Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (10 milliseconds)
English
Persian
evergreen trees
درختان همیشه سبز
Other Matches
evergreen
همیشه سبز همیشه بهار
evergreens
همیشه سبز همیشه بهار
everblooming
همیشه بهار همیشه شکوفا
shaw
ردیف درختان
vinedresser
باغبان درختان مو
silva
درختان جنگلی
foliage
برگ درختان
roble
انواع درختان کاج
pomona
الهه درختان میوه
whitewood
درختان چوب سفید
canker
یکجورافت درختان میوه
metasequoia
انواع درختان برگریزکاج
cankers
یکجورافت درختان میوه
bast
پوست لیفی درختان
sylva
درختان جنگلی یک ناحیه
deforestation
قطع درختان جنگلی
hen and chickens
همیشه بهار همیشه بهار باغی
topiary
مربوط بارایش وتزئین درختان
acorns
میوهء تیرهء درختان بلوط
The trees give a pleasant shade .
درختان سایه قشنگه می اندازد
acorn
میوهء تیرهء درختان بلوط
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
gutta percha
هیدرو کربن صمغ گیاهی درختان مختلف
logjam
انباشتگی تنهی درختان بریده شده در رودخانه
egger
یکجورپروانه که نوزادش برگ درختان رازیان میرساند
defoliating agent
عامل از بین برنده برگ وسبزینه درختان
defoliants
مواد از بین برنده برگ وسبزینه درختان
woodlot
منطقه ممنوعه در جنگل برای رشد درختان
paulownia
جنسی از درختان کوچک چین از خانواده گل خوک
wind shake
تکان سخت درختان جنگل در اثر طوفان
pine barren
زمین شن زارکه درختان کاج وصنوبردران میرویند
interplant
کاشتن درختهای جوان بین درختان دیگر
undergrowth
بوته ها و درختان کوچکی که زیر گیاه بزرگتری میروید
girdler
حشرهای که پوست درختان رابطور کمربندی سوراخ میکند0
tree surgeon
ویژه گر برش و قطع بخشهای بیماری زده یا پوسیده درختان
a corduroy road
جاده باتلاقی
[که کنده های درختان را بصورت اریب در آن می چینند.]
defoliant
گرد یا مایعی که روی درختان میریزند که درخت برگ ریزان کند
flame tree
درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
dendrochronology
دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
at all hours
<adv.>
همیشه
anytime
<adv.>
همیشه
alway
همیشه
everywhen
همیشه
ever
همیشه
at all times
همیشه
for evermore
همیشه
for ever and aday
همیشه
ever-
همیشه
always
همیشه
ay
همیشه
ayŠaye
همیشه
frequenter
همیشه رو
sempre
همیشه
year in year out
همیشه
eer
همیشه
evermore
همیشه
at any time
<adv.>
همیشه
incessantly
همیشه
any time
<adv.>
همیشه
quercetin
ماده رنگی کریسیتین
[این رنگینه زرد از پوست درختان و بعضی سبزیجات استخراج می شود ولی طول عمر زیادی ندارد.]
immortality
برای همیشه
forever
برای همیشه
aeon
برای همیشه
foreverness
برای همیشه
eternality
برای همیشه
infinite time
برای همیشه
perpetuity
برای همیشه
sempiternity
برای همیشه
sinedie
برای همیشه
for good
برای همیشه
ad infinitum
برای همیشه
forever and a day
<idiom>
برای همیشه
love lies bleeding
گل همیشه بهار
once and for all
<idiom>
برای همیشه
on tap
<adj.>
همیشه در دسترس
insenescible
همیشه جوان
immortally
تا جاودان همیشه
eternity
برای همیشه
tipples
همیشه نوشیدن
forever
برای همیشه
adinfinitum
برای همیشه
stillest
راکد همیشه
marigold
گل همیشه بهار
still
راکد همیشه
stiller
راکد همیشه
stills
راکد همیشه
marigolds
گل همیشه بهار
evermore
برای همیشه
permafrost
همیشه یخبسته
residents
که همیشه درکامپیوتراست
resident
که همیشه درکامپیوتراست
as ever
مانند همیشه
tippled
همیشه نوشیدن
as usual
مانند همیشه
amaranth
همیشه بهار
dead load
همیشه بار
ay
برای همیشه
tippling
همیشه نوشیدن
calendula
گل همیشه بهار
tipple
همیشه نوشیدن
tump
توده درختان واقع بر روی تپه توده
for good
<idiom>
برای همیشه ،پایدار
positive definite matrix
ماتریس همیشه مثبت
for keeps
<idiom>
تا ابد ،برای همیشه
i always photograph badly
عکس من همیشه بد در می اید
at someone's beck and call
<idiom>
همیشه آماده پذیرایی
i have got him on my brain
همیشه به اوفکر میکنم
chucker
پرتابگر همیشه خطازن
japanese andromeda
بوته همیشه سبزاسیایی
I always stick to my word.
من همیشه سر حرفم می ایستم
never to be at a loss for an answer
همیشه حاضر جواب بودن
to pledge one's troth
قول همیشه وفادار را دادن
as ... as ever
<adv.>
آنطور ... مثل همیشه
[سابق]
to always look for things to find fault with
همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
panicky person
آدم همیشه نگران و دلواپس
Sara always wanted a puppy.
سارا همیشه یک سگ پاپی می خواست.
abjure
برای همیشه ترک گفتن
abjured
برای همیشه ترک گفتن
abjures
برای همیشه ترک گفتن
nervous Nelly
آدم همیشه نگران و دلواپس
abjuring
برای همیشه ترک گفتن
jitterbug
آدم همیشه نگران و دلواپس
to get straight A's
همه درسها را
[همیشه]
۲۰ گرفتن
go steady
<idiom>
همیشه بایک نفر قرارگذاشتن
I always fulfil my promises .
من همیشه به قولم عمل می کنم
non scrollable
که همیشه نمایش داده میشود.
perennially
بطور ماندگاریا دائمی همیشه
cast the first stone
<idiom>
همیشه آماده جنگیدن است
temporarily
برای زمان مشخص یا نه همیشه
He always gives in to his wife.
همیشه تسلیم زنش است
exceptional
متفاوت ونه مثل همیشه
The shell does not always contain a pearl.
<proverb>
همیشه در صدف گوهر نباشد .
she always had her way
همیشه موافق میل اوعمل می شد
I am always ready to help my friends.
همیشه حاضرم بدوستانم کمک کنم
I always make a point of being on time . I always try to be punctual .
همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
She is always making trouble for her friends.
همیشه برای دوستانش درد سر بوده
eager beaver
<idiom>
شخص همیشه داوطلب کار اضافه
give someone the benefit of the doubt
<idiom>
همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
A bad workman always blames his tools.
<proverb>
کارگر بد همیشه از وسایلش غیبجویى مى کند.
couch potato
کسی که همیشه در خانه بیکار می نشیند
in a rut
<idiom>
همیشه کار مشابه انجام دادن
He has always lived there.
او همیشه آنجا زندگی کرده است.
Dudley carpet
فرش سفارشی ایرانی دادلی
[مربوط به قرن هفدهم میلادی به همراه درختان شکوفه دار و زمینه گل و بته بصورت ردیف های عرضی و جلوه ای از طرح جوشقان]
dates
افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
date
افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
A constant guest is never welcome .
<proverb>
به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
It is yours for keeps .
این برای همیشه پیش خودت باشد
on tap
<adj.>
همیشه آماده
[برای ریختن از شیره بشکه]
solids
خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود
he is always a little peculiar
او همیشه اندکی اخلاق عجیب از خود نشان میدهد
danger warning level
مقدار موجودی کالا که میبایست همیشه در انبارموجود باشد
solid
خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود
to always find something to gripe about
همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
man a bout town
ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
permanently
انجام دادن به طریقی که برای همیشه باقی بماند
He is trying to prove himself all the time.
او
[مرد]
همیشه می خواهد نشان بدهد از پس کار بر می آید.
He's always moaning that we use too much electricity.
او
[مرد]
همیشه قر می زند که ما بیش از اندازه برق خرج می کنیم.
window
فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
douglas fir
یک نوع گیاه همیشه بهار بلندی که در غرب امریکامی روید
window
فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
You should always be careful walking alone at night.
همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
The grass is always greener on the other side of the fence.
<proverb>
مرغ همسایه غازه
[مردم دیگر همیشه در موقعیت بهتری هستند.]
clearance fit
اتصالی که در ان حدود دوعضو جفت شونده همیشه مونتاژ را محکم می سازد
Carrie is her own worst enemy, she's always falling out with people.
کری همیشه با همه بحث و جدل می کند و برای خودش دردسر می تراشد.
hottest
سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
hotter
سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
residents
داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
hot
سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
resident
داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
tout temps prist
تسلیم خوانده در برابرخواهان با اعلام این که همیشه برای تحویل یا انجام خواسته حاضر است
absolute address
مرجع صفحه گسترده که همیشه به یک خانه اشاره میکند حتی اگر به محل دیگر کپی شود
kratom
[درختی همیشه بهار و در عین حال برگریز استوایی که از خانواده قهوه است و برگش مصرف داروئی دارد]
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts.
مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back.
بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
permanent
آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
straight "A " student
دانش آموزی
[دانش جویی]
که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
landscape carpet
فرش دور نما
[فرش چشم انداز]
[عده ای آن را طرح گورستان می نامند با عقیده به اینکه این طرح در مراسم تدفین بکار می رفته است. نمای کلی فرش جلوه ای از خانه ها و درختان و حالت عادی زندگی را نشان داده.]
deforesting
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforests
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforest
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
Better late than never.
<proverb>
آهسته برو همیشه برو.
stack
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacked
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacks
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
command.com
در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com