Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
to grind out an oath
درحال دندان قرچه سوگندیادکردن
Other Matches
teeth grinding
دندان قرچه
to grind the teeth
دندان قرچه کردن
gnashes
دندان قرچه کردن
gnashing
دندان قرچه کردن
gnashed
دندان قرچه کردن
gnash
دندان قرچه کردن
bruxism
دندان قرچه در خواب
he did half swear
سخت سوگندیادکردن
pounce
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pouncing
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounced
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounces
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
in plant
درحال رویش درحال رشد
tusks
دندان عاج فیل دندان گراز حیوانات
tusk
دندان عاج فیل دندان گراز حیوانات
enamel
مینای دندان
[دندان پزشکی]
[کالبدشناسی]
tooth whitening
سفید کردن دندان
[دندان پزشکی]
tooth bleaching
سفید کردن دندان
[دندان پزشکی]
dentin
عاج دندان
[دندان پزشکی]
[کالبدشناسی]
dental pulp
پالپ دندان
[دندان پزشکی]
[کالبدشناسی]
pulpa
پالپ دندان
[دندان پزشکی]
[کالبدشناسی]
pulpa
مغز دندان
[دندان پزشکی]
[کالبدشناسی]
dental pulp
مغز دندان
[دندان پزشکی]
[کالبدشناسی]
tooth enamel
مینای دندان
[دندان پزشکی]
[کالبدشناسی]
dental enamel
مینای دندان
[دندان پزشکی]
[کالبدشناسی]
dentine
عاج دندان
[دندان پزشکی]
[کالبدشناسی]
toothache
{sg}
دندان درد
[دندان پزشکی]
odontogenic pain
دندان درد
[دندان پزشکی]
dental pain
دندان درد
[دندان پزشکی]
odontodynia
دندان درد
[دندان پزشکی]
dentalgia
دندان درد
[دندان پزشکی]
odontalgia
دندان درد
[دندان پزشکی]
toothache
دندان درد
[دندان پزشکی]
caries
پوسیدگی دندان
[دندان پزشکی]
gam
دندان گراز یا دندان کج دهان
odontology
دندان شناسی دندان پزشکی
tooth pick
خلال دندان دندان کاو
toothaches
دندان درد ها
[دندان پزشکی]
dental restoration
پرکردن دندان
[دندان پزشکی]
dental filling
پرکردن دندان
[دندان پزشکی]
dental restoration
ترمیم دندان
[دندان پزشکی]
dental filling
ترمیم دندان
[دندان پزشکی]
tooth pain
دندان درد
[دندان پزشکی]
pain in tooth
دندان درد
[دندان پزشکی]
dental caries
پوسیدگی دندان
[دندان پزشکی]
dental decay
[Caries dentium]
پوسیدگی دندان
[دندان پزشکی]
tooth decay
پوسیدگی دندان
[دندان پزشکی]
cavities
پوسیدگی دندان
[دندان پزشکی]
feverous
درحال تب
perdu
درحال کمین
perdue
درحال کمین
on stream
درحال فعالیت
on one's knees
درحال خضوع
aglow
درحال اشتعال
kissing kind
درحال اشتی
on the boil
درحال جوشیدن
dormant
درحال کمون
in child birth
درحال زایمان
struck
درحال اعتصاب
suspense
درحال تعلیق
amort
درحال مرگ
blushingly
درحال شرمندگی
in a wrought up state
درحال عصبانی
reelingly
درحال تلوتلو
perlexedly
درحال اشفتگی
shiveringly
درحال لرز
latent
درحال کمون
ongoing
درحال پیشرفت
nascent
درحال تولد
amok
درحال جنون
functioning
درحال کار
For the time being. At peresent. presently.
درحال حاضر
at the present moment
درحال حاضر
moribund
درحال نزع
to be on the grin
درحال پوزخندبودن
stations
جا درحال سکون
stationed
جا درحال سکون
sejant
درحال جلوس
high water
دریا درحال مد
dying
درحال نزع
station
جا درحال سکون
suspensive
درحال تعلیق
suspensive
درحال توقف
hang up
درحال معلق ماندن
hover
درحال توقف پر زدن
hovered
درحال توقف پر زدن
sacking
درحال یورش وچپاول
enravish
درحال جذبه انداختن
hang-ups
درحال معلق ماندن
enrapture
درحال جذبه انداختن
hang-up
درحال معلق ماندن
hovers
درحال توقف پر زدن
fall into abeyance
درحال وقفه افتادن
saleintiant
درحال جست وخیز
sejant
درحال چمباتمه زدن
overtaking vessel
ناو درحال سبقت
saleint
درحال جست وخیز
sobersided
فروتن درحال هوشیاری
swing up
درحال تاب خوردن
jump kick
شوت درحال پرش
declining industry
صنعت درحال تنزل
the belligernt powers
دولتهای درحال جنگ
in one's cups
درحال میگساری و مستی
about to do something
<idiom>
درحال انجام کاری
goods inwards
کالاهای درحال تحویل
goods intake
کالاهای درحال تحویل
flutteringly
درحال اشفتگی مضطربانه
goods receiving
کالاهای درحال تحویل
flagrante delicto
درحال ارتکاب جرم
ramblingly
درحال گردش یاولگردی
pounced
درحال حمله با پنجه
pouncing
درحال حمله با پنجه
pounces
درحال حمله با پنجه
tranquil
بی جنبش درحال سکون
hanging
اویزان درحال تعلیق
rising
درحال ترقی یا صعود
pounce
درحال حمله با پنجه
flyer
درحال پرواز گردونه تیزرو
gaggles
هواپیماهای بی موتور درحال پرواز
flyers
درحال پرواز گردونه تیزرو
to dye in grain
درحال خامی رنگ کردن
flier
درحال پرواز گردونه تیزرو
gaggle
هواپیماهای بی موتور درحال پرواز
present arms
سلام درحال پیش فنگ
to dye in the wool
درحال خامی رنگ کردن
rehabilitant
بیمار یا معلول درحال نوتوانی
streamers
نوار یاپرچم درحال اهتزاز
streamer
نوار یاپرچم درحال اهتزاز
The ship is loading.
کشتی درحال بارگیری است
fliers
درحال پرواز گردونه تیزرو
is on the wane
درحال کاهش یا نقصان است
intermediate stock
موجودی کالاهای درحال ساخت
sniffling
درحال عطسه صحبت کردن
sniffle
درحال عطسه صحبت کردن
sniffled
درحال عطسه صحبت کردن
sniffles
درحال عطسه صحبت کردن
sliding tackle
تکل درحال لیز خوردن
at this stage
<adv.>
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
at this time
<adv.>
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
cell phone users while driving
کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
the dying father said
پدر که درحال مردن بود گفت
spot
کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
Irans industry is progressing.
صنعت ایران درحال ترقی است
in suspense
درحال تعطیل یابی تکلیفی معلق
underway replenishment
تجدید سوخت و تدارکات درحال حرکت
hibernation
بسربردن زمستان درحال خواب یا بیهوشی
Prices are rising ( falling ) .
قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
pit a pat
با ضربات تند و متوالی درحال ضربان
spots
کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
to souse a burning house
اب پاشیدن روی خانه درحال سوختن
die
توپی که درحال افتادن برروی زمین است
transient
ناو یا کشتی یا هواپیمای درحال نقل و انتقال
transients
ناو یا کشتی یا هواپیمای درحال نقل و انتقال
hang ten
سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
neutrino
ذره کوچک فراری با جرم درحال سکون صفر واپسین 5/0
heel
کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
heels
کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
spitting
در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
orbiting
در رهگیری هوایی یعنی درحال چرخش یا دور بزنید وهدف را جستجو کنید
transient
پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
controllable twist
تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
unpopulated
تخته مدار چاپ شده که درحال حاضر عنصری ندارد یا سوکت آن خالی است
transients
پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
toothsome
دندان مز
dessert
دندان مز
toothless
بی دندان
fangless
بی دندان
desserts
دندان مز
gam
دندان
edentulous
بی دندان
curvidentate
کج دندان
tooth
دندان
stranger
در رهگیری هوایی یعنی یک هواپیمای ناشناس با گرا ومسافت و ارتفاع داده شده درحال امدن است
odontoid
مانند دندان
odontic
وابسته به دندان
odontiasis
دندان در اوری
odontalgia
دندان درد
teethed
دندان در اوردن
To pull out ( extract ) atooth .
دندان کشیدن
teethe
دندان در اوردن
wisdom teeth
دندان عقل
wisdom tooth
دندان عقل
toothpowders
پودر دندان
multidentate
بسیار دندان
cheek tooth
دندان آسیاب
back tooth
دندان آسیاب
teethes
دندان در اوردن
To have a tooth fI'lled.
دندان پر کردن
odontography
شرح دندان
toothpowders
گرد دندان
odontology
مبحث دندان
toothpowder
پودر دندان
odontoma
ورم دندان
odontogeny
پیدایش دندان
odontocete
دندان دار
toothpowder
گرد دندان
odontitis
اماس دندان
odontologist
دندان شناس
toothpick
دندان کاو
peg tooth
دندان ناب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com