English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 158 (2 milliseconds)
English Persian
anticipative درحالت انتظار
Other Matches
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
walras law براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
attend انتظار کشیدن انتظار داشتن
attending انتظار کشیدن انتظار داشتن
attends انتظار کشیدن انتظار داشتن
holding position وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
in re درحالت
subconsciously درحالت ناخوداگاهی
subconscious درحالت ناخوداگاهی
waiting position ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
passiveness فعل درحالت مجهول
somnolent درحالت خواب وبیدار
stationary state تعادل درحالت سکون
nominative indepdent اسمی که درحالت نداواقع شود
scolex کرم کدو درحالت جنینی
cackling صدای مرغ درحالت تخم گذاری
In a state of despair(anxiety,etc). درحالت یأس ونومیدی (تشویش وغیره )
cackled صدای مرغ درحالت تخم گذاری
cackles صدای مرغ درحالت تخم گذاری
cackle صدای مرغ درحالت تخم گذاری
tenterhooks <idiom> درحالت معلق یا کش دادن به دلیل نا معلومی
mesmeric مربوط بخواب مصنوعی درحالت خواب مغناطیسی گیرنده
aerostatics علمی که درمورد گازها درحالت سکون و تعادل بحث میکند
home row ردیفی از کلیدها روی صفحه کلید که انگشتان شخص درحالت عادی روی انها قرارمی گیرد
prospect انتظار
expectation انتظار
expectancy انتظار
expectantly با انتظار
prospects انتظار
prospecting انتظار
expectance انتظار
ready line خط انتظار
expectations انتظار
anticipation انتظار
prospected انتظار
cooling period زمان انتظار
expectancy chart نمودار انتظار
error of expectation خطای انتظار
expectancy table جدول انتظار
expectative مورد انتظار
half pay حق انتظار خدمت
in prospective انتظار داشته
in prospect انتظار داشته
inopinate انتظار نداشته
redezvous محل انتظار
rendezvous area موضع انتظار
ante-chamber اتاق انتظار
anticipated <adj.> انتظار می رود
estimated <adj.> انتظار می رود
expected <adj.> انتظار می رود
presumable <adj.> انتظار می رود
waiting-room اتاق انتظار
in the cards <idiom> انتظار داشتن
beyond the pale <idiom> دوراز انتظار
to look forward to انتظار داشتن
to my great surprise برخلاف انتظار من
wait state حالت انتظار
wait state وضعیت انتظار
wait time زمان انتظار
waiting room اطاق انتظار
waiting time زمان انتظار
reception room اتاق انتظار
reception rooms اتاق انتظار
probable <adj.> انتظار می رود
lobbies سالن انتظار
lobby سالن انتظار
standby حالت انتظار
standbys حالت انتظار
anterooms اطاق انتظار
anteroom اطاق انتظار
ante-rooms اطاق انتظار
bide در انتظار ماندن
waiting-room اطاق انتظار
waiting-rooms اطاق انتظار
lobbied سالن انتظار
anticipatory در حال انتظار
waiting lists لیست انتظار
aspiration level سطح انتظار
waiting list لیست انتظار
to look forward to something انتظار چیزی را داشتن
tempo stroll variation واریاسیون صبر و انتظار
suit up ذخیره در انتظار بازی
sales expectations فروش مورد انتظار
point spread امتیاز قابل انتظار
in prospect مورد انتظار [در برنامه ]
one anxious week of waiting یک هفته انتظار با نگرانی
likly انتظار داشتنی مناسب
nonpay status حالت انتظار خدمتی
intended saving پس انداز مورد انتظار
anticipated inflation تورم مورد انتظار
on deck در انتظار نوبت شنا
means end expectation انتظار وسیله- هدف
beyond one's expectation مافوق انتظار کسی
expected value ارزش مورد انتظار
expected price قیمت مورد انتظار
expected frequency فراوانی مورد انتظار
look forward انتظار چیزی را داشتن
anticipated price قیمت مورد انتظار
anticipated profit سود مورد انتظار
intended investment سرمایه گذاری مورد انتظار
fractional antedating goal response خرده پاسخ انتظار هدف
par for the course <idiom> تنها چیزیکه انتظار داشته
to have arrived [expected moment] رسیدن [به زمان انتظار رفته]
waits انتظار کشیدن معطل شدن
hold forth پیشنهاد کردن انتظار داشتن
awaiting aircraft availability زمان انتظار درخط تعمیر
speculates انتظار سودو زیاد داشتن
to look forward expectantly to the future با انتظار به آینده نگاه کردن
promise نوید انتظار وعده دادن
speculating انتظار سودو زیاد داشتن
speculate انتظار سودو زیاد داشتن
profiteers فردیکه انتظار سودزیاد دارد
waited انتظار کشیدن معطل شدن
profiteer فردیکه انتظار سودزیاد دارد
product life expectancy عمر مورد انتظار محصول
expects انتظار داشتن منتظر بودن
expecting انتظار داشتن منتظر بودن
expected انتظار داشتن منتظر بودن
expect انتظار داشتن منتظر بودن
promises نوید انتظار وعده دادن
wait انتظار کشیدن معطل شدن
await منتظر شدن انتظار داشتن
awaited منتظر شدن انتظار داشتن
awaiting منتظر شدن انتظار داشتن
awaits منتظر شدن انتظار داشتن
speculated انتظار سودو زیاد داشتن
a further 50 are in prospect ۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
cabstand [American E] توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
taxi stand توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
taxi rank [British E] توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
I look forward to receiving your reply. من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
envisage انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaged انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisages انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaging انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
queuing theory نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
central tendency احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
ready cap حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
lounger کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
deliver the goods <idiom> موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
Perhaps you are waiting for the plums fall into your mouth. لابد انتظار داری که لقمه را بجوند ودهانت بگذارند
get away with murder <idiom> انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
immediate پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
hang قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hangs قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
Those who play with edged tools must expect to be . <proverb> کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
mttr متوسط زمانی که انتظار می رود برای تشخیص و تصحیح یک خطا در سیستم کامپیوتری لازم باشدRepair To Time ean
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas.. <proverb> کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
ring سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
zero wait state که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
von neuman morgensterm utility index شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com