساس
unsubstantiality بی اساس
element اساس
groundsel اساس
unsubstantial بی اساس
foundation اساس
rootless بی اساس
insubstatiality بی اساس
ill founded بی اساس
ground اساس
structuring اساس
ill-founded بی اساس
structures اساس
bedrock اساس
idlest بی اساس
pier foundation اساس پی
chimeric بی اساس
idles بی اساس
unfounded بی اساس
nucleus اساس
structure اساس
principium اس اساس
origin اساس
fundamental اساس
delusive بی اساس
rationale اس اساس
origins اساس
baseless بی اساس
basis اساس
root اساس
elements اساس
subsistance اساس
idled بی اساس
idle بی اساس
substantially در اساس
vaporous بی اساس
roots اساس
fundament اساس
cornerstone اساس
grass roots اساس
corpus delicti اساس جرم
ignore بی اساس دانستن
ignored بی اساس دانستن
ignores بی اساس دانستن
there is nothing in it بی اساس است
groundwork زمینه اساس
corpus juris اساس قانون
ignoring بی اساس دانستن
corner stone بنیاد اساس
Unfounded rumours. شایعات بی اساس
elements عنصر اساس
gossipry شایعات بی اساس
tittle-tattle شایعات بی اساس
tittle tattle شایعات بی اساس
gossip شایعات بی اساس
gossiped شایعات بی اساس
gossiping شایعات بی اساس
gossips شایعات بی اساس
element عنصر اساس
groundlessly بطور بی اساس
insubstantial بی اساس بیموضوع
data origination اساس داده
foundation پی ریزی اساس
idle rumoues شایعات بی اساس
hot mix base اساس اسفالتی گرم
gossiping شایعات بی اساس دادن
gossip شایعات بی اساس دادن
fabrics سبک بافت اساس
fabric سبک بافت اساس
To build on sand. کار بی اساس کردن
rooty of sand چیز ناپایدار یا بی اساس
demand processing پردازش بر اساس نیاز
grounded (his complaint was not grounded شکایت او بی اساس بود
gossips شایعات بی اساس دادن
bedding بنیاد و اساس هرکاری
subbase course لایه زیر اساس
gossiped شایعات بی اساس دادن
ill founded دارای شالوده یا اساس بد بی پروپا
euhemerism اساس تاریخی برای افسانه ها
on an arm's length basis بر اساس مستقل و برابر بودن [در]
subbase course لایه پی قشر زیر اساس
gossiper کسیکه شایعات بی اساس میدهد
cotton yarn نخ پنبه
carder پنبه زن
collodion پنبه
cotton پنبه
cottons پنبه
his joys p from baseless hope خوشیهای اوناشی ازامیدهای بی اساس است
elements رکن اساس جزئی از یک قسمت یایکان
element رکن اساس جزئی از یک قسمت یایکان
average cost pricing قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
It must have a solid foundation. اساس کار باید محکم باشد
euhemerize اساس تاریخی قائل شدن برای
cotton wool پنبه لایی
corks چوب پنبه
cottonseed پنبه دانه
cotton wool لایی پنبه
floated چوب پنبه
float چوب پنبه
nitro cotton باروت پنبه
guncotton باروت پنبه
cotton plant درخت پنبه
phellem چوب پنبه
To cut ones head with cotton . <proverb> با پنبه سر بریدن .
pyrocellulose پنبه باروتی
pyrocotton پنبه باروتی
floats چوب پنبه
abiston پنبه کوهی
paper tigers پهلوان پنبه
feeding cloth پنبه رسان
absorbent cotton پنبه هیدروفیل
asbestus سنگ پنبه
asbestus پنبه کوهی
asbestus پنبه نسوز
asbeston پنبه نسوز
cards پنبه زنی
earth flax پنبه کوهی
card پنبه زنی
cork چوب پنبه
Egyptian cotton پنبه مصری
floss پنبه ابریشمی
paper tiger پهلوان پنبه
oxide zine پنبه روی
floers of zinc پنبه روی
boll [cotton gin] غوزه پنبه
bobber چوب پنبه
abiston پنبه نسوز
rock cork پنبه کوهی
cottonseed تخم پنبه
bullying پهلوان پنبه
cotton plant بوته پنبه
cash crops پنبه وتنباکو
miuntain flax پنبه کوهی
cotton seed پنبه دانه
cotton seed تخم پنبه
pod قوزه پنبه
stoppers چوب پنبه
stopper چوب پنبه
bullies پهلوان پنبه
bullied پهلوان پنبه
asbestos پنبه کوهی
asbestos پنبه نسوز
bully پهلوان پنبه
miuntain flax سنگ پنبه
pods قوزه پنبه
lint ضایعات پنبه
bravado پهلوان پنبه
cotton plantation پنبه زار
cotton plantation پنبه کاری
cotton waste ضایعات پنبه
it was basedon evclid اساس ان روی اقلیدس گذارده شده بود
simple interest سود پول بر اساس سال 063 روزه
brevet درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
gins پنبه را پاک کردن
bunged چوب پنبه بشکه
asbestine مانند پنبه نسوز
cotton-waste آشغال و ضایعات پنبه
corked چوب پنبه دار
gin پنبه را پاک کردن
cotton gin ماشین پنبه پاک کن
stoppers باچوب پنبه بستن
mallow پنیرک پنبه ایرانی
loggerhead نوعی افت پنبه
cotton cake کنجاره پنبه دانه
tampons پنبه یا کهنه قاعدگی
bungs چوب پنبه بشکه
cottonseed oil روغن پنبه دانه
ginning پنبه پاک کنی
stopper باچوب پنبه بستن
bung چوب پنبه بشکه
cotton-mills کارخانه ریسندگی پنبه ای
mountain cork یکجور پنبه کوهی
asbestos cement سیمان پنبه نسوز
asbestos cement سیمان پنبه کوهی
comber ماشین پنبه زنی
tampon پنبه یا کهنه قاعدگی
pourpoint لحاف پنبه دار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com