English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
fliers درحال پرواز گردونه تیزرو
flyer درحال پرواز گردونه تیزرو
flyers درحال پرواز گردونه تیزرو
flier درحال پرواز گردونه تیزرو
Other Matches
gaggles هواپیماهای بی موتور درحال پرواز
gaggle هواپیماهای بی موتور درحال پرواز
controllable twist تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
stream takeoff حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
pounce درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pouncing درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounces درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounced درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
acute تیزرو
in plant درحال رویش درحال رشد
inflight reliability تامین هواپیما در حین پرواز امنیت پرواز
flight coordination هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
runway راه پرواز باند پرواز
runways راه پرواز باند پرواز
sortie پرواز یک هواپیما یایک پرواز
sorties پرواز یک هواپیما یایک پرواز
flying status وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
carrousel گردونه
rotors گردونه
rotor گردونه
porte cochere در گردونه ور
motor car گردونه خودرو
elevator gear گردونه در ارتفاع
passes گردونه گدوک
drum گردونه دوار
motor cars گردونه خودرو
pass گردونه گدوک
memory drum گردونه یاد
turntables صفحه گردونه
drummed گردونه دوار
gipsy گردونه هرزگرد
trailer یدک گردونه
training gear گردونه در سمت
turntable صفحه گردونه
activity wheel گردونه فعالیت
locomobile گردونه خودرو
gipsy گردونه دوار
knob پیچ گردونه
knobs پیچ گردونه
passed گردونه گدوک
trailers یدک گردونه
flight test ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
color wheel گردونه رنگ امیزی
smoked drum گردونه ثبت کننده
pill box قوطی گردونه کوچک
wagonette گردونه چهار چرخه یک یا چنداسبه
slugged جانور تنبل گردونه کندرو
slugs جانور تنبل گردونه کندرو
slug جانور تنبل گردونه کندرو
landaulet n گردونه کوچکی که پوششی دارد
traction engine لوکوموتیوی که گردونه هارادرجادههای بی ریل می کشد
ralliear یکجور گردونه سبک دوچرخه وچهارنفری
to p a vehicle or horse جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن
traction engines لوکوموتیوی که گردونه هارادرجادههای بی ریل می کشد
flying ambulance گردونه تندروبرای بردن زخم خوردگان جنگ
porte cochere در بزرگ برای دخول گردونه هابحیاط خانه
four in hand گردونه چهار اسبه که یک راننده داشته باشد
landdau یکجور گردونه چهارچرخه که پوشش ان دارای دو قسمت است
kittereen یکجور گردونه تک اسبه که درwest indies بکار میبرند
waggonette گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
ferris wheel گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
beacon flight پرواز با کمک برج مراقبت پرواز با استفاده از کمک برج
inflight phase مرحله بازدید حین پرواز مرحله عملیات حین پرواز
feverous درحال تب
dormant درحال کمون
to be on the grin درحال پوزخندبودن
suspense درحال تعلیق
suspensive درحال توقف
on one's knees درحال خضوع
dying درحال نزع
suspensive درحال تعلیق
on stream درحال فعالیت
on the boil درحال جوشیدن
station جا درحال سکون
aglow درحال اشتعال
sejant درحال جلوس
reelingly درحال تلوتلو
shiveringly درحال لرز
ongoing درحال پیشرفت
perlexedly درحال اشفتگی
perdue درحال کمین
struck درحال اعتصاب
perdu درحال کمین
moribund درحال نزع
functioning درحال کار
in a wrought up state درحال عصبانی
amort درحال مرگ
amok درحال جنون
kissing kind درحال اشتی
high water دریا درحال مد
stationed جا درحال سکون
stations جا درحال سکون
latent درحال کمون
nascent درحال تولد
blushingly درحال شرمندگی
For the time being. At peresent. presently. درحال حاضر
in child birth درحال زایمان
at the present moment درحال حاضر
tranquil بی جنبش درحال سکون
goods inwards کالاهای درحال تحویل
goods receiving کالاهای درحال تحویل
hover درحال توقف پر زدن
the belligernt powers دولتهای درحال جنگ
sobersided فروتن درحال هوشیاری
hanging اویزان درحال تعلیق
overtaking vessel ناو درحال سبقت
in one's cups درحال میگساری و مستی
hovered درحال توقف پر زدن
sejant درحال چمباتمه زدن
hovers درحال توقف پر زدن
flagrante delicto درحال ارتکاب جرم
sacking درحال یورش وچپاول
fall into abeyance درحال وقفه افتادن
enravish درحال جذبه انداختن
enrapture درحال جذبه انداختن
ramblingly درحال گردش یاولگردی
declining industry صنعت درحال تنزل
goods intake کالاهای درحال تحویل
saleint درحال جست وخیز
saleintiant درحال جست وخیز
hang-ups درحال معلق ماندن
hang-up درحال معلق ماندن
hang up درحال معلق ماندن
flutteringly درحال اشفتگی مضطربانه
pounced درحال حمله با پنجه
pounces درحال حمله با پنجه
jump kick شوت درحال پرش
pounce درحال حمله با پنجه
about to do something <idiom> درحال انجام کاری
swing up درحال تاب خوردن
rising درحال ترقی یا صعود
pouncing درحال حمله با پنجه
intermediate stock موجودی کالاهای درحال ساخت
to grind out an oath درحال دندان قرچه سوگندیادکردن
to dye in the wool درحال خامی رنگ کردن
is on the wane درحال کاهش یا نقصان است
rehabilitant بیمار یا معلول درحال نوتوانی
The ship is loading. کشتی درحال بارگیری است
streamer نوار یاپرچم درحال اهتزاز
streamers نوار یاپرچم درحال اهتزاز
present arms سلام درحال پیش فنگ
to dye in grain درحال خامی رنگ کردن
sliding tackle تکل درحال لیز خوردن
sniffle درحال عطسه صحبت کردن
sniffling درحال عطسه صحبت کردن
sniffles درحال عطسه صحبت کردن
sniffled درحال عطسه صحبت کردن
spots کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
hibernation بسربردن زمستان درحال خواب یا بیهوشی
at this stage <adv.> درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
Irans industry is progressing. صنعت ایران درحال ترقی است
at this time <adv.> درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
pit a pat با ضربات تند و متوالی درحال ضربان
underway replenishment تجدید سوخت و تدارکات درحال حرکت
Prices are rising ( falling ) . قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
spot کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
cell phone users while driving کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
in suspense درحال تعطیل یابی تکلیفی معلق
the dying father said پدر که درحال مردن بود گفت
to souse a burning house اب پاشیدن روی خانه درحال سوختن
transient ناو یا کشتی یا هواپیمای درحال نقل و انتقال
die توپی که درحال افتادن برروی زمین است
hang ten سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
transients ناو یا کشتی یا هواپیمای درحال نقل و انتقال
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
neutrino ذره کوچک فراری با جرم درحال سکون صفر واپسین 5/0
heels کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
heel کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
orbiting در رهگیری هوایی یعنی درحال چرخش یا دور بزنید وهدف را جستجو کنید
spitting در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
transient پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
transients پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
unpopulated تخته مدار چاپ شده که درحال حاضر عنصری ندارد یا سوکت آن خالی است
stranger در رهگیری هوایی یعنی یک هواپیمای ناشناس با گرا ومسافت و ارتفاع داده شده درحال امدن است
night flying پرواز
night flying شب پرواز کن
flight line خط پرواز
trips پرواز
flightless بی پرواز
flight decks پل پرواز
flight deck پل پرواز
trip پرواز
tripped پرواز
ceilings حد پرواز
sortie پرواز
ceiling حد پرواز
blast-off پرواز
blast off پرواز
sorties پرواز
flight پرواز
flying پرواز
fly پرواز
capstan میله گردان گردونه دوار لنگر قرقره دوار لنگر
free flight پرواز ازاد
flying ground میدان پرواز
mission ready اماده پرواز
flight operations عملیات پرواز
flying speed سرعت پرواز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com